تحولات لبنان و فلسطین

۱۸ تیر ۱۴۰۱ - ۱۳:۵۳
کد خبر: 808175

یکی از موارد قرابت جریان مدعی یمانی با وهابیت، تخریب جایگاه حجت‌های الهی است که وهابیت نیز دارد چنین کاری را انجام می‌دهد و شخصیت رسول الله(ص) و ائمه(ع) را افرادی فاقد عصمت و دارای اشتباه و گناه معرفی می‌کند جریان مدعی یمانی نیز به نوعی همین کار را انجام می‌دهد

حکایتی از قرابت جریان مدعی یمانی با وهابیت

به گزارش قدس آنلاین، در صورت فراهم شدن امکان بررسی یک فرقه با اندیشه‌ای ژرف می‌توان گفت تیزبین‌ترین پژوهشگران در حوزه فرقه شناسی کسانی هستند که توانمندی استخراج شباهتهای گوناگون فرقه‌های مختلف را دارند زیرا ارائه چنین تحلیلی از ماهیت و عملکرد یک فرقه نیازمند یک نگاه وسیع به همراه داشتن مطالعاتی عمیق در حوزه فرق گوناگون است.

در همین راستا طی گفت وگویی صمیمانه با  علی شریفی پژوهشگر و مجری توانمند شبکه جهانی ولایت به دنبال بررسی وجوه تشابه فرقه مدعی یمانی با فرقه منحوس وهابیت رفتیم.

بسم الله الرحمن الرحیم در جلسه آخر از سلسله گفت وگوهای تخصصی نقد و برسی فرقه مدعی یمانی با عنوان تبار شیطان در خدمت آقای علی شریفی مجری، کارشناس و پژوهشگر فرق و مذاهب انحرافی هستیم. ضمن عرض ارادت خدمت جناب عالی لطفاً به عنوان پاسخ به اولین سؤال بفرمایید از منظر جناب عالی اهمیت و فایده بحث تشابه جریان مدعی یمانی و فرقه منحوس وهابیت از منظر کلامی چیست و این کار می‌تواند از نظر علمی و اعتقادی چه کمکی به ما بکند.

شریفی: ببینید در بحث تشابهات و اشتراک مدعیان دروغین با جریاناتی مانند فرقه ضاله وهابیت ما باید یک نکته را به عنوان مقدمه بحث مد نظر داشته باشیم و آن این است که اساساً تشکیل شدن این جریانهای منحرف و به راه افتادن این فرقه‌های مختلف علتش چیست. حدود ۲۰۰الی ۳۰۰ سال پیش جریان وهابیت در عربستان سعودی شکل گرفته است که براساس مدارک موجود و اعترافات سران فرقه ضاله وهابیت این جریان توسط انگلستان مورد حمایت قرار گرفته است و به این صورت این فرقه  ضاله در عربستان سعودی پا گرفت انگلستان و استعمار قطعاً دلشان به حال مسلمانان و اسلام نسوخته تا یک جریانی را راه‌اندازی کنند و به اسلام کمک کند.

در مسئله مدعیان دروغین به خصوص این مسئله به وفور به چشم می‌خورد که بهترین نمونه و مصداق آن جریان بهائیت انحرافی است وقتی انسان نگاه می‌کند می‌بیند که عقبه تمامی این فرقه‌های ضاله به انگلیس، غرب و یهود می‌رسد وقتی این مسئله برای انسان محرز شد انسان به شک می‌افتد و دچار یک تأملی می‌شود که مگر ما در اسلام چه مشکلی داریم که باید برای ما عقیده و فکر را استعمار و استکبار تعیین کند و به وجود آورد.

یکی از آن فرقه‌هایی که ما امروز با آمن مواجه هستیم فرقه احمد بصری است که با نماد ستاره شش پر اسرائیلی شروع به کار و فعالیت می‌کند وقتی شما به عقاید اینها رجوع می‌کنید متوجه می‌شوید که اشتراکات زیادی بین جریان وهابیت و احمد اسماعیل بصری وجود دارد با روشها و سلایق متفاوت اما با هدف و خروجی یکسان که هر دو را به یک جا ختم می‌شود.

