به گزارش قدس آنلاین، خاطرات بانو مرضیه حدیدچی (دباغ)، روایت تلاش و رنج زنی مقاوم است که در پی ایمان و آرمان خویش روان گشته و فراز و فرودهای فراوانی را تجربه کرده است. این دفتر، توسط محسن کاظمی تدوین شده و انتشارات سوره مهر آن را روانه بازار کتاب ساخته است. تدوینگر در بخشی از دیباچه خویش بر این مجموعه چنین آورده است:
«اول بار مطالعه ۱۳ ساعت مصاحبه خانم دباغ درباره خاطرات زندگی و دوران مبارزه علاقهمندم کرد تا به جستوجوی نکات بیشتری از زندگی وی بروم. سه یا چهار بار دیگر، آن ۱۳ ساعت را به اضافه مصاحبه دیگری از وی در مجله پیام زن، در شمارههای ۱۱، ۱۴، ۱۵ و ۱۸ تحت عنوان پیام سرگذشت را به دقت مطالعه و یادداشتبرداری کردم.
به رغم نکات مثبت، نواقص و کاستیهایی را دیدم که لازم بود برای رفع و تکمیل آن اقدام کنم. برای بار نخست، پس از چند تماس تلفنی، موفق شدم در بهمن سال ۱۳۸۷ و در دفتر جمعیت زنان جمهوری اسلامی، با خانم دباغ دیدار و گفتگو کنم. هدف از این جلسه، ترغیب و جلب رضایت خانم دباغ برای انتشار خاطرات وی بود.
او نیز با بلندنظری پذیرفت و قرار شد نواقص و کاستیهای خاطرات نیز مشخص و سؤالاتی برای آن طراحی و ارائه شود تا وی خارج از چارچوب مصاحبه و گفتگو، در منزل به آنها پاسخ بگوید. این راه برای او راحتتر بود. خانم حدیدچی طی پنج ساعت به حدود ۳۰۰ سؤال پاسخ گفت و بر بسیاری از نقاط کور خاطراتش، نور تابانید. اما همچنان خلأهایی در نامهای اشخاص، مکانها، زمانها و حتی شرح پارهای از مشاهدات و مواجهات وجود داشت که گریزی از برخی از آنها نبود، چراکه کثرت حوادث و رویدادها و گذر زمان بر وقایع، آن هم پس از چهار تا پنج دهه، حافظه را به تحلیل برده و دچار آفت فراموشی میکند.
چنانکه خانم دباغ چندین مرتبه در برابر اصرارهای ما گفت اصلاً تاریخ در ذهنم باقی نمانده است! باز هم نوشتید با ذکر تاریخ، متأسفانه تاریخ را اصلاً باید محو کنید و در آن موقع، اصلاً برایمان زمان مطرح نبود و در برنامههایمان توجهی به تاریخ نداشتیم، تمام هم و غم ما این بود که کاری انجام دهیم و به [پیروزی]انقلاب نزدیک شویم!... علاوه براین خانم دباغ به خاطر نداشتن اجازه و رضایت، از ذکر نام و افشای هویت برخی شاهدان مثال خاطره و عوامل درگیر در رخدادها و حوادث خودداری کرد و نیز دلیل آورد که ما در طول دوران مبارزه، با افرادی برخورد میکردیم که هیچ یک مجاز به تبادل اطلاعات هویتی نبودیم، چراکه اطلاعات زیاد، هنگام دستگیری و در بازجویی، دردسرساز و مشکلآفرین بود.
تهیه عکس و سند برای کتاب، از بزرگترین مشکلات موجود بر سر راه بود. خانم دباغ خود گفت عکسها، اوراق هویت و اسنادی را که در اختیار داشته و باز زحمت بسیار آنها را حفظ و حراست کرده بود، به فردی امانت داده بود تا از آن کپی بردارد (گویا او نیز برای ضبط خاطرات خانم دباغ اقدام کرده بود)، متأسفانه پس از چندی، وی از استرداد عکسها و اوراق و اسناد سر باز میزند و بعد از پیگیریهای زیاد خانم دباغ میگوید شما به من عکس و سندی ندادهاید و دلیل و مدرک و شاهدی هم بر این ادعا ندارید، میتوانید شکایت هم بکنید و... با این وصف به مراکز ذیربط مراجعه شد، اما تنها توفیق در دریافت چند قطعه عکس بود و بس!...»
خبرنگار: محمدرضا کائینی
منبع: جوان آنلاین
نظر شما