غافل از اینکه همین موسسه «یونس امره» پشتپرده با موسسههای آموزش زبان در ایران مذاکره و آنها را ترغیب و تجهیز میکرد و آموزش میداد تا آموزش ترکی استانبولی را در جامعه رواج دهند. این فعالیتها منحصر به مذاکره و ترغیب و تجهیز نبود، این موسسه با سرمایهگذاریهای جذاب در موسسات آموزش زبان سعی در تکمیل یک زنجیره اقدامات بسیار مهم داشت، سرمایهگذاریهای جذاب دو سر برد، بهعنوان مثال به یکی از موسسات گفته شده بود که «برای تشکر از خدمات استادان دورههای ترکی استانبولی شما، برای همه آنها تور یکهفتهای استانبول به هزینه موسسه یونس امره در نظر گرفته شده است.»
البته این پیشنهادها و تورهای تفریحی به ترکیه تنها منحصر به زبانآموزان و مدیران موسسات نبود، در پارهای از موارد زبانآموزان نیز به هزینه این موسسه به این تورها اعزام میشدند و جالب اینکه هتلهای محل اقامتشان در ترکیه، از همان برند هتلهایی بودند که حامی این موسسه به شمار میرفتند.
«آزمون در تهران برای بورسیه دبیرستانهای ترکی» اخیرا در خبری که به نقل از خبرگزاری آناتولی ترکیه منتشر و در رسانههای بسیاری مورد توجه واقع شده، مشخص شد که موسسه فرهنگی یونس امره ترکیه با برگزاری آزمون در تهران، پایتخت کشورمان دانشآموزان ایرانی را برای تحصیل در دبیرستانهای ترکیه بورسیه میکند.
آزمون در تهران برای تحصیل در دبیرستانهای ترکیه، واقعهای که با واکنشهای بسیاری از سوی افکار عمومی، رسانهها و مسئولان مواجه شد. شاید در نگاه اول این اتفاق امری رایج به نظر برسد و تنها ایراد و اشکالش همین باشد که رئیس مرکز امور بینالملل و مدارس خارج از کشور وزارت آموزشوپرورش گفت: «این اقدام بدون اطلاع و مجوز ایران توسط موسسه یونس امره انجام شده است.» اما سوال این است که آیا تنها مشکل این اقدام نداشتن مجوز بود؟ اصلا موسسه یونس امره چیست و در ایران و سایر کشورها مشغول انجام چه اقداماتی است؟ آیا اقدامات این موسسه تابهحال قانونی، بیخطر و بدون مشکل بوده و یکشبه تصمیم به جذب دانشآموزان ایرانی و مهاجرپذیری از مناطق محروم و دورافتاده ایران گرفته است؟ در این گزارش ضمن معرفی مختصری از چرایی وجود این موسسه در ایران، در گفتوگو با منابع مطلع و زبانشناسان، از سلسله اقدامات و برنامههای کشور ترکیه در موضوع «جنگ زبان» در ایران پرده برمیداریم.
آموزشوپرورش: دانشآموزان ایرانی را اغوا کرده و به مالباخته تبدیل میکنند
گفتیم که رئیس مرکز امور بینالملل و مدارس خارج از کشور وزارت آموزشوپرورش درخصوص اقدام اخیر موسسه فرهنگی یونس امره گفته بود: «این اقدام بدون اطلاع و مجوز ایران توسط موسسه یونس امره انجام شده است.» مهدی فیاضی، رئیس مرکز امور بینالملل و مدارس خارج از کشور در همین مورد در نامهای به اداره کل کنسولی وزارت امور خارجه بهتفصیل نوشت: «نظر به اینکه هرگونه فعالیت آموزشی غیردولتی در داخل کشور مطابق قانون تاسیس مدارس و مراکز غیردولتی باید با اخذ مجوز قانونی از سازمان مدارس غیردولتی انجام شود اما براساس اطلاعات واصله اخیرا برخی از موسسات خصوصی خارجی بدون اخذ مجوز قانونی برای فعالیت آموزشی نسبت به جذب و ثبتنام دانشآموزان ایرانی در مقاطع مختلف تحصیلی در مدارس کشورهای خارجی مبادرت نمودهاند که این امر با منویات مقاممعظمرهبری در خصوص جلوگیری از فعالیت موسسات و مراکز آموزشی داخل کشور که موجب مهاجرت جوانان ایرانی (مهاجرفرستی) به مدارس و دانشگاه خارجی میشوند مغایرت دارد.
