تحولات لبنان و فلسطین

وجود تعارض در میان جوامع و اعصار مختلف از موارد اجتناب‌ناپذیر است. تعارض به عنوان فرایندی که فرد یا گروه به آن دچار می‌شوند، می‌تواند درون فرد یا درون گروه و یا میان افراد و یا گروه‌ها با یکدیگر رخ دهد.

تلاش‌های امام رضا (ع) برای پیشگیری از بروز تعارض در میان علویان

با اینکه تعارض در مواردی موجب رقابت و پیشرفت خواهد شد، اما در برخی موارد پیامدهای مخرب و منفی نیز خواهد داشت. در زمان امام رضا(ع) نیز در ابعاد سیاسی-اجتماعی و اعتقادی-فرهنگی، شاهد بروز تعارض‌هایی در میان جامعه و حتی درون خاندان امام رضا(ع) هستیم. فاطمه ایزدشناس، پژوهشگر تاریخ تشیع در کتاب «سیره امام رضا(ع) در رویارویی با تعارض‌های خاندان علوی» درصدد تبیین سیره امام رضا(ع) در مواجهه با تعارضات به وجود آمده درون خاندان علوی برآمده است. 
او در این کتاب در پی اثبات این گزاره است که امام رضا(ع) همواره در پی پیشگیری از بروز هرگونه تعارض در جامعه و خاندانشان از طریق تبیین مسئله امامت و اعلام عدم مشروعیت حکومت و عدم همکاری با آن بودند. به باور او، امام در زمان بروز تعارض‌های سیاسی-اجتماعی موجود، با شرکت نکردن در قیام‌ها و همچنین رفق و مدارا با افراد خاندان و گره‌گشایی از مشکلات آن‌ها به رویارویی با تعارضات پرداختند و راهکارهایشان در مواجهه با تعارض‌های فرهنگی-اعتقادی، معرفی شیعه واقعی، امر به معروف و نهی از منکر، نخبه‌پروری، مبارزه با مبنای فکری نادرست و در پی آن تصحیح عقاید، گفت‌وگو و مذاکره و یا طرد افراد فرقه‌های منحرف بود. 
به بهانه انتشار این کتاب، با فاطمه ایزدشناس نویسنده و پژوهشگر تاریخ اسلام گفت‌وگویی ترتیب داده‌ایم تا ما را بیشتر با ایده‌اش در کتاب «امام رضا و رویارویی با تعارضات خاندان علوی» آشنا کند. 

