فیلم «استاد» ساختۀ سید عماد حسینی از آن دست فیلم هاست که نقد آن در یک صفحه نمی گنجد. فیلم پر از اشتباهات محتوایی و فرمی است و نه از لحاظ بصری می تواند مخاطب را جذب کند و نه از نظر محتوایی حرف تازه ای برای گفتن دارد. از کات های اشتباه گرفته تا نورپردازی ضعیف و غیر اصولی همه و همه در کنار دیالوگ های معمولی دست چندمی نظیر خاله بازی های کودکانه که به اعتقاد کارگردان ادبیات استاد دانشگاهی است این فیلم را به تله فیلمی معمولی تبدیل کرده است.
تله ای که به عنوان فیلم سینمایی مجوز گرفته و توقع اکران سینمایی دارد. فیلمی که هیچ چیز ندارد به جز نام بهروز افخمی که اگر آن هم نبود جایی در جشنواره فیلم فجر نداشت. کارگردانش استاد دانشگاه است و پژوهشگر خبره ای است ولیکن هنوز برای فیلمساز اول شدن و حضور در جشنواره ای به این وسعت نیاز به تجربه و زمان دارد هرچند که خودش این را قبول ندارد.
انتقاد او از اعضای شورای پروانه ساخت به دلیل ایراداتی که به فیلمنامه وارد کرده اند و به سخره گرفتن کسانی که تجربه شان از تحصیلات او فزون تر است آن هم در حضور رسانه های خبری نوعی ادبیات استاد دانشگاهی نوین را در جشنوارۀ فجر امسال به جامعۀ هنری معرفی کرد. اکران این فیلم به عنوان آغازگر جشنواره فیلم فجر نیز یکی از اشتباهات اعضای برگزاری آن است.
چنان که می دانیم اکثر جشنواره ها فیلم اول و آخر خود را به بهترین فیلم ارسالی اختصاص می دهند تا فضای رسانه ای حاصل از اکران آن سایه اش تا پایان جشنواره افکنده شده و بازتاب خبری آن گسترده شود. به ویژه که برای همۀ رسانه ها فیلم افتتاحیه از اهمیت ویژه ای نسبت به سایر فیلم ها برخوردار است و انتخاب غیر اصولی ترین فیلم به عنوان فیلم افتتاحیه انتخاب بهجایی نبوده است.
سانس دوم به فیلم شمارۀ ده ساختۀ حمید زرگرنژاد اختصاص یافته بود. فیلمی با پیرنگی عمیق در ژانر دفاع مقدس با رعایت اسلوب های زیبایی شناسانۀ بصری و صداگذاری بی نظیر و فیلمنامه ای که نقاط عطف و قوت آن به خوبی رعایت شده بود.
فیلمی که توانست نظر من یکی را به عنوان عضو کوچکی از منتقدین به خود جلب کند. دانش حسن پویا در لنز شناسی و قاب شناسی در جذابیت فیلم بی تأثیر نبود. قاب هایی که چند لایه تصویر را به دنبال داشت و پس زمینۀ آن پویا و فعال بود که نشان از تلاش کارگردان برای ساخت فیلمی خوب و هنرمندانه دارد که ستودنی است هرچند بازی بازیگران فیلم به اندازۀ تصویر و صدا گیرا نبود ولیکن این فیلم را می توان به لحاظ فنی یکی از بهترین فیلم های راه یافته به چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر دانست.
با این حال یکی از مسائل مهم در این فیلم انتخاب ژانر دفاع مقدس است. فیلمی که روایت آن در یک لوکیشن کارخانه صورت می گیرد و به جز ابتدای فیلم اثری از ماشین های جنگی نمی بینیم که همان هم یادآور جنگ نیست و برای نسل امروزی که جنگ را ندیده اند چنین فضایی که عاری از نمایش سربازان و توپ و تانکها است نمی تواند جنگی باشد.
در واقع از نظر من ژانر این فیلم دفاع مقدس نیست و حتی جنگی هم نیست چون از دفاع مقدس چیزی نمی بینیم. این فیلم بیشتر سیاسی است که به مسئلۀ دخالت مجاهدین خلق در عراق و حضور در اسارتگاهها می پردازد. مورد دیگری که لازم به ذکر است به ساختار فیلمنامه مربوط می شود. فیلمنامه ای خطی که نقطۀ اوج آن نه در وسط فیلم بلکه تقریباً در انتهای فیلم رخ می دهد و مخاطب مجبور است تا آن موقع برای دیدن نقطۀ اوج و رسیدن به هیجان صبر کند در حالی که کارگردان می توانست اتفاقاتی را در فیلم ایجاد کند که هیجان فیلم را به عنوان فیلمی که اعلام می شود دفاع مقدسی هم هست بالا ببرد.
بازی مجید صالحی نیز در تمام طول فیلم یکسان است و نسبت به اتفاقاتی که برایش رخ می دهد تغییری نمی کند و اوج و فرودی در بازی اش نمی بینیم به خصوص در کلامش. بازیکنی که به تنهایی به سمت دروازۀ دشمن حمله می کند ولی شور و هیجانی در او نمی بینیم. فیلمی که قرار بود قهرمان پرور باشد، ولی نتوانست ویژگیهای یک قهرمان را در مجید صالحی به نمایش بگذارد. خلاصۀ کلام هرچند این فیلم به لحاظ بصری که حاصل زحمات جمع زیادی است زیباست، ولی به لحاظ محتوایی چندان تأثیرگذار و قابل باور نیست به ویژه برای نسل جوانی که از دفاع مقدس فقط داستان هایش را شنیده اند.
نظر شما