در بخش آخر فرمایشات خودتان فرمودید هدف و خروجی جریان مدعی یمانی و وهابیت یکسان است می‌خواهم بدانم استدلال اصلی شما برای اثبات قرابت جریان احمد اسماعیل و فرقه ضاله وهابیت بر چه اساس و پایه‌ای استوار است؟

شریفی: ببیند چند مورد را به صورت مصداقی خدمتتان عرض می‌کنم یکی از آن موارد تخریب جایگاه حجت‌های الهی است که وهابیت نیز دارد چنین کاری را انجام می‌دهد و شخصیت رسول الله(ص) و ائمه(ع) را افرادی فاقد عصمت و دارای اشتباه و گناه معرفی می‌کند جریان مدعی یمانی نیز به نوعی همین کار را انجام می‌دهد زیرا اگر قرار است فردی مانند احمد بصری در کنار اهل بیت(ع) قرار گیرد برای فراهم شدن مقدمات این مسئله باید دو اتفاق رخ دهد یکی این که باید مقام حجتهای الهی پایین بیاید و از طرف دیگر بایستی یکسری فضیلت برای احمد بصری جعل شود دقیقاً همان کاری که وهابیت هم آن را انجام می‌دهد.

خوب احمد اسماعیل در حوزه علمیه و دانشگاه درس خوانده و جهالت‌ها و بی سوادیهای زیادی علیه وی در کتبش وجود دارد. لذا وی مجبور است بگوید انبیاء الهی و ائمه اثنی عشر(ع) علم خاصی نداشتند و العیاذ بالله علم این بزرگواران کسب شده از مردم بوده و هر آنچه را که مردم به این عزیزان یاد داده‌اند همان را بلدند حتی براساس ادعای احمد اسماعیل پیامبر(ص) و ائمه(ع) شاگردی غیر معصوم را کرده‌اند و این که پیامبر(ص) و ائمه(ع) به زبانها و لهجه‌های دیگر مسلط باشند غلو و دروغ است! در حالی که ما در روایات خودمان داریم که  یکی از ادله اثبات امامت تسلط امام به زبانها و لهجه‌های گوناگون است. و امام باید به همه لهجه‌ها مسلط باشد.

ولی احمد اسماعیل برای پوشاندن نقطه ضعف خود مبنی بر درس خواندن خود در حوزه و دانشگاه اهل بیت و ائمه(ع) را العیاذ بالله بی‌سواد دانسته تا بتواند خویش را هم ردیف آن بزرگواران به حساب آورد. وی همچنین گناهانی را برای انبیاء الهی قائل شده است احمد بصری مدعی است که حضرت یونس(ع) در شکم نهنگ از دنیا رفت و جسد ایشان در  یک بیابان عریان و بی‌سرپناه باقی ماند! و الان روح حضرت یونس(ع) در جهنم است. وی برای این که گناهان و خطاهای خویش را بپوشاند مدعی است که انبیاء الهی دچار خطا، گناه و عصیان می‌شوند و به جهنم می‌روند! احمد بصری آمده تا به نام اهل بیت(ع) و مهدیت، تیشه به ریشه مهدویت و مذهب اهل بیت(ع) بزند. وهابیت با یک روش دیگر ولی با همین هدف چنین کاری را انجام می‌دهد.

تا آنجایی که من می‌دانم احمد اسماعیل مدعی است که من آمده‌ام تا قرآن را در حوزه‌های علمیه و در بین شیعیان احیا کنم. حالا سؤال اینجا است که آیا سخنان احمد در مورد حضرت یونس(ع) بر خلاف آیات قرآن کریم نیست و این تناقض به چه دلیلی در سخنان وی ایجاد شده است؟

شریفی: بله دقیقاً ادعای احمد بصری نیز این است که من آمده‌ام تا اسرار الهی قرآن را فاش کنم؛ اما از آنجایی که وی حق نیست و علم وی علم الهی نیست. خود قرآن کریم می‌فرماید اگر این کلام از جانب کسی غیر از خدا بود در آن اختلاف کثیری بود. در اینجا خداوند متعال به ما معیاری را نشان می‌دهد که اگر کسی دچار تناقض و تعارض شد همین مسئله دلیل بطلان وی است و احمد اسماعیل از طرفی می‌گوید حضرت یونس(ع) در شکم نهنگ از دنیا رفت و روح او الان در جهنم است! و از طرف دیگر چون می‌خواهد برای خویش فضیلت بتراشد مدعی است که تمام آنچه که انبیا الهی و حتی رسول خدا(ص) و ائمه(ص) کسب کرده‌اند به واسطه او به دست آمده است و اگر پیامبر(ص) و ائمه(ع) به فضیلتی دست یافته‌اند به واسطه احمد بصری بوده است! لذا در داستانی می‌گوید من سنگی بودم در دست امیر مؤمنان(ع) که در جنگها با آن می‌جنگید.

