به گزارش قدس آنلاین، وبگاه اینترنتی شبکه «المیادین»، به مناسبت سومین سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی، تحلیلی به قلم «عقیل سعید محفوض» چهره دانشگاهی سوری منتشر کرده است. نویسنده در این گزارش تحلیلی ضمن خواندن شهادت سردار سلیمانی به عنوان یک «نقطه عطف» تاریخی، تاکید میکند که محور مقاومت، خط جهادی و تفکر راهبردی این فرمانده بزرگ را دنبال و دشمنان ایران از دستیابی به هر موفقیتی در میدانهای آینده محروم خواهند شد.
در ادامه مشروح این گزارش تحلیلی را میخوانیم:
ایران تقریباً تنها کشوری بود که سوریه و نظام «بشار اسد»، رئیسجمهور سوریه را، در سختترین و نامطمئنترین لحظات حادثه و بحران این کشور حمایت کرد؛ کشوری که سوریها، میتوانستند با اطمینان و اعتماد فراوان به آن تکیه کنند. ایران و حزب الله از عوامل اصلی حمایت از نظام سیاسی کشور پس از وقایع سیاسی ۲۰۱۱ و جنگ پس از آن بودند. بیشک این حمایت را نمیتوان جدا از نقش ژنرال قاسم سلیمانی که از آن زمان و شاید قبل از آن رهبری تلاشهای ایران در سوریه را بر عهده گرفت، ارزیابی کرد. اکنون نیز اتحاد دمشق با تهران همچنان یک شرط اساسی برای رئیس جمهور بشار اسد است؛ او طی نشستی در (نوامبر ۲۰۲۲) تاکید کرد که اتحاد با ایران، استراتژیک است و دمشق نمیپذیرد که گشایش روابط با کشور دیگری مشروط به تغییر الگوی اتحادش با ایران باشد.
سردار قاسم سلیمانی در برههای حساس، تکاندهنده و بیسابقه در تاریخ معاصر سوریه و در اوج یک درگیری منطقهای بسیار ظالمانه و خطرناک به سوریه آمد. جنگ سوریه گستره درهمتنیدگیها و مخاطرات در مناقشات منطقه را آشکار کرد و برای مدتی - و شاید هنوز هم - «خط گسل» اصلی در سیاستهای منطقهای و بینالمللی بود. قاسم سلیمانی یکی از نمادهای اتحاد سوریه و ایران و یکی از عوامل قدرت و ثبات در آن است؛ حضور وی در میدانهای جنگ سوریه گواه اولویت سوریه از نظر امنیتی و راهبردی، نه تنها با توجه به سیاستهای ایران در منطقه، بلکه در مورد امنیت خود و رهبری مستقیم تهران بر عملکرد نظامی متحدان سوریه در حلب، حومه حماه، دیرالزور، حمص و دیگر مناطق بود. نقش او در برطرفکردن موانعی که در برابر اتحاد دو کشور پدید میآید، نشان میدهد که جنگ سوریه به همان اندازه جنگ ایران هم بوده است. بنابراین، مسئولیت اصلی او انجام هر کاری برای جلوگیری از شکستن پیمان متحدان در اتحاد مقاومت با سوریه بود.
اول. بینش و رویکرد
بیشک رویداد هدفگیری/شهادت نقطه عطفی در تحلیل سیاستها و پیشبینی مخاطرات منطقه و تا حدودی جهان است؛ به ویژه در شرایطی که درگیریهای منطقه عربی و خاورمیانه با مبارزه بر سر همکاری و قدرت در نظم جهانی در حال افزایش هستند. این امر مستلزم بازنگری بازیگران منطقهای و جهانی در منابع تهدید-فرصت، تطبیق و ارزیابی پاسخهای موجود، و مدیریت مواضع و سیاستها، به منظور کاهش منابع تهدید و به حداکثر رساندن منابع فرصت است.
