به گزارش قدس آنلاین، تجربه تاریخی ثابت نموده است که رهبران فرقههای شبه مذهبی دست ساز بشر که مدعی دستیابی به حقیقت دین هستند زمانی که به بن بست سیاسی-اجتماعی میرسند برای پر کردن خلاء قدرت پیش آمده ناشی از بیکفایتی خود در ادار فرقه و خویش و نیز ارضاء امیال حیوانی و شیطانی خود دست به اباحیگری میزنند البته ترویج اباحهگری و شهوت رانی بی حد و حصر معمولاً زمانی رخ میدهد که رهبران فرقهها و جریانهای منحرف دیگر حرف و سخنی برای گفتن به پیروان فریب خورده خویش نداشته باشند و ناگزیر برای پوشاندن ضعفهای تئوریک خود دست به ترویج اباحه و لااٌبالیگری در درون فرقه میزنند.
اما براساس تجربیات میدانی به دست آمده از نجات یافتگان فرقه منحوس احمد اسماعیل بصری میتوان گفت رسمیت دادن به روابط بی قید و بند جنسی در درون این فرقه نه تنها براساس انگیزههای پیش گفته انجام گرفته، بلکه با هدف جذب حداکثری اقشار مختلف مردم نیز صورت میپذیرد. زیرپا گذاشتن اخلاق در فرقههای منحرف سابقهای به اندازه تاریخ بشر دارد؛ اما این عمل ننگین هر اندازه که در میان پیروان شیطان قدمت تاریخی دارد به همان میزان نیز مورد انزجار جریان پیرو حق و حقیقت است.
برای رونمایی از برخی اعمال ننگین این فرزقه که بر اساس تجربیات میدانی و با دقت علمی به دست آمده علی رحمانی خبرنگار حوزه فرق و مذاهب قدس آنلاین طی گفت وگویی بیطرفانه با حجت الاسلام و المسلمین نصرت الله آیتی نویسنده آثار متعدد در نقد فرقه دروغین مدعی یمانی سعی دارد با استعانت از خداوند متعال ماهیت واقعی این جریان را افشا سازد.
بسم الله الرحمن الرحیم در جلسه ششم از سلسله بحثهای مربوط به نقد جریان مدعی یمانی در خدمت حجت الاسلام و المسلمین دکتر نصرت الله آیتی نویسنده کوشا و پرتلاش کتاب از تبار دجال در حجوزه نقد جریان یمانی هستیم. استاد عزیز خیلی ممنونم که به ما اجازه دادید تا از حضور حضرت عالی فیض ببریم. به عنوان سؤال نخست میخواهم کمی راجع به شخصیت احمد اسماعیل بصری به عنوان یک مدعی مهدویت مطالبی را بیان بفرمایید؟
آیتی: بسم الله الرحمن الرحیم السلام علی المهدی و علی آبائه بنده هم تشکر میکنم از این که فرصتی فراهم شد تا در خصوص موضوعی که نسبتی با اندیشه مهدویت دارد با هم گفت وگویی داشت باشیم. ببینید در خصوص شخصیت احمد اسماعیل بصری باید گفت میتوان زندگی وی را در چند فراز تقسیم بندی نمود: اول یک دوره دعوت مخفی که از سال ۱۹۹۹م تا سال ۲۰۰۲م طول کشیده است که این سه سال دعوت مخفیانه به نوعی گرته برداری از حرکت دعوت مخفی نبی مکرم اسلام(ص) در سه سال آغازین نزول وحی و برپایی دین مبین اسلام در سالهای اولیه است.
به طور کلی جریانهای انحرافی تلاش میکنند تا با گرته برداری از انبیاء و اولیاء الهی به شکلی نسبتی بین خود و انبیاء و اولیاء برقرار کنند. احمد اسماعیل از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۸م به مدت ۶ سال دعوت علنی داشته و بعد از درگیری مشهور در شهرهای بصره و ناصریه بین هواداران وی از یک طرف و پلیس شهر از طرف دیگر معروف است که این مدعی مهدویت به امارات گریخته و پس از آن هم دیگر از وی خبری در دست نیست.
