آنچه این داستان تکراری را جلا میدهد، نزدیکی به سوژه و کشف سر ابتلایمان است. کشف اینکه هر کدام از ما مبتلا به چه و که شدهایم و این ابتلا با ما چه کرده و ما با او چه کردهایم. این است که وقتی یک جستوجوی دمدستی در اینترنت انجام میدهی، سید طاهر صباحی فقط یکی از معتبرترین کارشناسان و متخصصان حوزه فرش در دنیاست. گنجینهدار معروف مقیم ایتالیا که حدود ۱۸عنوان کتاب به زبانهای ایتالیایی، فرانسوی و انگلیسی درباره هنر فرش ایرانی منتشر کرده، مدیر یک نشریه دوزبانه با عنوان «گره» در مورد فرش است و به جز نمایشگاههای متعددی که در دنیا برگزار کرده و تدریسهای متعددش، خانهاش در ایران هم موزه فرش است. با وجود این، همه این عنوانها به همراه تحصیلات و سالها تدریس و پژوهش هنوز نمیتوانند معرف خوبی برای او و آنچه تا کنون کرده، باشد؛ چرا که ما به قدر کافی به او نزدیک نشدهایم و سر ابتلایش به فرش را نفهمیدیم. ابتلایی که او را دور دنیا گردانده و از موزههای بزرگ فرش در اروپا تا سیاهچادرهای قشقاییها در ایران برده است،عشقی که او را به مشهد آورده و واداشته ۱۳۳ تخته قالی نفیس قدمتدار و سوزنی و... از گنجینه نفیسش را تقدیم موزه فرش آستان قدس رضوی کند. گفتوگوی پیش رو حاصل تلاش ما برای فهمیدن سر ابتلای دکتر صباحی به قالی ایرانی است. امیدواریم مؤثر واقع شود.
نخستین مواجهه شما با فرش کجا بود و چه شد قالی را دریافتید؟
قالی جزو زندگانی ما ایرانیهاست. ما ایرانیها روی قالی به دنیا آمدیم، روی قالی بزرگ شدیم، خندیدیم، گریه کردیم، میهمانی گرفتیم، بیمارمان را روی قالی دیدیم. قالی همیشه همراه ما بوده؛ این است که نمیتوانیم بگوییم کی و کجا با قالی آشنا شدیم. با وجود این میشود گفت ما هم آن را میشناسیم و هم نمیشناسیم. آنقدر نزدیک ما بوده که او را درنیافتیم. قالی برای ما یک بیگانه نزدیک است. بیگانهای که با او انس گرفتیم اما هرگز درکش نکردیم. به همین دلیل نخستین افرادی که درباره قالی نوشتهاند، ایرانیها نیستند، بیگانهها بودند؛ افرادی که از این فرهنگ دور بودند. انگلیسیها نخستین آثار را در خصوص قالی در سال ۱۸۷۰ منتشر کردند. سپس آلمانیها بودند. نخستین نمایشگاهها را اتریشیها برگزار کردند، بعد در فرانسه بود. این است که ارزشمندترین قالیهای صفوی از ایران رفتهاند و قصرها و موزههای آنها را مفروش کردهاند. چرا؟ چون ما قالی را به عنوان یک شئ دیدیم و به آن نزدیک نشدیم. این خودش نکتهای است که آثاری را درپی داشته است. مثلاً ما هم در تهران موزه فرش داریم اما بیشتر از آنکه موزه باشد انباری است که در آن محبوس شدهاند و بهخصوص در این سالها توجهی به آن نشده است.
با وجود این، پیشینه شما نشان میدهد قالی ایران را دیده و درک کردهاید، این را آثار و پژوهشهای شما نشان میدهند. به نظر شما مکانهایی مانند همین موزه حرم می توانند پلی برای انتقال این هنر به مردم باشند؟
این کار ماست. کار جاهایی مثل همین موزه حرم است که اکنون من و شما داریم داخلش گپ میزنیم. این موزه را ببینید؛ ساختش خوب است اما لازم است اصلاحاتی در آن انجام شود. این موزه از نظر ساخت عالی است. استراکچر آن بینظیر است، اما باید بپذیریم نورپردازی غلط است؛ آمده این فرشها را بزک کند؛ همه این بزکها کار را خراب کرده است. با وجود این ایرادها چون استراکچر بنا عالی است میتوان با یک بینش جدید، این را هم درست کرد. من طرحش را هم دادهام و امیدوارم این اتفاق بیفتد تا روح اینجا اصلاح شود و گنجینهای که اینجاست بیشتر از این تماشایی شود.