از این نظر، بازگشتن به لحظه هدفگیری/شهادت سردار سلیمانی نه تنها برای «به یاد آوردن» آنچه رخ داد و یا برای روشنشدن ابعاد آن، بلکه برای «آگاهی» از تاثیرش بر عوامل تداوم-تغییر در مناقشات منطقهای و «تفکر» درخصوص واکنشهای مناسب به آن ضروری به نظر می رسد. از این رو، لحظه شهادت سردار سلیمانی یک «رویداد بنیانگذار» در مناقشات منطقه است، که به قول «والتر بنیامین»، در آن تاریخ متمرکز به نظر میرسد؛ مانند یک «نقطه کانونی». به این معنا که واقعه هدفگیری/شهادت نه تنها گذشته، بلکه معادلات آینده را نیز روشن میکند.
دوم. رویدادی آشکار
سردار سلیمانی نقش مهمی در بحران سوریه ایفا کرد و نه تنها نیروهای ایران، بلکه حضور حزب الله و دیگر جناحهای مقاومت در جنگ را پذیرفت و آن را مدیریت کرد. او حتی فراتر از فرماندهی نظامی، با مدیریت سیاستها و تأثیرگذاری بر مواضع بازیگران دیگر مانند روسیه، از طریق ترغیب این کشور به رفع تردید در موضع خود در قبال بحران سوریه و اتخاذ سیاستهای تهاجمیتر، موفق عمل کرد.
شهادت حاج قاسم سلیمانی به بیش از یک معنا نمایانگر یک «رویداد افشاگرانه» بود؛ زیرا هدف قرار دادن او تلاشی برای پایان دادن یا ایجاد اختلال در خطی بود که روی آن کار میکرد، یعنی «خط مقاومت». و آنچه بر او گذشت، دور از انتظار نبود؛ بلکه امری بود که در افق اهدافش وجود داشت و آن شهادت بود. سلیمانی مسیر زندگی و هدف راهش را با خون امضا کرد. آیا چیزی گویاتر و ارزشمندتر از اثر خون وجود دارد؟
شهادت سردار سلیمانی، با توجه به خود بحران سوریه و همپوشانیها و شرطبندیهای طرفهای درگیر در آن به ویژه جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا یک «رویداد آشکار» بود. سوریه نمایانگر یک «نقطه اصطکاک» یا «خط تقابل» بزرگ بین آنهاست و البته نقاط و خطوط دیگری از درگیری در افغانستان، عراق، یمن، خلیج فارس، فلسطین، آسیای مرکزی و غیره دارند. مواجهه یا تلاقی ایران و آمریکا در سوریه، به جایی رسیده بود که امکان انطباق آمریکا با حضور رهبری همچون سردار سلیمانی، که تقابل را به نحو احسن مدیریت میکرد و به موفقیتهای بزرگی دست مییافت، دشوار شده بود.
سوم. در انتظار سلیمانی
سردار قاسم سلیمانی در ۲۴ جولای ۲۰۱۵ به روسیه سفر کرد و با «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهور روسیه دیدار کرد و نمودار معادلات سوریه و منطقه را برای وی تشریح کرد؛ با شروع از تبیین منابع تهدید موجود و سنگین و رسیدن بر سر منافع مشترک ایران و روسیه در نظام جهانی. سردار به این تشریج اکتفا نکرده و جایگزینهای احتمالی هر سناریو، الگوهای مشارکت محتمل یا همکاریهای امنیتی و راهبردی ایران و روسیه در بحران سوریه و لزوم پاسخگویی موثر به آنها را نیز ارائه کرده بود. این تشریح و تبیین سیاسی به قدری قوی و قانعکننده بوده که چند روز بعد، روسها اقدام نظامی مستقیم در جنگ سوریه را آغاز کردند.
واینجا چیزی وجود دارد که باید مورد بررسی قرار گیرد؛ زیرا دیدار سردار سلیمانی با رئیسجمهور پوتین نشاندهنده یک «نقطه عطف» در روند جنگ در سوریه و منطقه بود. این اولین کاری نبود که سردار، به عنوان یکی از مهمترین بازیگران و ارکان تحکیم روابط سوریه و ایران، بلکه روابط کل «محورمقاومت» انجام میداد. «سید حسن نصرالله»، دبیرکل جنبش حزبالله لبنان درباره نقش مستقیم سردار سلیمانی در جنگ جولای ۲۰۰۶ بین حزبالله و رژیم صهیونیستی صحبت کرد؛ اکنون و طبق تعبیری که در گفتمان سیاسی و رسانهای به کار میرود، سردار سلیمانی به عنوان فرمانده نظامی، عملیاتی و راهبردی «ائتلاف مقاومت» و «اتاق عملیات متحدان سوریه» شناخته میشود.
