تحولات منطقه

حتی اگر اهل شعر و شاعری نباشید، حتماً با بسیاری از سروده‌های «مصطفی رحماندوست» در کتاب‌های فارسی دوره دبستان خاطره دارید.

شعرهایم از خودم نیست متعلق به بچه‌هاست
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

شعرهای آهنگین و دلنشینی مانند «صد دانه یاقوت»، «خوشا به حالت، ‌ای روستایی» ، «لی لی لی لی حوضک / سوسکه آمد آب بخوره/ افتاد تو حوضک»، «اسم من «سوسن»/ اسم من «زهرا» ست/ اسم من «لادن»/ اسم من «مینا» ست» و... که با زبان ساده مفاهیم زندگی را به بیش از سه نسل از کودکان و نوجوانان ایران ‌زمین آموزش داده‌اند.
مصطفی رحماندوست با انتشار بیش از صدها شعر و قصه، ترجمه ده‌ها داستان کودکانه و تألیف چندین کتاب‌ با موضوع فنون قصه‌گویی برای کودکان، سهم بسزایی در پرفروغ ماندن چراغ ادبیات کودک و نوجوان این سرزمین داشته و نامش با شعر کودک و نوجوان عجین شده است. 
امروز به بهانه تولد ۷۲سالگی این شاعر، نویسنده و مترجم از دغدغه‌های شعر سرودن و قصه‌گویی او برای کودکان می‌گوییم. 

مصطفی رحماندوست اهل همدان است. در سن پایین متوجه استعداد زیاد خود در سرودن شعر شد. اشعار مثنوی را حفظ بود و برای یادگیری خواندن و نوشتن دیوان شاعران را می‌خواند و سعی می‌کرد آن‌ها را حفظ کند اما همان ابتدا متوجه استعداد شعرسرایی برای کودکان نشد اتفاقاً در ابتدای مسیر شاعری‌اش برای بزرگسالان می‌سرود و می‌نوشت اما اواخر سال‌های دانشگاه در پی یک اتفاق، به ادبیات کودک و نوجوان علاقه‌مند شد. 
خودش این چنین می‌گوید: «زمانی که در دانشگاه تهران دانشجوی ادبیات فارسی بودم، شعر طنز و شعر نو و مدرن می‌گفتم و آن‌ها را سر کلاس شادروان دکتر «مظاهر مصفا» و دکتر «شفیعی کدکنی» می‌خواندم و تشویق می‌شدم. بعدها فهمیدم چون شعرهایم پیچیده است، برخی از مخاطبان مفهوم آن را اشتباه متوجه می‌شوند. به همین دلیل تصمیم گرفتم به جای بزرگ‌ترها برای بچه‌ها شعر بگویم. چون دنیای بچه‌ها صاف و ساده و بی‌شیله ‌پیله است. اگر از کارت خوششان بیاید لبخندی به تو می‌زنند و اگر دوست نداشته باشند، شانه‌هایشان را بالا می‌اندازند. این صفا و راست‌گویی بچه‌ها بود که مرا به ادبیات کودکان علاقه‌مند کرد».
رحماندوست پس از گرفتن مدرک کارشناسی خود در رشته زبان و ادبیات فارسی به عنوان کارشناس کتاب‌های خطی در کتابخانه مجلس شروع به کار کرد. او از سال ۱۳۵۷ نیز به عنوان مدیر مرکز نشریات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مشغول به کار شد. از آن زمان تا به حال در سمت‌های مختلفی همچون مدیر برنامه کودک سیما، سردبیر و مدیر مسئول نشریات مختلف و داور جشنواره‌های متعدد فعالیت کرده است.  او در سال ۱۳۷۱ مدرک کارشناسی ارشد خود در رشته زبان و ادبیات فارسی را گرفت و مدتی بعد درجه یک هنری را از آن خود کرد.
کتاب‌های او به بیش از ۵/۶ میلیون نسخه می‌رسد. برخی آثار او همچون «قصه دو لاک‌پشت تنها»، «بازی با انگشت‌ها» و «دو تا عروس، دو تا داماد» به بیش از ۱۰ زبان زنده ترجمه شده است.

