به گزارش قدس آنلاین، در کنار تمام مسایل ریز و درشتی که در کنار مهاجرت افغانستانی ها به ایران انجام شده است بایستی به مشکلات این پناهندگان نیز توجه شود. ایران در واقع سیاست های سختی برای تبعه شدن افغانی ها اتخاذ کرده است جز در موارد استثنایی مانند ازدواج با مرد ایرانی که بهندرت هم اتفاق میافتد. افغانستانیها امکانی برای دریافت تابعیت یا حتی اقامت بلندمدت در ایران ندارند.
البته نباید این نکته را از دور داشت که بسیاری از افغانهایی که در ایران به دنیا آمدهاند و بزرگ شدهاند و تمام مراحل جامعهپذیری را در جامعه ایران طی کردهاند، هیچ تجربه مستقیمی از افغانستان ندارند و بیش از آنکه تحتتاثیر موطن پدری خود باشند به جامعه محلی و ایران متعلق هستند. اما این افراد با آنکه خواهان به رسمیت شناخته شدن توسط جامعه ایرانی بهعنوان عضوی از جامعه هستند همواره طرد شده و بیگانه خوانده میشوند.
جامعه ایران همواره افغانستان و افغانستانی را فرومرتبه خود تصور میکند و این در نحوه تعامل ما با پناهندگان نیز خود را نشان میدهد. نهتنها اینکه امورات اجرایی ما به نحوی تنظیم شده که مانع از ادغام اجتماعی افغانستانیها در ایران شود، بلکه رفتار بخشی از مردم در کوچه و خیابان نیز مبتنی بر همین نگاه بالا به پایین جامعه ایرانی به افغانستان و افغانستانی است.
درحالی که این نگاه منفی می تواند باعث ایجاد تبعیض های زیادی شود، لذا بخشی از نگرش منفی ایرانیان به اتباع افغانستانی خصوصا در میان طبقات فرودست به سبب احساس رقابت اقتصادی است. درواقع برخی از کارگران ایرانی به غلط تصور میکنند کارگر افغانستانی عامل بیکاری یا شرایط بد اقتصادی آنهاست و درنتیجه افغانستانیها را رقیب خود میدانند. این رقابت بر سر منابع محدود سبب شکلگیری نگرش منفی است که میتواند حتی در قالب خشونت خود را نشان دهد. برخی مسئولان دولتی و رسانهها نیز با دامن زدن به این موضوع آن را در میان تودههای فقیر تقویت میکنند.
در این خصوص یک پژوهشگر مسئله مهاجرت، به بررسی وضعیت پناهندگان در ایران و حمایت از آن ها پرداخت.
فاطمه اشرفی، رئیس هیات امنای انجمن حامی حمایت از زنان و کودکان پناهنده در توضیح نحوه تشکیل این مجموعه بیان کرد: انجمن حامی در سال ۱۳۷۴ و در جریان مناقشات مسلحانه و جنایتهای حقوق بشری در بوسنی و هرزگوین و بخصوص ظلمهای سازمان یافته و غیر قابل جبرانی که به زنان مسلمان بوسنیایی وارد شد، به صورت غیر رسمی و در جریان یک سفر دانشجویی به اردوگاههای زنان و کودکان بوسنیایی و مشاهده آسیبهای فراوان ناشی از مهاجرتهای اجباری برای آوارگان و پناهجویان تشکیل شد.
وی افزود: در داخل کشور یکی از پرشمارترین و جدی ترین گروه هدف انجمن را مهاجرین افغان تشکیل میداده و میدهد، اما با وجود حجم گسترده جمعیت مهاجرین افغان از یک طرف و حجم مسائل و مشکلاتشان از سوی دیگر، تلاش شد تا در دو حوزه مورد نیاز آموزش برای کودکان و توانمند سازی برای زنان مهاجرورود و اقدام کنیم.