بزرگان این جریان معتقدند که ما با وی در ارتباط هستیم؛ اما مردم با وی ارتباطی ندارند و احمد بصری سخنرانیها، اطلاعیهها و پیامهای خویش را در صحفه رسمی فیس بوک خودد بارگزاری میکند و از این طریق با پیروان خویش در ارتباط است. در حال حاضر بین فرقههای مختلف این جریان اختلاف افتاده و به جز یک فرقه هیچ کس دیگر از طرفداران این جریان باور ندارد که این صحفه فیس بوک متعلق به خود احمد اسماعیل است.
اینها به پنج الی شش دسته تقسیم شدهاند. یک عده از اینها به رایات السود مشهور هستند. عده دیگر به هوادارن مکتب نجف معروفند و گروههای دیگری نیز در این جریان وجود دارند که بین آنها اختلاف شدیدی وجود دارد و همه همدیگر را تکذیب میکنند و یکدیگر را به اختلاس، سوء استفاده و اتهام زنی به احمد متهم مینمایند. یعنی کسی که به ادعی خودش ظهور نموده و آمده تا مؤمنان را در یک صف واحدی قرار بدهد و برای آمدن حضرت ولی عصر(عج) زمینه سازی بکند.
زمینهها زمانی شکل میگیرند که مؤمنان در یک صف واحد و بدون هیچ اختلافی پشت در پشت هم بیایستند و آن حرکت زمینهسازانه را آغاز کنند کسی که مدعی چنین رسالتی برای خویش است. خودش به شخصه بنیانگذار اختلافات جدیدی بین پیروان خود شده است. زیرا اینها همدیگر را لعن و تکذیب میکنند و به همدیگر را به فساد مالی و اخلاقی متهم میکنند. بنابراین ما از هوادران این فرد سخن واحدی نمیشنویم. زیرا همه اینها خود را نماینده واقعی احمد میدانند و دیگران را متهم به دروغ و فریب کاری میکنند. به هر صورت از سال ۲۰۰۸م که احمد اسماعیل به امارات فرار کرد و بعد از آن دیگر دیده نشد بین طرفداران وی اختلاف افتاده و ما الان نمیدانیم که وی در حال حاضر در قید حیات است یا کشته شده اما به اسم احمد همه این گروهها جذب نیرو و سرمایه نموده و از عواطف و احساسات مردم سوء استفاده میکنند.
شیوه شما برای نقد این جریان چیست؟
آیتی: ما به طور کلی میتوانیم نقدهای موجود در خصوص این جریان را به چهار قسمت تقسیم کنیم. یک نقد میتواند نقد مبانی این جریان باشد ما میتوانیم به عنوان مثال یکی از مبانی این جریان این است که علم رجال بدعت محسوب میشود. به خاطر همین شما اگر بر فرض مثال شما یک حدیثی را در یک کاغذ پاره به نقل از ابوهریره بیابید میتوان به آن استناد نمود.
با این حساب یک نقد میتواند نقد مبانی باشد. شکل دوم نقد عبارت است از نقد کبروی یعنی اینها یک کبرای کلی و اعتقاد اساسی و محوری دارند که نخ تسبیح اعتقادات آنها را تشکیل داده و به مانند نخ اسکناس است. این اعتقاد کلی عبارت است از عقیده به ظهور مهدیان دوازده گانه که پس از امام مهدی(عج) ظهور خواهند نمود. نقد کبروی ناظر به همین مطلب است. من از نقد سوم با عنوان نقد صغروی یاد میکنم. این نقد ناظر به نقد ادلهای است که این جریان انحرافی برای اثبات این معنا که احمد اسماعیل بصری مصداق یمانی، حجت خدا و انسان معصوم(ع) است از آن بهره میبرد.