چهارم. اساس جهاد
سرلشکر سلیمانی اقدام علیه هژمونی آمریکا در منطقه را «بنیان جهاد» به ویژه در شرایط متشنج و نافذ منطقهای دانست و با این تفکر جهادی در نقطه مقابل تأثیر سیاسی و نظامهای ارزشی غربی یا رویکردهای غربگرا قرار گرفت. اصل در «ائتلاف مقاومت» این بود که جنبشها و گردانهایش با هم زندگی میکنند و میخواهند با هم شرایط را بسازند. مهمترین این شرایط آن بود که آنها در یک سنگر در سوریه باشند، در شرایط جنگ زندگی کنند، نبردها و رویاروییها را انجام دهند، به اهدافی دست یابند و بخواهند کشور را از تروریسم و مداخلات خارجی آزاد کنند؛ کذشته از اینها، در یک خط و رویکردی تلاش کنند که «اتحادی فعال» را رقم زده و بتواند افقهای آینده را ببیند.
از این منظر، سلیمانی تنها فرماندهای نبود که مدیریت یک روند سیاسی-نظامی در سوریه و منطقه را به عهده بگیرد، بلکه او به کاری که به عنوان یک تلاش تبیینی و ایمانی انجام میداد، اعتقاد داشت؛ این نشان داد که او «روح مقاومت» است و پاسخ تاریخی مردم منطقه به نیروهای سلطه جهانی و نیروهای وابستگی و شکست آنها را هر زمان که باشد، مهیا خواهد کرد. درس بزرگش این بود: اولین کاری که مردم منطقه باید انجام دهند این است که مقدرات خود را در دست بگیرند و حالت ترس و شکست را در مقابل غرب، «اسرائیل» و رژیمهای خودکامه را شکسته و از آن عبور کنند.
پنجم. اثر شهادت سردار
درگیری بین آمریکا و ایران، موضوعی قدیمی است و از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹، روایتی مستمر یا نیمه دائمی از تقابل بین این دو آغاز شده است. در مورد جنگ سوریه، این یک نقطه اوج دیگری از درگیری بین دو طرف بود که در دمشق با یکدیگر روبهرو شدند و - از این نظر - جنگی بیامان، به راه میافتد.
ایالات متحده با هدف قراردادن سردار سلیمانی، الگو و ریتم واکنشهای متقابل ایران را که طی چندین دهه قبل نسبت به سیاستهای واشنگتن داشت، دور زد. این نشاندهنده تغییری در رویارویی غیرمستقیم و گاه «اصطکاک منظم» بین دو طرف بود که به «تقابل شدید و عمیق» انجامید. قطعاً این ترور، پیامدهای عمدهای در سطوح روابط دوجانبه تهران-واشنگتن، منطقهای و بینالمللی خواهد داشت.
ششم. تحلیل طرحهای حاج قاسم
سوریه و ایران تا همین اواخر درباره جزئیات طرحها و تلاشهای نظامی و امنیتی سردار سلیمانی در جنگ صحبت نمیکردند؛ اما اسرائیلیها، آمریکاییها و متحدانشان این مأموریت یا بخشی از آن را بر عهده گرفتند و حالا کسانی که در صحبت از نقش سلیمانی مهارت بیشتری دارند، اسرائیلیها هستند! چرا؟
زیرا صهیونیستها میدانند که او چه کرد و چگونه - از دیدگاه آنها - رهبر نظامی و جهادی ائتلافی در داخل محور مقاومت"بود که همه جبهههای جنگ در منطقه را مدیریت میکرد. حاج قاسم حتی در عرصهها و میدانیهایی که مستقیماً در آنها حضور نداشت، آثار تفکر و خطش هویدا بود: میدانهایی مثل فلسطین و یمن. و حالا اسرائیلیها از عرصه های دیگر، همچون افغانستان و همچنین رویاروییهای اطلاعاتی و استراتژیک در سایر نقاط منطقه و جهان صحبت میکنند؛ این انتشار خط فکری است...