من بودم که حضرت ابراهیم(ع) را از آتش نجات دادم من عصای موسی بودم و من حضرت نوح(ع) را از آن طوفان عظیم نجات دادم! و در آخر هم می‌گوید من بودم که حضرت یونس(ع) را شکم نهنگ نجات دادم! وی فراموش کرده که در جای دیگر گفته است حضرت یونس(ع) نعوذ بالله در جهنم است. از این موارد به وفور می‌توان در کتب احمد بصری یافت.

به طور کلی ادعاهای احمد یک تطوری دارد و به صورت پلکانی به جلو آمده است و ادعاهای جدید توسط وی مطرح شده است. احمد بصری قبل از ادعای امامت خود گفته بود که یکی از راههای شناخت امام این است که امام علمش لدنی است و از غیر معصوم اخذ علم نکرده است. اما در ادعاهای بعدی خود گفته که امام آنچه که دارد همان‌هایی است که از مردم کسب نموده است. این قبیل تناقضات و تعارضات در کتب احمد بصری زیاد دیده می‌شود.

برای من جالب است بدانم که جناب عالی قرابت مدعی یمانی با فرقه ضاله وهابیت را چگونه توجیه می‌کنید چراکه ما بحثی به نام انکار مقوله مهدویت در وهابیت داریم. وهابیان مدعی هستند که ما مهدویت را قبول نداریم؛ اما احمد اسماعیل با ادعای مهدویت جلو آمده است پاسخ شما به این مسئله چیست؟

شریفی: ببینید وهابیت اصل مهدویت را انکار نمی‌کند بلکه مهدویت شیعی را که تقریباً ۹۵ درصد آن بین فرق و مذاهب اسلامی مشترک است را انکار می‌کند. احمد بصری نیز فقط می‌خواهد مهدویت شیعی را انکار کند. وهابیت معتقد است امام حسن عسکری(ع) بدون فرزند از دنیا رفته است اما احمد بصری مدعی است که امام زمان(عج) به عنوان فرزند امام حسن عسکری(ع) به دنیا آمده است اما نهایتاً از دنیا رفته است و امامت به احمد بصری منتقل شده است. یعنی هر دو به یکجا می‌رسد و آن انکار امامت امام مهدی(عج) در زمان حاضر است؛ اما هر کدام با یک روش وهابیت به عنوان جریان مقابل مهدویت با این تفکر الهی مقابله می‌کند اما احمد بصری مدعی است امام زمان(عج) به مانند حضرت عیسی(ع) به آسمان عروج نموده و امامت را به احمد اسماعیل منتقل کرده است! لذا امام نالطق احمد کذاب است! وی مدعی است ظهور امام زمان(عج) همان دیدار ایشان با احمد بصری است! جریان وهابیت می‌گوید امام حسن عسکری اصلاً فرزندی نداشته و امام مورد ادعای شیعیان اصلاً وجود ندارد از هر دو ادعا یک نتیجه به دست می‌آید.

در روایتی از کتاب کمال الدین مرحوم شیخ صدوق(ره) از امام صادق(ع) نقل می‌کند که حضرت امام صادق(ع) فرمودند:«در دوران غیبت چند دسته از مردم مرتد شده و از دین خارج می‌شوند اینها چند دسته هستند عده‌ای می‌گویند  امام حسن عسکر(ع) نعوذ بالله عقیم بوده و اصلاً فرزندی نداشته است. برخی دیگر می‌گویند حضرت مهدی(عج) از دنیا رفته است و امامت به امام سیزدهمی منتقل شده است دقیقاً مانند ادعای احمد بصری کذاب امام صادق(ع) فرقه وهابیت و جریان احمد بصری را کنار یکدیگر گذاشته است و فرموده هر دوی اینها از دین خارج شده‌اند.