این موزه مجموعهای از فرشهایی است که مردم اهدا کردهاند یا فرشهایی که برای حرم بافته شده؛ بنای ارائه تاکنون بر همین بوده است. حال با این طرحی که میگویید و ارائه آنچه در گنجینه فرش موجود است، حتماً نکاتی که درباره تاریخچه قالی و آموزشش به مردم میگوید اصلاح میشود، کمی درباره این طرح میگویید؟
این عمل در حال انجام است. من بار سومی است که به مشهد آمدهام و درحال حاضر ۱۳۳ پارچه از قالیهای من به موزه آستان قدس رضوی اهدا شده و بناست آنها را در اینجا برای نمایش بگذاریم. از قالیهای قدمتدار ترکمن و سیستان تا منسوجات ازبکستان و ترکمنستان و... در آن هست. همه چیز در این مجموعه هست، اما نحوه ارائه بهگونهای خواهد بود که بهترین اتفاق بیفتد و مردمی که به موزه میآیند هم از تماشای آثار لذت ببرند و هم بیاموزند. لازم است موزههای سایر نقاط دنیا را ببینیم و یاد بگیریم تا بتوانیم گنجینههایمان را بهخوبی نگهداری کنیم و به نمایش بگذاریم. من همیشه خودم را در معرض آموزش گذاشتهام و معتقدم باید یاد گرفت. آموختنیهای بسیاری در مورد فرش وجود دارد و ما باید بدانیم چطور این را با مردم پیوند بزنیم.
مجموعهای که اهدا کردید، ظاهراً بناست در طبقه سوم به نمایش گذاشته شود، دوست دارید شمایی از ارائه را هم شرح دهید؟
قرار است بهطور مثال از آن پلهها که وارد میشوید تمام این دو دیواری که در مسیر است با تابلوها پوشیده شوند. یک طرف مختص داستان خراسان خواهد بود و طرف دیگر مختص داستان ترکمنستان و در دو طرف دیگر بناست سیستان و بلوچستان ارائه شود. همچنین قراراست دار زمینی در اینجا بنا شود، سیاه چادر بیاوریم و... این تابلوها برای این است که وقتی یک شخص میآید بداند چه شده و چه اتفاقی اینجا افتاده است. من سه تا دستدوز دارم که یکی ترکمنستان است، یکی دیگر ازبکستان و بناست در اینجا آویزان شوند تا مردم با اینها آشنا و دمخور شوند.
اجازه میدهید کمی بیشتر درباره قالی حرف بزنیم، از بین نقوش قالی کدام را بیشتر میپسندید؟
انگار داری از یک مادر میپرسی کدام فرزندت را بیشتر از همه دوست داری. نمیشود انتخاب کرد چون هر قالی یک سخنی میگوید. هر نقش برای خودش داستانی دارد و به همین خاطر است که هر قالی داستانی متفاوت دارد و در زمان تماشایش لذت منحصر بهفردی را تجربه میکنید. داستان قالیها مانند داستان آدمهاست. هیچ داستانی جای داستان دیگر و نقش دیگر را نمیگیرد. این است که نمیتوانی بگویی کدام نقش، کدام قالی؟
در بین گفتوگویمان متوجه شدم در بین قالیهایی که اهدا کردهاید قالیهایی از سیستان هم هستند، کمی از قالی سیستان و تفاوتش با قالیهای دیگر بگویید.
من ۷-۶ عدد قالی سیستان قشنگ برای اینجا آوردهام. هر کدام نقش و طبع خودشان را دارند. نقشهای قالی بسیار وابسته به محیطی است که در آن بافته میشوند. بهطور مثال در سیستان چون نور بسیار زیاد است، سعی میکنند رنگ قالیها تیره باشد.
نکته جالب درباره فرشهای سیستان این است حاشیهها در این فرشها با نخ بز است. فکر میکنید چرا؟ موی بز مانعی در برابر ورود مار است. این را برای این میدوختند که از ورود مار جلوگیری کند. میبینی هر کدام از این قالیها برای خودشان فناوری و تکنیکی دارند. این تکنیک براساس چیست؟ برای راحت کردن زندگی.
این تکنیک که میگویید بحث بسیار جذابی است؛ مثلاً شنیدهام در قالی سیستان بافندهها از موی سر زنان هم در قالی استفاده میکردند.
بله. از مویشان در آن استفاده میکردند. میپرسید سرّش چیست؟ من میگویم برای هنر است، برای ثبت خاطرات در قالی است، برای ثبت خودشان است. مثلاً میدانید در قالیها کتیبههایی وجود دارد؛ این کتیبهها چند نوع هستند. مثلاً میگویند سفارش فلان شخص است، مثلاً یک سرداری کار را سفارش داده است. یا زنان عشایر را داریم که چون سواد نداشتند، نقش آدمک در فرش میزدند. این نقش آدم امضای آنها بوده است. دانستنیهای زیادی درباره قالی ایران وجود دارد اما اطلاعات مردم دربارهاش کم است. ما وظیفه داریم این جای خالی دانایی را پر کنیم. من آمدهام همین کار را انجام دهم. باید عشاق فرش را در اینجا گرد هم بیاوریم تا این خلأ را پر کنند و از امکانات خوب اینجا به بهترین شکل استفاده شود.
خبرنگار: الهام رمضانی
۱۸ اسفند ۱۴۰۱ - ۰۴:۵۸
کد خبر: 855908
از بالا که نگاه میکنی زندگی همه ما شبیه به هم است. یک روز به دنیا آمدهایم، قد کشیدهایم، درس خواندهایم، مبتلای چیزی یا کسی شدهایم و بعد هم حاصلی فراهم کرده یا نکرده به جهان باقی رفته یا قرار است برویم.
نظر شما