هفتم. تداوم خط سلیمانی
ایران دلایلی که آمریکا را وادار به هدف قراردادن سردار سلیمانی کرد، میداند. درست است که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا گفت که «سلیمانی هزاران آمریکایی را در یک دوره طولانی کشته و زخمی کرد»، اما این نیز درست است که باعث «سقوط» یا «شکست» بسیاری از وضعیتها و شرطبندیها در ایران، سوریه، عراق، لبنان و غیره شده بود؛ و هدف از ترور او تلاشی برای هدف قراردادن ایده، منطق و خط او بود، نه تنها تلاشهای نظامیاش در میدان به عنوان یک فرمانده.
پاسخ اصلی به این جنایت ترور آن است که مسیرش را ادامه دهیم، یعنی همان «دلایل و نشانههایی» را ادامه دهیم که آمریکا را هدف قرار دادهاند. در حکم انتصاب جانشین وی سرلشکر «اسماعیل قاآنی» به فرماندهی سپاه قدس آمده است که «برنامه کاری این نیرو، همان برنامهای است که در زمان رهبری شهید سلیمانی بود»؛ این مورد نشاندهنده تداوم سیاست و یا پاسخ عمیق و طولانی سپاه قدس به اقدام اشتباه آمریکاست.
هشتم. نشانهها و هشدارها
میتوان در اینجا براساس یک تخمین و یا تحلیل، به ویژگیها و مختصاتی از معادلات منطقهای و جهانی برای بعد از سردارسلیمانی رسید:
- ایران به نقش خود در حمایت از سوریه ادامه خواهد داد و هر تلاشی را که برای تقویت اقتدار دولت دمشق و نظام بشار اسد لازم باشد، انجام خواهد داد؛ چرا که این را اقدامی مقاومتی در برابر آمریکا و «اسرائیل» و دفاع از «خط مقاومت» میداند.
- استراتژی ایران در منطقه بر «مدیریت» منابع تهدید-فرصت و بازخوانی تغییرات توازن معنا و قدرت در نظام جهانی متمرکز خواهد شد.
- حفظ «توازن دقیق» روابط و تعاملات بین ایران و هر یک از کشورهای سوریه، عراق، لبنان و سایرین و «حفظ» یا «مدیریت» هر گونه عامل عدم تعادل موجود یا بالقوه که ممکن است بر مناسبات آنها تأثیر بگذارد.
- - بحران سوریه نشاندهنده یک «خط گسل» بزرگ در سیاست منطقهای و بینالمللی خواهد بود و همین امر مخاطرات را بیشتر و معادلات را پیچیدهتر خواهد کرد.
- روابط ایران و ترکیه مدیریت خواهد شد؛ به نحوی که تصورات فزایندهای از تهدید بخشی از سوریها در مورد این روابط پاسخ داده شود.
- - تعمیق و تقویت سیاستهای اتخاد بهویژه با روسیه و چین و سایر بازیگران علیه هژمونی آمریکا در منطقه.
- پایبندی به دیپلماسی فعال در خصوص افکار عمومی جهان توسط ایران و بازتاب گسترده سیاستهای منفی آمریکا در جهان.
پایان
سرلشکر سلیمانی نماینده یک روند منطقهای و بینالمللی بود و زندگی او جریانی مستمر در «خط مقاومت» و درگیری با آمریکا و «اسرائیل» و متحدانشان در منطقه را رقم زد. از این منظر، شهادت او یک «نقطه عطف» است؛ آن هم نه به معنای عقبنشینی یا وقفه، بلکه به معنای پیشرفت و تداوم. همانطور که مقاومت امری پیشینی، انسانی و تاریخی است و طبیعی است که در جایی که سلطه و استبداد است و در مقابله با آنها ظاهر شود؛ بنابراین مسیر سردار سلیمانی و انگیزههای «مکتب جهادی» او در منطقه و سایر نقاط جهان با قدرت ادامه خواهد داشت.
نظر شما