چون پیروان این جریان معتقد هستند که احمد اسماعیل یکی از مهدیان دوازده گانه است بنابراین باید یکسری ادله برای اثبات این ادعاها بیاورند و به خیال خود چند دلیل مانند خواب، قسم برائت و غیره را ارائه کردهاند. این نقد میتواند نقد همین دلایل باشد. سؤالاتی مانند این که آیا به کمک خواب، استخاره یا با احتجاج به حدیث وصیت میتوان حجت خدا را اثبات نمود را میتوان به وسیله این نقد پاسخ داد.
نقد چهارم که به نظر حقیر بهترین و کوتاهترین نقد است و زودتر از بقیه نقدها به ثمر مینشیند نقد شخصیت است. نقد شخصیت یعنی این که شما کاری به این داشته باشید که مبانی فکری این جریان چیست و آن را فاکتور بگیرید و همچنینن کاری به این نداشته باشید که ما اصلاً ۱۲ مهدی بعد از امام زمان(عج) داریم یا نه و فرضاً این استدلال را میپذیرید واصلاً هم وارد بحثهایی مانند توسل به استخاره و خواب برای اثبات حجت خدا نمیشوید و همه اینها را کنار میگذارید. در این نقد شخصیت احمد اسماعیل بصری را میگذاریم وسط، و حرفها، سخنرانیها، کتب و نوارهای او را مورد بررسی قرار میدهیم و قد و قواره علمی او را اندازه میگیریم و میبینیم که آیا این فرد در قد و قواره عباراتی مانند حجت خدا، انسان کامل، امام سیزدهم، پیامبر و ولی الله هست یا نه؟ زیرا از برخی از ادعاهای وی استفاده میشود که وی ادعای نبوت هم دارد و به غیر از مقام خدایی ادعای تمامی مقامات را برای خویش میکند.
نقد شخصیت به شما کمک میکند تا قد و قواره علمی یک فرد مدعی این چنینی را اندازهگیری کنید. مثلاً یک بار کسی به شما میگوید من پدر علم ریاضی هستم به او میگوییم ۲ ضرب در ۲ چند میشود؟ پاسخ میدهد ۸ خوب کسی که میگوید من پدر علم ریاضی هستم و نتواند ضرب دو در دو را پاسخ دهد. نیازی نیست که برویم و به او بگوییم تو چه دلیلی داری تا بگویی پدر علم ریاضی هستی! پس همه اینها را فاکتور میگیریم. همین اشتباه فاحش بهترین دلیل برای اثبات لاف زدن فرد مذکور در این زمینه است و سایر راهها زمانبر است.
همین که شما شخصیت این فرد را برانداز نمودید و وی نتواتنست یک سؤال ساده را پاسخ دهد برای اثبات کذب ادعای او کافی است منظور از نقد شخصیت این است. برداشتهای اشتباه احمد اسماعیل از قرآن، حدیث، تاریخ، منطق و حدیث گاهی اوقات در حد یک طلبه پایه دوم است. اگر ما بتوانیم یکی از اینها را اثبات کنیم برای اثبات کذاب بودن وی کافی است.
بر اساس فرمایشات شما من احساس میکنم ما اکنون با شیوه جدیدی از نقد این جریان منحرف آشنا شدهایم چون ما در پنج جلسه گذشته حوزههای مختلف نقد این فرقه را بررسی کردهایم؛ اما شما در بحث نقد شخصیت فهم غلط مدعی یمانی از قرآن کریم را متذکر شدید لطفاً در مورد تناقضات و تعارضات دجال بصری در بررسی و تفسیر قرآن کریم برای ما بیشتر توضیح دهید؟
آیتی: این تناقضات و تعارضات علاوه بر تفسیر قرآن کریم در تمامی شاخههای علوم مانند منطق، فلسفه و فقه وجود دارد. ما اگر بتوانیم یکی از اشتباهات احمد اسماعیل را در این حوزه های گوناگون آشکار کنیم. تمام ادعاهای وی نابود میشود و از هم فرو میپاشد. چون که دجال بصری ادعای پرطمطراقی نموده و گفته من انسان کامل و حجت الله هستم و سینهام ظرف معارف قرآن، تورات و انجیل است. من علم لدنی دارم و غیره کسی که خود را در حد عصمت معرفی میکند باید بتواند در حد یک انسان معصوم نیز ظاهر شود.