ازجمله موسسات خارجی که هماکنون در داخل کشور بهصورت غیرقانونی و بدون اخذ مجوز نسبت به ثبتنام دانشآموزان ایرانی در مدارس کشور ترکیه فعالیت میکند موسسه «یونس امره» مستقر در تهران با کمک بنیاد معارف ترکیه است. این موسسه مبادرت به برگزاری امتحان برای بورسیه دانشآموزان در مدارس ترکیه کرده است و با اغوای دانشآموزان در اقصی نقاط ایران آنها را به تهران فراخوانده و از میان این دانشآموزان نخبه، مسابقه علمی برگزار کرده و نخبهترینها را برای ترکیه بورسیه میکند که معمولا دانشآموزان ایرانی بهدلیل اغوا به مالباخته تبدیل میشوند، زیرا مدارس ترکیه و دانشگاههای ترکیه در مقطع لیسانس هیچ برتری بر مدارس و دانشگاههای ایرانی ندارند، اما تبلیغات یونس امره آنها را نهایتا پس از مهاجرت به مالباخته تبدیل میکند.
لذا مستدعی است موضوع به سفارت ترکیه منعکس و از آنها خواسته شود فعالیت اعزام دانشآموزان ایرانی به مدارس ترکیه از طریق موسسه یونس امره و بنیاد معارف متوقف شود و امتحانات اخیر به دانشآموزان و خانوادههای ایرانی کأنلمیکن اعلام شود و با هیچیک از موسسات ایرانی دیگر در اینگونه اعزامهای بدون مجوز دانشآموزان ایرانی به مدارس ترکیه همکاری ننمایند.»
موسسه «یونس امره» مشغول قبضه کردن تمامی آموزشگاههای زبان در ایران است
گفتیم که موسسه یونس امره، پشتپرده با موسسههای آموزش زبان در ایران مذاکره و آنها را ترغیب و تجهیز میکرد و آموزش میداد تا آموزش ترکی استانبولی را در جامعه رواج دهند. یک منبع مطلع پیشتر درباره سابقه این موسسه گفته بود: «یکی از مبناهایی که در حوزه اقتصاد مقاومتی باید به آن فکر میکردیم و نکردیم، مساله زبان است، یعنی آموزش زبان فارسی و گسترش آن در دنیا که به دنبال آن اقتصاد و فرهنگ ما را نیز در دنیا بسط و گسترش یافته و صادر میشود. درست در مجاورت کشور ما، ترکیه شروع کرده است به آموزش زبان ترکی استانبولی و موسسه یونس امره را راهاندازی کرده است. چه کسانی حامیان این موسسه هستند؟ صنف مبلفروشان، پارچهبافان و ... . حال یونس امره مشغول چه کاری است؟ الان این موسسه مشغول قبضه کردن تمامی آموزشگاههای زبان در ایران است. ما چه میکنیم؟ حتی تصور تدریس زبان فارسی در کشورهای خارجی برای خودمان هم بیفایده به نظر میرسد. چرا؟ چون به موضوع اشراف نداریم. حدودا ۶ سال پیش یک پژوهشی بین ایرانیان خارج از کشور انجام شد که در آن حدودا پنجمیلیون نفر متقاضی یادگیری زبان فارسی وجود داشت. این افراد غالبا ایرانیانی بودند که مثلا فرزندانشان در آمریکا بزرگ میشدند و زبان فارسی یاد نمیگرفتند. بهجز این تعداد دستکم حدودا هفتمیلیون نفر متقاضیان عمومی و ۱۲میلیون نفر متقاضی علمی و ... یادگیری زبان فارسی وجود داشت.»
پیام موسسه «یونس امره» به ایرانیان: استانبول ندیده از دنیا نروید!
