ارتش رضاخان در تابستان۱۳۲۰، یک ارتش ۱۲۰ هزار نفره بود؛ این ارتش از نظر تسلیحات چیزی کم نداشت. سازماندهی آن گویا مناسب بود و نظم خوب و منسجمی در آن ایجاد کرده بودند. با این حال، ارتش رضاخان نتوانست مقاومت درخوری از خود نشان دهد و پس از ورود نیروهای متفقین به ایران، در سوم شهریور۱۳۲۰، عملاً از هم پاشید.
نکته جالب توجه دیگر این است که بین ورود متفقین به ایران تا صدور فرمان ترک مقاومت، دستکم ۲۲ روز فاصله وجود دارد؛ یعنی متفقین در سوم شهریور وارد ایران شدند و رضاخان در ۲۵ شهریور فرمان ترک مقاومت و تسلیم را صادر کرد. اما در تمام این مدت به جز یکی دو اقدام خودجوش و ناشی از روحیه وطندوستی افسران جزء و سربازان، چیز قابل ذکری در کارنامه ارتش رضاخانی به چشم نمیآید. البته، انتظار مورخ، آن نیست که این ارتش بتواند نیروهای متفقین را عقب براند و پیروز شود، اما دستکم توقع او این است که یک ارتش ۱۲۰هزار نفره، با آن همه ساز و برگ جنگی و تشکیلات نظامی و خرجی که از جیب مردم برایش میشد، مقاومت درخوری نشان دهد و در یک چشم بر هم زدن، قافیه را نبازد و از میدان نبرد نگریزد. اما چنین اتفاقی نیفتاد و شکستی خفتآمیز رقم خورد. دلایل چنین شکستی را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
ارتشی که وظیفهاش سرکوب قیامهای داخلی بود: نقل است که در زمان ناصرالدینشاه، شخصی به وی پیشنهاد تأسیس کارخانه «توپریزی» در نزدیکی تهران را داد؛ شاه قاجار گفت: «ما از نیروهایمان فقط برای سرکوب شورشها استفاده میکنیم و به اندازه آن هم توپ داریم!». دیدگاه رضاخان نیز در این زمینه، همان دیدگاه ناصرالدینشاه بود. ارتشی که او فراهم آورد، یک نیروی ضدشورش ۱۲۰ هزار نفره بود، نه یک ارتش ملی. او از این نیروی ضدشورش، در بسیاری از نقاط کشور استفاده کرد و به نتیجه دلخواهش هم رسید؛ سرکوب قیام عشایر و همینطور قیام مسجد گوهرشاد، دو نمونه قابل ارائه است. در واقع این ارتش، اصولاً برای دفاع از مرزهای ایران تأسیس نشده بود که بخواهد در برابر هجوم خارجی مقاومت کند.
حذف نظامیان لایق: مبنای رسیدن به فرماندهی در ارتش رضاخانی، مانند دیگر اجزای رژیم وی، چاپلوسی، پشت هم اندازی و البته عرض جاننثاری مدام نسبت به او بود! رضاخان از همان ابتدای کار، بهتدریج تمام افسران وطندوست را که میراث تأسیس ژاندارمری در عصر مشروطه بودند، یا به جوخه اعدام سپرد و یا خانهنشین کرد. او به هیچ افسر کارآمدی مجال عرضاندام نمیداد؛ چون چنین فردی را تهدیدی برای خودش به حساب میآورد و این مسئله هم، ریشه در شخصیت رضاخان و هراس او از کودتا علیه رژیمش داشت، چراکه او نیز با همین روش قدرت را در اختیار گرفته بود.
بیسواد بودن رضاخان: رضاخان فردی کاملاً بیسواد بود. او تا زمانی که از سوی انگلیسیها برای کودتا برگزیده شد، حتی سواد خواندن و نوشتن هم نداشت. به همین دلیل، نسبت به فنون نظامی مدرن و کلاسیک، بیاطلاع بود و از طرفی، زیر بار مشورت با افسران تحصیلکرده هم نمیرفت و چنان که گفتیم، درصدد حذف آنها برمیآمد که مبادا به چشم بیایند. درک و فهم رضاخان نسبت به امور نظامی، چنان نازل بود که حتی از تعریف واحدهای نظامی و ظرفیت و اَدَوات جنگی آنها، اطلاعی نداشت. حسین فردوست در خاطراتش به ذکر ماجرایی خندهدار میپردازد که عمق این بیسوادی را نشان میدهد: «یک سال مانور سالانه در حوالی شهریار برگزار شد و من هم به عنوان فرمانده گروهان لشکر یک در آن شرکت داشتم ... روی بلندترین تپه برای رضاخان جایگاهی درست کرده بودند و او با دوربین ما را تماشا میکرد. سرهنگ هدایت از طریق سرلشکر ضرغامی، رئیس ستاد ارتش، به اطلاع رضاخان رسانید که ما امسال یک واحد موتوریزه جدید درست کردیم، اگر اجازه دهید مانور انجام دهند. این واحد به اصطلاح جدید، عبارت بود از حدود ۱۰۰ کامیون و عدهای سرباز! نه زرهی داشتند، نه تانکی و نه توپخانه به خصوصی! ... سربازها از کامیون پایین پریدند و به سرعت خود را به ارتفاعات رساندند و به اصطلاح آنجا را تسخیر کردند! این مانور برای رضاخان چیز عجیبی بود و او که سواد نظامی درست و حسابی نداشت، کلی تعجب و تحسین کرد و مانور را عالی خواند و از هدایت تمجید کرد! هدایت هم بلافاصله لاف بزرگی زد و گفت: ما با سه تا از این واحدها، میتوانیم جلو روسها را بگیریم! رضاخان هم باور کرد و گفت: آفرین! درست کنید!».
تمرکز نیروها و مهمات در تهران: بخش اعظم ادوات و مهمات نظامی ارتش رضاخانی در پایتخت متمرکز بود، چرا؟ چون او همیشه نگران کودتا علیه خودش بود و میخواست این نیروی ضدشورش بزرگ را کنار دستش داشته باشد. به همین دلیل، وقتی در سوم شهریور متفقین وارد ایران شدند، لشکرهای استانهای مرزی، درعمل قادر به مانورهای مؤثر برای دفاع نبودند. در مشهد، بندر انزلی و خوزستان، وقتی سربازان برای برداشتن مهمات وارد زاغهها شدند، بیشتر آنها خالی و جعبههای موجود در آنجا، مملو از سنگ و روزنامه بود.
خبرنگار: محمدحسین نیکبخت
نظر شما