یکی از این اشباهات احمد اسماعیل که بسیار معروف است وجود یکسری فایلهای صوتی از احمد اسماعیل بصری است که در آن قرآن را غلط میخواند. وقتی کسی که عربی زبان مادری وی است قرآن را غلط میخواند یعنی واقعاً بهره بسیار کمی از سواد دارد. این را هم همین جا بگویم که پیروان نادان این جریان و البته سران دانای این جریان که از قبل این فرقه انحرافی از عواطف، احساسات و امکانات و پول مردام سوء استفاده میکنند و مانند زالو به جان مردم افتادهاند اینها به راحتی پا پس نمیکشند و اشتباهات احمد اسماعیل را توجیه میکنند.
ما باید حواسمان باشد که خواه و ناخواه این توجیهات شکل میگیرد اما اگر کسی واقعاً سلیم النفس و بیطرف باشد و بخواهد بدون هیچ حب و بغضی منصفانه قضاوت بکند به راحتی میفهمد این اشکالات اموری نیستند که بتوان به راحتی از کنار آنها گذشت. نمونه دیگر این اشتباهات این است که احمد اسماعیل در یکی از سخنرانیهای خویش در مور سوره انسان که در یکی از کتب خو نیز آن را آورده است میگوید:« تفسیر علوم عقلی و نقلی سخت نیست اما این که شما غذای خود را در یک روز به اسیر، ابن سبیل و مسکین بدهید آنچنان که امیرالمؤمنین(ع) این کار را کرد این خیلی سخت است.» این سخنان در خصوص آیات آغازین سوره انسان گفته شده است. که در آن آمده است حضرت امیرالمؤمنین(ع)، حضرت زهرا(س) و حسنین(ع) غذای خود را در راه خدا انفاق کردند. احمد اسماعیل در اینجا از اسیر و ابن سبیل یعنی در راه مانده و مسکین سخن میگوید. در حالی که قرآن کریم از ابن سبیل سخن نگفته است و به جای آن از یتیم سخن گفته است.
احمد اسماعیل حتی سواد این که در اینترنت و یک نرم افزار قرآنی جستجو کند را ندارد کسی که به ظاهر الفاظ قرآن تسلط ندارد چگونه ادعا میکند که همه معارف قرآن، تورات، انجیل و. زبور در سینه من است. نمونه دیگر این مسئله این است که وی در یکی از کتب خود میگوید:«شما اگر در قرآن بگردید کلمه رسول مبین در قرآن کریم یک بار بیشتر نیامده آن هم در سوره دخان و کلمه رسول مبین لم تأت فی القرآن الا مره واحده یعنی سوره الدخان کلمه رسول مبین در قرآن جز یک بار بیشتر نیامده» بعد عبارت رسول مبین را به حروف ابجد تبدیل میکند و میگوید تعداد حروف رسول مبین به اندازه حروف احمدالحسن هوالحق است پس از این عبارت رسول مبین استفاده میشود که احمدالحسن که من باشم حقم! شما اگر قرآن را در نرم افزارهای کامپیوتری جستجو کنید خواهید دانست که کلمه رسول مبین ۲ بار در قرآن آمده است یک بار در سوره دخان و بار دیگر در سوره زخرف است.