به طور خلاصه امام رضا(ع) با چه تعارض‌هایی درون خاندان علوی مواجه بودند و در این مسیر چه روش‌هایی را به کار گرفتند؟
از آنجایی که درون هر خانواده و یا اجتماع ممکن است تعارض‌هایی وجود داشته باشد، وجود تعارض در خاندان امام رضا(ع) نیز باوجود تمامی تلاش‌های حضرت برای پیشگیری از بروز آن‌ها، اجتناب‌ناپذیر بود. با توجه به شرایط و اوضاع آن زمان تعارض‌هایی که حضرت درون خاندان با آن‌ها روبه‌رو شدند، عبارت بودند از: تعارض‌های سیاسی-اجتماعی که شامل تعارض در عرصه قیام‌ها، تعارض مربوط به مسائل اقتصادی و در پی آن‌ها تعارض‌های خویشاوندی می‌شدند و همچنین تعارض‌های فرهنگی-اعتقادی نظیر تعارض‌های ناشی از پدید آمدن دو فرقه واقفیه و زیدیه.
البته حضرت از هیچ تلاشی برای پیشگیری و مواجهه با تعارض‌های درون خاندانی فروگذار نکردند. پرداختن به همه این تعارض‌ها و راهکارهای حضرت در این مجال ممکن نیست ولی به طور خلاصه می‌توان راهکارهای پیشگیرانه امام را عبارت از این موارد دانست: تبیین مسئله امامت، اعلام عدم مشروعیت حکومت، عدم رضایت از پذیرش ولایتعهدی. حضرت در مواجهه با تعارض‌های سیاسی-اجتماعی از راهکارهایی چون شرکت نکردن در قیام‌ها، همکاری نکردن با حکومت، مدارا با خاندان و گره‌گشایی از کار آن‌ها استفاده کردند. راهکارهای حضرت در مواجهه با تعارض‌های فرهنگی-اعتقادی شامل معرفی شیعه واقعی، امر به معروف و نهی از منکر، مبارزه و برخورد با مبنای فکری نادرست و تصحیح عقاید، گفت‌وگو و مذاکره، تذکر و انتقاد، طرد کردن و مبارزه با انتشار عقاید نادرست بود.
راهکارهای هوشمندانه امام رضا(ع) موجب شد تعارض‌های مختلف سیاسی-اجتماعی و یا فرهنگی-اعتقادی نتوانند بر پیکره شیعه و خاندان حضرت شکاف عمیق ایجاد کند و موجب از هم گسیختگی بنیان دین و خاندان شود. با نگاهی گذرا به سیره امام رضا(ع) در مواجهه با تعارض‌های درون خاندانی می‌توان به این جمع‌بندی رسید که برخی از عوامل بروز تعارض‌های درون خاندانی عبارت بودند از: عدم شناخت جایگاه امامت، ناسازگاری در اهداف امام و افراد، تفاوت در ادراک دین به دلیل بی‌توجهی به امام معصوم در جهت شناخت و معرفت صحیح از دین، جاه‌طلبی برخی از افراد، سوء‌استفاده از مقام و موقعیت و. ...
تعارض مدنظر بنده در این اثر، از جنس تعارض مضر با پیامدهای منفی بوده نه تعارض با کارکرد مثبت؛ برخی از پیامدهای منفی ناشی از این تعارضات را می‌توان این‌گونه نام برد: ایجاد مانع بر سر راه اهداف امام رضا(ع) در تبلیغ دین و آموزش عقاید دینی و فرهنگی اسلام ناب، از هم گسیخته شدن یکپارچگی شیعیان امامیه به عنوان افراد و اعضای یک گروه به دلیل ایجاد انشقاق و در نتیجه انشعاب به فرقه‌های مختلف عقیدتی و سیاسی.

ریشه تعارض‌هایی که در کتاب به آن اشاره کرده‌اید بالطبع به پیش از دوران امام رضا(ع) برمی‌گردد. این تعارض‌ها از کجا نشأت می‌گیرند؟
جرقه‌های ایجاد تعارض میان علویان و جدایی و انشقاق میان آنان را می‌توان پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) در مسئله امامت جست‌وجو کرد که البته پرداختن به آن در این فرصت امکان‌پذیر نیست به همین دلیل می‌توان تعارض‌های پس از شهادت امام حسین(ع) در میان علویان را اجمالاً مورد بررسی قرار داد. علویان در گذر تاریخ انشعاباتی پیدا کردند و پس از شهادت امام حسین(ع) عده‌ای محمد حنفیه را بزرگ علویان دانستند و به امامت او و سپس فرزندش ابوهاشم اعتقاد پیدا کردند و به کیسانیه معروف شدند. عده‌ای نیز امام سجاد(ع) را امام خود دانستند. پس از شهادت امام سجاد(ع) برخی امامت امام محمد باقر(ع) را پذیرفتند اما برخی به پسر دیگر امام سجاد(ع) زید گرویدند و موسوم به زیدیه شدند. پس از شهادت امام جعفر صادق(ع) علاوه بر کسانی که امامت امام کاظم(ع) را پذیرفتند، برخی اسماعیل، پسر بزرگ امام صادق(ع) که در زمان حیات پدر از دنیا رفته بود را امام خود دانستند و به اسماعیلیه معروف شدند. در زمان امام رضا(ع) نیز غیر از کسانی که بر امامت ایشان اذعان داشتند عده‌ای بر امامت امام کاظم(ع) توقف کردند که به واقفیه مشهور شدند.
از طرفی خاندان علویان که همواره با اقسام مشکلات و فشارها و آزارها و اذیت‌ها از سوی امویان و سپس عباسیان مواجه بودند، علیه حاکمان زمان خویش به مبارزه برمی‌خاستند. در این زمینه از نظر سیاسی و فکری به دو شاخه حسنیان وحسینیان منشعب شدند. شاخه حسنیان شامل فرزندان امام حسن(ع) و شاخه حسینیان شامل فرزندان امام حسین(ع) و امام سجاد(ع) می‌شدند. از این‌رو در جریان قیام‌های ضد اموی، فرزندان امام حسن(ع) نیز از فرزندان امام حسین(ع) جدا شدند و در این راستا شاهد بروز تعارض سیاسی میان خاندان علوی هستیم و هر یک از این دو گروه از علویان تحت زعامت جداگانه‌ای قرار گرفتند.
با توجه به نوع نگرش این دو طیف در مبارزه و سیاست و در ادامه به‌وجود آمدن یکسری عقاید متفاوت با اعتقادات و آموزه‌های ائمه، انشقاق‌ها و تعارضات عقیدتی در خاندان علوی به‌وجود آمد و موجب بروز فرقه‌ها و در نتیجه شکاف و رقابت عقیدتی و سیاسی میان آن‌ها شد. زیرا در مقابل اعتقاد حسنیان بر قیام و حرکت‌های مسلحانه، اعتقاد امامیه و برخی از حسینیان بر این بود که علاوه بر امامت دینی، زعامت سیاسی هم از آن شخص امام معصوم(ع) است اگرچه قیام علنی و مبارزه مسلحانه علیه حکومت جور نداشته باشد.
به بیانی دیگر در میان فرقه‌های شیعه برخی امامت را ضرورتی دینی و الهی و برخی نیز ضرورت سیاسی می‌دانستن�� و برخی نیز به هر دو آن‌ها معتقد بودند. یعنی برخی از علویان همان شیعیانی بودند که قائل به امامت منصوص امام معصوم(ع) از سوی رسول خدا(ص) بودند و برخی دیگر از علویان شاخصه‌هایی دیگر چون صرف علوی و فرزند و خویشاوند بودن با پیامبر(ص) به همراه قیام به شمشیر در بعد سیاسی را برای مسئله زعامت کافی می‌دانستند. وجود چنین تعارضاتی میان علویان موجب تیرگی روابط با امامان معصوم شد.