این منبع مطلع در ادامه صحبتهایش پیرامون فعالیتهای موسسه فرهنگی یونس امره ترکیه در ایران میگوید: «این اقدامات کاملا ذیل یک دیدگاه اقتصادی کلان درحال انجام است. زبانفروشی، بهعنوان مثال ترکیه زبانش را در اینجا میفروشد، تولید کتاب هم دارند و نویسندگان برنده جایزه نوبل هم دارند، همین کتاب «ملت عشق» از الیف شافاک در ابتدای ترجمهاش به فارسی به چاپ سیام رسید، این موفقیت حاصل یک تلاش بلندمدت و برنامه کلان بود، زبانشان را در کشور آموزش دادند، مترجمان ترکی استانبولی تربیت شدهاند و کتابهای ترکی را ترجمه کرده و حالا فروش این کتابها، بازار را قبضه میکنند. حلقه بعدی این زنجیره به لحاظ اقتصادی از قبلیها نیز جذابتر است، طیف وسیعی از خوانندگان این کتابها، رفتهرفته عاشق استانبول میشوند.
بهعنوان مثال اورهان پاموک کاری کرده است که رفتن به استانبول به یکی از آرزوهای ما ایرانیها بدل شود، اینکه عدهای بگویند: «استانبول ندیده از دنیا نروید!» بهعنوان مثال یکی از دوستان ما الان به استانبول رفته که دانشجوی ادبیات پارسی یکی از دانشگاههای خوب کشور است و اتفاقا شاعر و نویسنده هم هست اما عاشق استانبول است. ما چقدر عاشق مسجد شیخ لطفالله اصفهان هستیم؟ چقدر عاشق مسجد عتیق شیراز هستیم؟
البته در بیرون از ایران هستند کسانی که عاشق شهرهای فرهنگی و تاریخی ایران هستند و مثلا نام فرزندشان را شیراز میگذارند یا حتما نام «سعدی ماری فرانسوا کارنو»، پنجمین رئیسجمهور فرانسه را شنیدهاید که پدربزرگش بهقدری به گلستان علاقهمند بوده که نام فرزندش را «نیکولا لئونار کارنو» را سعدی گذاشت و نام استاد سخن فارسی را با نام خاندان خود گره زد. البته «بنیاد سعدی» ما نیز دقیقا باید همین کار موسسه یونس امره ترکیه را در کشورهای خارجی انجام دهد اما این اقدامات نیازمند درک کلان و برنامهریزی دقیق در سطوح عالی است و کار صرفا با اقدامات یکی دو موسسه انجام نمیشود.»
اهمیت زبان بهعنوان یکی از مهمترین مولفههای قدرت نرم
پیرامون اهمیت استراتژیک زبان نکاتی گفتیم اما اینکه چرا مساله زبان تا این حد واجداهمیت بوده و دقیقا در چه موردی داریم غفلت میکنیم، سوالی است که باید از زبانشناسان بپرسید. یک زبانشناس اهمیت استراتژیک زبان در دنیا را اینطور توصیف میکند: «یک دیدگاه آن است که ما زبان را یک منبع قدرت نرم بدانیم.
«جوزف نای» قدرت نرم را بهعنوان یکی از مولفههای قدرت درکنار مولفههای سیاسی، نظامی، اقتصادی، وسعت سرزمینی و تعداد جمعیت و... به حساب میآورد. ممکن است خیلی از کشورها را ببینید که هیچکدام از مولفههای اصلی قدرت را ندارند اما در بزنگاهها قدرت نرم خود را رو کرده و به رخ میکشند. بهعنوان مثال قدرت نرم آمریکا در تصور مردم سایر کشورهای جهان جذابیت این کشور است، یعنی طوری آمریکا را در دنیا تصویر کردهاند که ذهنها عاشق این کشور بشوند و نسبت بهشت گمشده به آنجا بدهند.