احمد اسماعیل میگوید من علم لدنی دارم و پس از امام زمان(عج) هر چه سؤال در هر حوزهای بپرسید من به آن اشراف دارم و اصلاً علم من دلیل این است که من حجت خدا هستم! خوب آدمی که این قدر مهارت ندارد که قرآن را در نرم افزارهای کامپیوتری جستجو کند و حتی به الفاظ قرآن هم این قدر تسلط ندارد چه برسد به معانی آن چطور چنین ادعایی میکند! جالب است بدانید که یکی از طرفداران وی به او نامه نوشته و این نکته که رسول مبین دو بار در قرآن آمده را به وی متذکر شده است. توجیه وی جالب توجه است وی گفته: «آن بار دوم عبارت و رسول مبین است.» ببینید چقدر توجیه مسخرهای! علاوه بر این احمد بصری در علم کلام هم مهارتی ندارد و چیزی از آن نمیفهمد وی در یکی از نامههای خویش به علما گفته:« ای علما پدرم امام زمان(عج) به من گپفت که از علما بخواه تا از تو طلب معجزه کنند تا مردم بفهمند که تو چه شأن و مقامی داری و من به علما گفتم از من طلب معجزه کنید اما کسی از من معجزه نخواست. ایرادی ندارد من خودم معجزه نشان میدهم و اولین معجزه من برای این که شما بفهمید من چه کسی هستم و چه جایگاهی نزد خداوند متعال دارم این است که من میدانم مرقد مطهر حضرت زهرای مرضیه(س) در کجا قرار دارد.»
با این حساب میتوان فهمید که احمد بصری اصلاً معنای معجزه را نفهمیده است و فکر کرده که اگر کسی چیزی بگوید که قابل راستی آزمایی نباشد این میشود معجزه اگر این طور باشد شما و بنده هم پیغمبر هستیم! آیا اگر کسی ادعا کند که محل مضجع شریف حضرت زهرا(س) را میداند پیغمبر میشود؟! ایشان حتی تعریف معجزه را که طلاب پایه یک یا دو ما بلدند نمیداند و فکر کرده به هر ادعای غیر قابل اثباتی که قابل راستی آزمایی نیست معجزه میگویند.
فارغ از این که ادعای وی مبنی بر دانستن محل دقیق مرقد مطهر حضرت صدیقه طاهره(ع) توسط وی چقدر از منظر علم کلام قابل نقد است به نظر شما آیا این مسئله از علوم امامت نیست و. طرح چنین ادعایی از سوی احمد بصری با ادعای دیگر وی مبنی بر این که وی فرزند امام است تناقض ندارد؟
آیتی: دجال بصری خودش را فرزند امام میداند اما از طرف دیگر امام هم میداند یعنی فرزند امامی که خودش امام سیزدهم است و تصریح میکند که من امام معصوم واجب الاطاعه هستم. طبق جایگاهی که امام در منظومه اعتقادی ما دارد و بر اساس روایات امام(ع) در پاسخ به هیچ سؤالی به خطا نمیرود و خودش یکی از ادله حقانیت خود را علم خویش میداند.
احمد اسماعیل تحدی نموده و میگوید شما در آثار و کتب من یک غلط پیدا کنید تا از ادعای خویش عقب نشینی بکنم. کسی که برای خویش شأن امامت و عصمت قائل است و با علم خودش تحدی میکند و ادعا مینماید که در علوم من هیچ امر باطل و اشتباهی نیست در فهم جزئیات مسائل به خطا رفته است مگر چنین چیزی امکان دارد! این تناقض را باید چگونه حل کنیم؟! یک نمونه دیگر که بسیار جالب است این است که رهبر فرقه منحرف مدعی یمانی در یکی از فتواهای خویش ادعا کرده که تراشیدن ریش حرام ااست ولو تقیتاً! البته فکر میکنم این فتوا برای آغاز ادعاهای وی است.