 اعـتقاد بـه آموزش‌محور بودن شعر کودک
رحماندوست از جـمله افرادی است که برای شعر کودک، جنبه‌های آموزشی و تربیتی قائل اسـت و اغلـب اشـعار او در مسـیر آمـوزش خلاقیت، تجربه، مهارت‌ یا مفهومی به کـودک حـرکت‌ می‌کند. به باور این شاعر همه شعرها آموزش‌مـحور هـستند، یعـنی در هـر شـعری آمـوزشی وجود دارد. حتـی در شـعرهای بـی‌معنـی که صرفاً برای بازی‌ و سرگرمی‌ ساخته می‌شوند هم چیزی‌ می‌آموزیم. 
رحماندوست‌ در اشعاری واقع‌گرایانه، با تصـاویری ساده و صـریح، موفـق شده است به گونه‌ای غیرمستقیم، کودک را به ‌اندیشیدن‌ در مورد رفتارش با خانواده و دوستان جلب کند. مثلاً در مجموعه سه‌جلدی «ترانه‌های ایمنی» تلاش می‌کند با بـیانی کودکانه‌ و زبانی‌ آهنگین‌ و بازی‌گونه و بدون امر و نهی، کودکان را بـا مـوارد استفاده درست از وسایل خطرناکی مثل چاقو، قیچی، میخ‌ و... آشنا کند و همچنین آن‌ها را از خطرات و حوادثی که در اثر بی‌احتیاطی پیش می‌آیند، آگاه‌ کند. نمونه شعر او را ببینید:
« قو، قو، چاقو/ چاقوی تیزی داشتیم / چاقوی تیز ما کو؟/ چاقو رو موشه برده / باهاش پنیر بریده / رو نون گذاشته خورده / وای موشی جون / چاقوی تـیز، کارد پنیر نمیشه‌ / پنیرو بـا کارد خودش ببر، بخور همیشه». 

 تربیت نسلی کتابخوان
آقای شاعر ارتباط خوبی با کودکان دارد. همراهی با کودکان و بودن در میان بچه‌ها یکی دیگر از ویژگی‌های اوست. او می‌گوید: «ارتباطم با بچه‌ها عالی است. پیش از کرونا که مدارس باز بود، وقتی شعر یا قصه‌ای می‌گفتم، اول به مدرسه می‌رفتم و شعرم را برای بچه‌ها می‌خواندم و نظرشان را می‌گرفتم و بعد سراغ چاپ می‌رفتم. الان هم سعی می‌کنم از طریق فضای مجازی ارتباطم را با آن‌ها داشته باشم. حقیقت این است که من سوژه و وزن شعرهایم را از حرف زدن، خیال‌پردازی‌ها و بازی بچه‌ها می‌گیرم. سربسته و یواشکی بگویم که شعرهایم از خودم نیست، همه مال بچه‌هاست». 
دغدغه شاعر «صد دانه یاقوت» تربیت نسلی کتابخوان است و در پی همین دغدغه به هر مراسمی دعوت می‌شود چند ‌راهکار به مادرها و پدرها برای تربیت بچه‌های کتابخوان ارائه می‌دهد. 
او معتقد است: اگر والدین کتاب بخوانند و کاری کنند که بچه‌ها از کتاب خواندن لذت ببرند، آن‌ها کم‌کم به مطالعه علاقه‌مند می‌شوند.
برای ایجاد رغبت به کتاب‌خوانی در کودکان باید از روز اول تولدشان برایشان کتاب بخوانیم و پس از تولد دست‌هایشان را در دستمان بگیریم و حین بازی برایشان شعر و قصه بگوییم تا کم‌کم به خواندن قصه و شعر علاقه‌مند شوند.  
او همواره تأکید می‌کند: می‌توانیم با تولید کتاب‌های گویا، مصور کردن و دیگر شیوه‌ها، از فناوری‌ها بهره بگیریم اما هرگز نباید به این نقطه برسیم که آن فناوری ما را از قصه‌گویی حذف کند. او می‌گوید: در کشورهایی که از میزان مطالعه خیلی بالاتری نسبت به کشور ما برخوردارند، قصه‌گویی یک تکلیف خانوادگی مانند تأمین سایر نیازهاست تا ‌جایی که در برخی از این کشورها اگر پدر و مادری برای فرزندانشان قصه نگویند بچه‌ها حق دارند به پلیس زنگ بزنند.

خبرنگار: خدیجه زمانیان

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.