اشرفی خاطرنشان کرد: در طول قریب به ۳ دهه فعالیت تخصصی در حوزه پناهندگان و مهاجرین اجباری و با استفاده از تجارب و دادههای ملی، منطقهای و بین المللی، یکی از دغدغههای جدی تسهیل گری برای دسترسی به حقوق اجتماعی پناهندگان از جمله آموزش و سلامت هم در سطح اجرا و هم در سطح سیاستگذاری بودهاست.
وی ادامه داد: علاوه بر اینکه از سال ۱۳۸۳ و تا قبل از اشغال مجدد افغانستان توسط طالبان، انجمن حامی تنها سازمان غیر دولتی ایرانی بود که در افغانستان به فعالیت مشغول بود. تمرکز جدی فعالیتها در داخل افغانستان بر توانمند سازی زنان، نهادهای مدنی و جوانان از طریق اجرای برنامه های آموزشی، ترویجی و اصلاح نگرشها و سیاستها بود و در این رابطه فعالیتهای گستردهای در ولایتهای مختلف افغانستان و با دستگاههای اجرایی و سازمانهای غیر دولتی و بین المللی در افغانستان صورت پذیرفت.
مهاجرت و چالشهای آن
رئیس هیئت امنای انجمن حمایت از زنان و کودکان پناهنده با تشریح مسئله مهاجرت و چالشهای این حوزه، اظهار کرد: مسئله مهاجرت شامل ابعاد وسیعی از تعاریف، شاخصها و البته عوامل و آثار است و آنچه در اینجا مورد گفتگو است، مهاجرت از افغانستان و مهاجرین افغان است که باید براساس عوامل و ریشههای حرکت جمعی آنها برای خروج از کشورشان که متاثر از جنگها و مناقشات مسلحانه و سیاسی طولانی مدت و مزمن در افغانستان است، باید از واژه پناهجو و پناهنده استفاده کرد و این افراد کسانی هستند که در صورت استحقاق و تطبیق شرایط با مواد مندرج در کنوانسیون حقوق پناهندگان ۱۹۵۱ میتوانند درخواست پناهندگی در کشور میزبان دهند.
وی افزود: براساس این تعریف تا قبل از اشغال مجدد افغانستان از سوی طالبان، حدود ۸۵۰ هزار نفر از اتباع افغانستان که مورد شناسایی قرار گرفته بودند و دارای کارت اقامت بودند، به نوعی در زمره پناهنده در ایران زندگی میکنند. ناگفته نماند شرایط و پیچیدگیهای سیاسی، امنیتی، اقتصادی و اجتماعی در داخل افغانستان از یک طرف و فقدان یک استراتژی و سیاست مبتنی بر منافع و امنیت ملی در داخل کشور، همیشه مسئله پناهندگی و پناهجوییهای دراز مدت در کشور را تحت الشعاع قرار داده است به گونهای که در این حوزه در طول بیش از ۴ دهه اخیر کشور با انباشتی از بحرانهای تنیده در هم و مطالبات فزاینده روبروست.
اشرفی مهاجرت را مسئلهای پر اهمیت برشمرد که در تمام دنیا بخصوص در دهههای اخیر به دلیل رشد روز افزون تنشها و منازعات در سطح ملی، منطقهای و بین المللی و نیز تغییرات زیست محیطی و اقلیمی و حتی عوامل فرهنگی و اجتماعی در حال رخ دادن است و حرکت جمعیتها بخصوص از جوامع در حال توسعه و کمتر توسعه یافته به سمت جوامع توسعه یافته را شاهد هستیم و ادامه داد: اما نکته قابل توجهی که وجود دارد، سیاستها و روندهای دولتهای مبداء برای پذیرش، جذب، ترد و بازگشت پناهجویانی است که رو به سوی آنان دارند که نوعا براساس ظرفیتهای زیسته، پهنه سرزمینی، شاخصهای جمعیتی، نرخهای رشد اقتصادی، درآمدهای سرانه و حتی برنامه های کلان اقتصادی در کشورهایشان است و دقیقا در اینجاست که کشورها انتخاب و تعیین میکنند، با چه کمیت و کیفیتی باید پذیرای گروههای درخواست کننده را داشته باشند و از این روست که دولتها ترجیح میدهند به جای سیاستهای جذب پناهجو و پناهنده که نوعا به آنها به عنوان هزینه و تهدید نگاه میشود، به تقویت سیاست های جذب مهاجرین اقتصادی و علمی که غالبا از میان نخبگان و فرهیختگان کشورهای مختلف به ویژه کشورهای در حال توسعه میباشند بپردازند و از این طریق به افزایش سرمایههای اجتماعی و اقتصادی خود به جای هزینه کرد برای گروههای پناهجویی که معمولا از میان اقشار و سطوح کم برخوردار جامعه میباشند، بپردازند.