تعارض‌ها و نحوه مواجهه با آن درون خاندان تا کجا پیش رفت و جنس مواجهه با آن چگونه بود؟
تعارض در اینجا بدین معناست که در تعامل میان افراد این خاندان و یا آن‌ها با دیگران، بر سر منافع اسلامی و انسانی، به نوعی اختلاف و عدم توافق وجود داشته است. با توجه به اینکه تعارض دارای لایه‌های مختلفی است و از مرحله عدم توافق به خشونت و سپس به جنگ می‌انجامد؛ باید گفت تعارض‌های درون خاندانی علویان در مرحله عدم توافق بوده است و به این مرحله که علویان با یکدیگر به جنگ بپردازند، کشیده نشد. اما تعارض میان خاندان علوی و خلافت عباسی در مرحله خشونت و جنگ قرار گرفت. در خاندان علوی، حتی میان برخی از افراد خاندان با امام رضا(ع) نیز تعارض و اختلاف وجود داشت. بروز تعارض از مسائل اجتناب‌ناپذیر است؛ اما امام رضا(ع) به عنوان یکی از افراد این خاندان و به‌خصوص به عنوان امام و پیشوای دینی همواره درصدد پیشگیری از بروز تعارض در اجتماع و خاندان خویش بوده است زیرا بهترین راه مواجهه با مشکلات و به طور خاص، تعارض، پیشگیری از وقوع آن است.