چون اخیراً برخی از خانمهایی که به این جریان منحرف پیوسته بودند و از محافل خصوصی این جریان منحط انحرافی اطلاع دارند نقل قول کرده و برای ما خبر آوردهاند که به ما از طرف امام پیغام دادند که امام فرموده حجاب بر بانوان واجب نیست و از این جالبتر این که برخی از بانوانی که سابق بر این پیرو این فرقه بودهاند گفتهاند از طرف امام به ما پیام آوردند که نعوذ بالله شما میتوانید برای جذب حداکثری تن به فحشا بدهید! فرقههای انحرفی یک قاعده و اصلی دارند که همه آنها در این قاعده با هم شریک هستند و آن این است که همه فرقههای انحرافی برای جذب حداکثری به لاابالیگری و اباحهگری روی میآورند.
آیا میتوان گفت که این جریان به راهی میرود که بابیه رفتند؟
آیتی: آفرین قصد من این است که بگویم فتوای وی مبنی بر حرام بودن تراشیدن ریش ولو برای تقیه برای زمانی است که احمد اسماعیل تازه کار بوده و حالا که تجربه بیشتری پیدا کرده و دیده که اگر بخواهد سفت و سخت بر روی احکام دینی پافشاری کند بسیاری از اطراف او پراکنده خواهند شد. بنابراین روی آورده به اباحیگری و مرزهای شریعت را یک به یک از بین میبرد و حدود الهی را زیر پا میگذارد.
ببینید مسئله تقیه یک اصل قرآنی و از مسلمات ما است. در روایات ما آمده است که زمانی که کفار مکه جناب عمار یاسر(ره) را تا حد مرگ شکنجه دادند ایشان به زبان اظهار بیایمانی نمود؛ اما در دلش هنوز مؤمن بود و به زبان چیزی جاری ساخت تا کفار را راضی بکند. وقتی کفار او را رها کردند با چشم گریان خدمت پیامبر اکرم(ص) آمد و عرض کرد یا رسول الله(ص) من خطایی مرتکب شدم و وقتی در حد مرگ مرا شکنجه کردند من مجبور شدم به زبانم چیزی را جاری سازم که دلم با آن نبود. حضرت فرمودند اصلاً ناراحت نباش و از این به بعد هر وقت در چنین موقعیتی قرار گرفتی تقیه کن و آیهای نیز در این خصوص نازل شد. مقصود من این است که بحث تقیه ریشه قرآنی، روایی و عقلی دارد. آن وقت با این وضوح احمد بصری گفته اگر شما روزی در معرض خطر کشته شدن به دلیل اعتقاد خویش قرار گرفتید و برای نجات خویش ریش خود را بتراشید شما حق ندارید چنین کاری انجام دهید ولو به قیمت این که کشته شوی ریشت راا نتراش! هیچ عاقلی چنین سخنی نمیگوید.
این یعنی احمد بصری ابتدائیات فقه ما را هم بلد نیست. من کتابی به نام «ناقوس گمراهی» دارم که در این کتاب فر قه مدعی یمانی را از منظر نقد شخصیت مورد بررسی قرار دادهام. و خطاها و تناقضات دجال بصری را در شاخههای مختلف علوم جمع آوری نمودهام که البته اینها بخشی از تناقضات موجود در آثار وی است که به نظرم حتی اگر یک مورد آن اثبات شود برای بر هم ریختن بنیان این جریان انحرافی کافی است. کسی که ادعای امامت و عصمت میکند نباید در فهم قرآن، تاریخ و حدیث دچار مشکل شود.
فهم و برداشت ما از مقام امامت طبق خود آن چیزی است که خود اهل بیت(ع) فرمودهاند. این است که امام کسی است که معصوم،حجت خدا و انسان کامل است. اما کسی که در پاسخ به سؤالات مردم دربماند نمیتواند حجت خدا باشد. کسانی که مرتکب چنین خطاهای واضح و رسوایی میشوند به هیچ عنوان ادعایشان درست نیست. آنچه از این بحث استفاده میشود این است که احمد بصری یقیناً هیچ گونه مقام، موقعیت و جایگاه معنوی ندارد.
نویسنده: علی رحمانی
انتهای پیام/
نظر شما