با توجه به این که الان در آستانه عید سعید غدیر قرار داریم بفرمایید نگاه احمد اسماعیل به واقعه غدیر چگونه است؟

شریفی: باز همین اشتراک احمد اسماعیل و وهابیت مطرح می‌شود غدیر را هیچ کس نمی‌تواند انکار کند و قابل انکار هم نیست. وهابیان هم با تمام تلاشی که کردند نتوانستند آن را انکار نمایند اما کاری که وهابیان کردند این بود که ماهیت واقعه غدیر را انکار نمودند و ماهیت غدیر امامت ائمه(ع) است که با توجه به این مسئله آیه اکمال دین نازل شد که وهابیت آن را انکار می‌کند احمد بصری نیز همین کار را انجام داده است و مدعی شده دین در روز عید غدیر کامل نشده است زیرا رسول الله(ص) به امامت احمد و امامان ادعایی پس از او اشاره‌ای نکره است! پس شأن نزول آیه ابلاغ و و آیه اکمال دین اشتباه است. چراکه احمد مدعی است اکمال دین با مهدیین است که با ۱۲ امام شیعه جمعاً ۲۴ امام را تشکیل می‌دهند. طبق ادعای پیروان این فرقه احمد مهدی اول از مهدیین و امام سیزدهم است.

اینها مدعی هستند طبق روایتی که در کتاب الغیبه شیخ طوسی موجود است این اتفاق افتاده است. این روایت یک روایت باطلی است که خود شیخ در کتابش پس از نقل روایت می‌فرماید بطلان ادعای موجود در این روایت از بدیهیات است. اینها ادعا می‌کنند که طبق این روایت پیامبر(ص) در شبی که می‌خواست از دنیا رحلت بفرماید کاغذ و قلمی خواست تا وصیتی بنویسد و در پایان این وصیت به ائمه دوازده گانه و ۱۲ مهدی پس از ایشان اشاره نمود و بعد می‌گوید در این شب بود که دین کامل شد و بعد از واقعه غدیر امر و وحی جدیدی بر پیامبر(ص) نازل شد که اشاره به ظهور ۱۲ مهدی پس از ائمه(ع) دارد.

دوباره در اینجا شاهد اشتراک بین عقاید وهابیت و فرقه مدعی یمانی هستیم. اشتراک اول شامل انکار اکمال دین در روز عید سعید غدیر است. و دوم تغییر ماهیت غدیر که هر دو این نکته را می‌گویند. پیامبر اکرم(ص) با نام بردن از ائمه(ع) در روز غدیر تمام راهها را بر احمد بصری بسته است. و در آخر هم فرموده هیچ تغییر و تبدیلی در آن رخ نخواهد داد و در روایتی از امام رضا(ع) آمده است که هیچ و.حی و امر جدیدی بر پیامبر اکرم(ص) نازل نشده است. و هر کس بگوید امر جدیدی نازل شده است قرآن را انکار نموده و کافر است.

به عنوان فراز آخر سخنان خود بفرمایید شما به عنوان یک پژوهشگر و محققی که مشغول فعالیت در این زمینه هستید و حتی به طور عملی با این دو جریان انحرافی درگیر هستید فکر می کنید ما برای تحقیق و پژوهش در خصوص جریان یمانی باید به چه نکته‌ای توجه کنیم؟

شریفی: ببینید مهم‌ترین خلاء ما چه در فضای حوزه و دانشگاه و چه در عرصه پژوهشی  این است که ما در بحث امام شناسی ضعیف هستیم ما اگر امام(ع) را خوب بشناسیم دیگر هر بی سواد و جاهلی نمی‌تواند ادعای امامت کند و عده‌ای را جذب خود نماید. بهترین کاری که ما می‌توانیم در این عرصه انجام دهیم این است که امام(ع) را خوب بشناسیم و این دانش را به مردم منتقل کنیم وقتی مردم صفات امام(ع) را خوب شناختند به راحتی خواهند توانست باطل را تشخیص دهند.     

خبرنگار: علی رحمانی

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.