از موضوعاتی که ذیل سرفصل‌های کتاب به آن اشاره کردید ولی کمتر به آن توجه شده، مواردی چون مواجهه با تعارض‌های اقتصادی درون خاندان است، این تعارض‌ها از کجا نشأت می‌گیرد؟
مسئله اقتصادی و دنیاپرستی همواره یکی از عوامل بروز تفرقه، تعارض و دشمنی بوده است. در این میان خاندان علوی نیز مستثنا نبوده است. رقابت برای رسیدن به منافع محدود در این زمینه نیز از جمله علل بروز تعارض شد.
برای نمونه می‌بینیم امام کاظم(ع) به شخصی از علویان به نام علی بن اسماعیل بن جعفر الصادق(ع) که برادرزاده ایشان و پسرعموی امام رضا(ع) ولی از افراد خودفروخته و فریب‌خورده خاندان علوی بود، کمک مالی و هدایایی داد تا او را از طمع در دنیا و طرح دوستی با هارون منصرف کند. اما این شخص در مقام سعایت از امام کاظم(ع) به یحیی بن خالد گفت: اموال از شرق و غرب به سوی او سرازیر است که در خزانه‌هایی نگهداری می‌کند و زمینی را به قیمت ۳۰هزار دینار خریده است.
حتی هنگامی که امام کاظم(ع) به شهادت رسید و امامت امام رضا(ع) آغاز شد؛ فرقه‌ای به نام واقفیه پدید آمد که بر امام کاظم(ع) توقف کردند و امامت امام رضا(ع) را نپذیرفتند. یکی از دلایل بروز و به وجود آمدن این فرقه مسائل اقتصادی بود. انگیزه اقتصادی وقوف‌کنندگان را می‌توان یکی از عوامل برجسته و مهم پیدایش این فرقه دانست. زیرا هنگامی که امام هفتم(ع) به شهادت رسید، مبالغ زیادی از وجوهات شرعی و هدایای مردم نزد نمایندگان و وکلای حضرت جمع شده بود. گفته شده تنها نزد دو تن از آن‌ها ۱۰۰هزار دینار جمع شده بود.
عده‌ای از خواص شیعه و برخی از بزرگان اصحاب امام کاظم(ع) فریفته مال دنیا و مادیات شدند و طمع تصاحب در اموال موجب شد از دنیا رفتن امام را انکار کنند. انگیزه مال‌اندوزی در آن‌ها با انگیزه‌های دینیشان در تضاد و تعارض قرار گرفت و سرانجام دنیاطلبی غلبه یافت. آنان به انحراف کشیده شدند و انشقاقی در شیعه رقم خورد.
با اینکه امام رضا(ع) با استدلال‌های قوی آن‌ها را از این کار منع می‌کرد و دستور بازگشت اموالی که نزدشان بود را صادر کرد، اما آن‌ها از اطاعت فرمان امام سر باز زدند. عثمان بن عیسی رواسی از جمله نمایندگان و وکلای امام کاظم(ع) بود که تسلیم مطامع دنیوی شد و به بهانه زنده بودن امام، سخنان امام رضا(ع) مبنی بر از دنیا رفتن و تقسیم میراث پدرش را نپذیرفت. او به امام رضا(ع) نوشت: «اگر پدرت وفات نیافته از این اموال چیزی به تو نمی‌رسد و اگر هم بنابر آنچه می‌گویی وفات یافته مرا امر نکرده چیزی به تو بدهم و کنیزان را آزاد کرده‌ام و آن‌ها را شوهر داده‌ام».
از طرفی در آن زمان علویان براساس سیاست عباسیان، زیرفشار اقتصادی شدید بودند. مشکلات مالی فراوان در میان علویان موجب لغزش‌هایی از سوی آن‌ها در برخوردشان با امام رضا(ع) شد. به عنوان نمونه برادر امام رضا(ع) عباس بن موسی از جمله علویانی بود که مشکلات مالی و اقتصادی بر او غلبه کرده و دارای بدهی بود. شاهد این مدعا سخن امام رضا(ع) با او درباره شکایتش از امام درزمینه وصیت‌نامه امام کاظم(ع) است.
امام رضا(ع) با عباس همدردی نموده و دلیل کار ناشایست او را مشکل مالی معرفی می‌کند. امام به او فرمود: ای برادر می‌دانم بدهکاری و دیون به شما فشار آورده و شما را به این کار و کشمکش واداشته است. همچنین هنگامی که برادر دیگر امام رضا(ع)، ابراهیم بن موسی نیز دچار مشکلات مالی بود؛ امام به یاری‌اش شتافت و به او کمک مالی کرد. با این حال مسائل اقتصادی سبب شد عباس بن موسی و تنی چند از برادرانش امام رضا(ع) را به دادگاه بکشانند. می‌توان گفت از جمله عوامل بروز تعارض میان امام رضا(ع) و علویان، مسائل اقتصادی، ضعف اعتقادی و انگیزه‌های سیاسی بود. حتی بستگان نزدیک حضرت نیز از این امور مستثنا نبودند و در اهداف و روش و نوع عملکرد خود با امام رضا(ع) در تعارض قرار گرفتند. 

خبرنگار: محسن فاطمی‌نژاد

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.