این حاصل فعالیتهای هالیوود، کتابها و ادبیات این کشور است که اگر از شما بخواهند شماری از جذابیتهای آمریکا را نام ببرید، به سرعت مفاهیمی همچون بازار آزاد اقتصادی، لاتاری، لاسوگاس و... به ذهنتان میرسد. خب یکی از مهمترین مولفههای قدرت نرم کشور ما نیز زبان فارسی است. از همه مهمتر اینکه ما درحال برنامهریزی برای تشکیل یک تمدن اسلامی در دنیا هستیم اما نسبت به زبان دیدگاه تمدنی نداریم و جایگاه زبان را در این تمدن مشخص و تعریف نکردهایم. امیرالمومنین(ع) در ابتدای حکومتشان به یکی از اصحابشان به نام ابوالاسود دولی فرمودند که برو و درباره زبان تحقیق کن. بنا براین روایت هنگامی که ابوالاسود به خدمت امیرالمومنین علی(ع) شتافت، امام به او خبر داد که زبان دچار تباهی شده است، سپس به او فرمود: «کلام در اسم و فعل و حرف منحصر است.» ابوالاسود هم براساس آن گفتار، نحو را تدوین کرد، چرا؟ چون حضرت علی(ع) میدانست چه میخواهد بکند، میخواهد یک تمدن ایجاد کند و یک بخش مهم از آن تمدن نیز زبان است که قرار است تا آن سوی کره خاکی بچرخد و روی زبانها بیفتد.»
زبان تنها درست خواندن و درست نوشتن نیست
این زبانشناس در تکمیل صحبتهایش پیرامون اهمیت زبان میگوید: «توجه به بحث زبان در دنیا عمر چندانی ندارد. آن چیزی که در حوزه زبان عمر دارد معمولا بحث ارتباطی و هنری زبان است. بهعنوان مثال سالهای سال شاهنامه، بوستان و گلستان خوانده میشده و پیرامونش هنر تولید میشده است؛ کتابآرایی، مینیاتور، معماری، هنرهای نمایشی و نقالی و...، به هر صورت ما زبان را با جلوه هنری آن میشناسیم و کمتر به جلوههای دیگر آن توجه میکنیم.
یک تفکیکی هم صورت گرفته که میگوییم زبان و ادبیات و اینها را به این صورت از هم جدا کردهایم که ادبیات شامل شعر و داستان و رمان میشود و زبان نیز همین طریقه درست خواندن و نوشتن است. اگر بخواهیم خیلی آکادمیکتر تعریف کنیم، میگوییم جلوهای از زبان که به ما کمک میکند نیازهای روزانهمان را برطرف کنیم و ابزار ارتباطی ماست، بخش مهم و کاربردی زبان است. زبان اما خاستگاه فوقالعاده مهمتر و جدیتری از این تعاریف دارد، تا آنجا که یکی از مورد بحثترین موضوعات فلاسفه در یونان باستان، اندیشه و زبان بوده است. خیلی از دیدگاههای تجربی و علمی هم این مطلب را تایید میکنند که اگر ما زبان پختهتری داشته باشیم، احتمال اینکه فکر فرهیختهتری داشته باشیم نیز هست. یک تئوری مهم را هم در این خصوص لودویگ ویتگنشتاین ارائه کرد که میگفت: «مرزهای جهان ما را مرزهای زبان است که میسازد.» یعنی اگر یک موجودی روبهروی ما باشد و ما هیچ واژهای برایش نداشته باشد، ممکن است اصلا آن را نبینیم.
این شاید به نظر خیلیها بعید به نظر برسد اما در مقطعی مردمشناسان مطالعاتی روی بعضی از قبایل سرخپوست انجام دادند و متوجه شدند آنها تا سه رنگ را بیشتر تشخیص نمیدهند و متعجب شدند و آزمایشاتی را برایشان انجام دادند که بفهمند این افراد به کوررنگی مبتلا هستند یا خیر، اما این آزمایشها نتیجهای نداشت. نکتهای که درباره اینها وجود داشت این بود که آنها هیچ واژهای برای بیان بیش از آن سه رنگ نداشتند و طیف وسیعی از رنگها را به یک اسم میشناختند.»