وی افزود: شاهد مثال این نکته مواضع علنی دولتهای اروپایی و سایر کشورهای توسعه یافته در عدم پذیرش پناهجو از افغانستان، هم زمان با شدت گرفتن تنشها و درگیریها در این کشور و آغاز موج مهاجرتهای اجباری از افغانستان به سمت مرزهای خروجی از ابتدای سال میلادی ۲۰۲۱ بود.
اشرفی توضیح داد: امروز اگر به آمارهای مربوط به تعداد پناهجویان پذیرش شده افغان در طول یک سال گذشته در مقابل وسعت سرزمینی و قدرت اقتصادی کشورها نگاهی بیاندازیم، متوجه خواهیم شد که کشورهای توسعه یافته چگونه با حساسیت بالا نسبت به جذب و پذیرش پناهجو و پناهنده اقدام می کنند ودر عین حال تمام ظرفیتهای خود را برای جذب حداکثری و ادغام اجتماعی مهاجرین نخبه اقتصادی و علمی به کار میگیرند.
وی ادامه داد: منابع بین المللی معتبر از ورود تنها ۷۶ هزار افغان به داخل سرزمین آمریکا در بحران اخیر افغانستان یاد میکنند که البته از این تعداد هم تاکنون برای حدود ۱۸ هزار نفر تعیین تکلیف شده است و این در شرایطی است که آمریکا یکی از ثروتمندترین و صاحب یکی از بزرگترین اقتصادهای دنیا با تولید ناخالص داخلی بالغ بر ۲۷ تریلیون دلار در سال و درآمد سرانه بالای ۷۸ هزار دلار در سال است. اگر این رقم و شرایط با وضعیت خودمان در ایران مقایسه شود، متوجه شکاف قابل توجه در سیاستگذاریها و برنامه ریزیهای حوزه مهاجرت و پناهنده پذیری میشویم. در شرایطی به عنوان تنها کشور همسایه افغانستان، سیاستهای درهای باز را پس از هجوم طالبان در طول یک سال گذشته اجرا کردیم و زمینه ورود میلیونها پناهجو در کشور فراهم شد که کشور با شدیدترین شرایط و وضعیت اقتصادی ناشی از تحریمهای ظالمانه آمریکا روبرو است و متوسط رشد اقتصادی به پایین ترین رقم خود رسیده است و میزان درآمد سرانه (سال ۱۴۰۰) رقمی حدود ۹ میلیون تومان در سال است.
وی تشریح کرد: با وجود اقتصادی نگران کنندهای که حتی سایر حوزههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی کشور را تحت الشعاع خود قرار داده است، میزبانی از حداقل ۸ میلیون پناهجو که غالبا هم از میان اقشار روستایی و کم برخوردار افغانستان با نیازهای ویژه آموزشی، بهداشتی و رفاه اجتماعی هستند، کاری بس نگران کننده و آسیب زاست و نقطه ثقل این آسیب نه تنها جامعه میزبان بلکه جامعه پناهجویان را نیز در بر میگیرد.
منبع: ایسنا
نظر شما