زبان مثل هواست، هرگاه هوا کثیف شود متوجه اهمیتش میشویم
این فعال فرهنگی و زبانشناس در ادامه میگوید: «در سالهای گذشته در جامعه ما درباره موضوعات کلان، حرفهای بزرگی زده شد. بهعنوان مثال حول تهاجم فرهنگی، ناتوی فرهنگی و سبک زندگی گفتمانهایی شکل گرفت اما آنچه بیشتر در میان این مباحث اهمیت داشت، بحث قدرت نرم بود.
در هیچکدام از این مباحث درباره جایگاه زبان صحبتی جدی پیرامون زبان وجود نداشت. اینکه اگر جنگ نرمی وجود دارد، جایگاه زبان در آن چیست، این مبحث موردغفلت واقع شد. تا پیش از دوره مدرن نزدیک به ۶ هزار زبان شناسایی شد، بعد از دوره استعماری نزدیک به ۲۵۰۰ زبان از این تعداد از بین رفتند و خیلی از زبانشناسان بحث مرگ زبانها را مطرح کردند. مرگ زبان اتفاق بسیار مهم و مخربی است، زبان که از بین میرود، یک تقویم، یک جهانشناسی، یک تاریخ، ادبیات و فرهنگ از بین میرود.
الان درمورد زبان فارسی با یک موجود نیمهزنده و نیمهمرده مواجه هستیم و وقتی نمیتوانیم با زبان حال حاضرمان به اندیشهمان ساختار بدهیم، یعنی مرگ احتمالی زبان ما میتواند به حیات تمدنمان پایان دهد. فیلسوفان میگویند هرقدر زبان شما عمیقتر شود، اندیشهتان عمیقتر خواهد شد. زمانی که مولفه زبان در زندگی شما کمرنگ و سطحی شد، اندیشه افراد جامعه نیز سطحی میشود. اگر این موضوع را قدری بسط دهید، میتوانید بگویید، وقتی زبان جامعهای زرد شود، احتمالا موسیقی در آن جامعه نیز زرد میشود، روابط دوستانه، خانوادگی، اقتصاد و همهچیز جامعه در این فرضیه تحتالشعاع مساله زبان قرار میگیرد. جامعه کتابنخوان جامعهای است که زبانش هم زرد میشود. خباثتها انواع مختلف دارند، بعضیها دزدی میکنند، بعضی توهین میکنند و بعضی آزار و اذیت، اما همه اینها در یک مورد باهم مشترکند، همه اینها کتاب نمیخوانند.
برای ارتقای زبان لازم است جامعه کتابخوان شوند. زبان مثل هوا است، هر وقت هوا کثیف شود و ما به سرفه بیفتیم تازه متوجه میشویم هوا وجود دارد و هوای تمیز لازم است، زبان از هوا نیز رقیقتر است، کثیف که میشود، باز هم متوجه نمیشویم، باید فاجعه رقم بخورد تا به فکر بیفتیم. رسانهها ازجمله تلویزیون که دائما درحال بازتولید زبان هستند، در قبال زبان در جامعه مسئولیت سنگینی دارند.»
در زبان، هزاران واژه از کشورهای اروپایی عقبتر هستیم
در ادامه صحبتها اما این زبانشناس، آمار ناامیدکنندهای از وضعیت زبان در جامعه کنونی میدهد: «ما به تعداد واژگانی که بهطور فعال مشغول استفاده از آنها هستیم، داریم برای ذهن و اندیشه خودمان محدوده و مرز تعریف میکنیم. در یک پژوهشی مشخص شد اگر فردی بخواهد در اروپای مرکزی زندگی کند، متوسط ۴۵۰۰ واژه را باید بتواند بهصورت فعال در جملات روزمرهاش استفاده کند، معادل همین در زبانهای مختلف بین دو تا سههزار واژه بود. مشابه این پژوهش در ایران انجام شد و متوجه شدیم متاسفانه شمار واژگان فعال فارسیزبانان آنقدر تنزل پیدا کرده است که شاید برایتان جالب باشد بدانید خیلی از مجریان تلویزیونی با ۲۲۰ واژه فعال مشغول اجرای زنده هستند!
خب این به اندیشه و فکر یک ملت و جامعه صدمه زده و آن را تحتالشعاع قرار میدهد. معمولا هم هر مجری که تندتر و سریعتر صحبت کند انگار که مجری بهتری است، یک دورهای آقای «فرزاد جمشیدی» که مسئول آموزش جمعی از مجریان صداوسیما شده بود، تلاش کرد این فاکتور را ارتقا دهد و خودش نیز موفق شد این ۲۲۰ واژه را در برنامههای ماه رمضان به سههزار واژه برساند. این به سادگی قابلآزمایش و تست است، اگر از توده مردم نمونههای اتفاقی جدا کنید و بپرسید چقدر شعر حفظ هستند، احتمالا به جز «یک توپ دارم قلقلیه» و «صددانه یاقوت» و امثال اینها، زبانها بند میآید. حفظ بودن شعر به این معناست که هم شعر را حفظ باشید و هم بتوانید در جایگاههای ویژه از شعر استفاده کنید، یعنی حفظ بودن به صورت فعال و نه منفعل که مثل کلاسهای مدرسه بخوانیم و نمره بگیریم و از یاد ببریم. درمورد ضربالمثلها نیز باید از خود بپرسیم که چند ضربالمثل بلدیم و حفظ هستیم. آخرینبار چه زمانی از ضربالمثل استفاده کردیم؟ تنها «امثال و حکم» مرحوم دهخدا چهار جلد است. چقدر به این مسلطیم؟»
آخرین کتاب، شعر و ضربالمثلی را که خواندهاید خاطرتان هست؟
در پایان صحبتها، سوالی بسیار مهم از سوی این زبانشناس مطرح شد؛ «آخرین کتاب، شعر و ضربالمثلی را که خواندهاید خاطرتان هست؟ تاریخ زبان فارسی را که نگاه کنید، زبان فارسی هیچگاه برای ایرانیها حداقل در ظاهر امر، زبان فرهیختگی و بهاصطلاح زبان باکلاسی نبوده، یعنی ایرانیها در مقاطع تاریخی اگر میخواستند نشان دهند که دانشمند هستند به زبان عربی مینوشتند و برای نشان دادن اصالت خود از واژگان دیگر زبانها استفاده میکردند. یک دورهای این واژگان فرانسوی بود و الان انگلیسی است.
اگر بخواهید کلاسبالا حرف بزنید و لاکچری به نظر برسید، به جز پوششهای مشخص، زبانتان را هم تغییر خواهید داد! متاسفانه الان زبان سالادی هم صحبت میشود، یعنی نه فارسی است و نه انگلیسی، مخلوط است، از همه زبانها در آن هست و یک عربیستیزی احمقانهای نیز دارد در جامعه رواج مییابد، این اوضاع زبان در جامعه اصلا مطلوب نیست. خب جامعهای که زبانش تا این حد کمعمق است و تعداد واژگان فعالش روبه نزول است، ضربالمثلهایش یادش رفته و شعرهایش را فراموش کرده، قصهها و افسانههایش را در گنجه گذاشته و درش را بسته است.
توده جامعه به جایی رسیده است که آنقدری که آخرین پست اینستاگرامی که خوانده، برایش مهم است، آخرین شعری که خوانده برایش اهمیت ندارد، آخرین کتابی که خوانده را یادش نمیآید. اصلا هیچگاه از منظر زبانشناسانه به کتابخوانی نگاه نکردهایم، فکر میکنیم تنها اهمیت کتابخوانی دانستن و اطلاعات بیشتر است، خب اینها را که در فضای مجازی هم میتوان خواند. یکی از اهداف مطالعه باید ارتقای زبان باشد. بحران جدی است و این وضعیت تلخ اجتماعی زبان فارسی است. در حوزه جامعهشناسی زبان نیز غفلت کردهایم. نمیتوانیم به این پاسخ دهیم که چه تغییرات اجتماعیای باعث شد زبان جامعه به این حال و روز بیفتد و بالعکس، یعنی اگر یک تغییر اجتماعی مشخص در جامعه به وجود آمد ما در پی آن منتظر چه تغییرات زبانی باید باشیم؟»
خبرنگار: علی صولتی
منبع: فرهیختگان
نظر شما