ژاوی هرناندز، سرمربی بارسلونا در دوران بازی خود در مستطیل سبز هم شبیه یک مربی به نظر میرسید و همبازیهای او از همان دوران نیز مطمئن بودند که او روزی هدایت باشگاه محبوبش را به عهده خواهد گرفت.
ژاوی امروز ۴۳ ساله شد. او هیچ تغییری نکرده است، هم از نظر چهره و هم از نظر رفتاری. همچنان موهای خود را ژل میزند و به صورت سیخدار آنها را فرم میدهد. از اتفاقات دور و برش فرار نمیکند و حال و هوای کاتالونیایی او باعث میشود به مردم عادی نزدیکتر باشد. اسپورت اسپانیا به مناسبت تولد این مربی اسپانیایی با او گفتوگوی صمیمانه و مفصلی انجام داده است که در ادامه آن را با هم میخوانیم.
لاپورتا بیش از هر چیزی خوشبینی تو را نسبت به اتفاقات برجسته میکند، اما میدانیم که روزهای سختی را سپری کردهای. آیا از مربیگری در بارسا لذت میبری؟
به عنوان مربی بارسا، شما خیلی بیشتر از اینکه لذت ببرید، رنج میکشید، چرا که کار شما هیچ وقت متوقف نمیشود.آنها ۲۴ ساعت به بارسا فکر میکنند: در تیم، در پیامها، در صحبتهای انگیزشی، در مورد کارهایی که میتوانیم برای بهبود دفاع تیم انجام دهیم، در حمله... در خریدها، در فیرپلی. و البته تمامی اینها در حال حاضر که باشگاه شرایط سختی را تجربه میکند، دشوارتر است.
به عنوان یک فوتبالیست خوشحالتر بودی؟
در حال حاضر شدت هر چیزی بیشتر است؛ چه مثبت، چه منفی. ما سوپرجام و لیگ را بردیم که خیلی لذت بخش بود، بنابراین در فاز مثبت هستم. اکنون دوره استراحت من است. از اینکه چیزی که به دنبال آن بودیم به دست آمده، احساس آرامش میکنم. به خصوص این لیگ که آن را فتح کردیم به ما ثبات و آرامش میدهد و دارم از آن لذت میبرم. این احساس را دارم که با تیم، با باشگاه، با خودم و با همه در صلح هستم. وقتی کارها خوب پیش نمیرود این احساس درونی را دارم که مردم را نا امید میکنم. از آنجایی که تعهد و مشارکت من همیشه ۲۰۰ درصد است، وقتی که رنج میبری، آن رنج تشدید میشود اما حالا که برنده شدی، سه برابر لذت میبری، درست است؟
اینکه نشستن روی نیمکت بارسا بیش از هر نیمکت دیگری آدم را خسته میکند، حقیقت دارد؟
بله قطعا. بارها هم این را گفتهام. این سختترین باشگاه جهان برای مربیگری است، چرا که همیشه انتقادهایی وجود دارد. انتقادهایی که از مادرید و از بارسا میآیند، چون اینجا فقط عالی بودن ارزش را دارد. اینجا باید حتما گلهای زیادی به ثمر برسانید. در باشگاههای دیگر پیروزیهای ۱-۰ را به سبک وای، چقدر عالی جشن میگیرند. اما در اینجا به نظر میرسد این پیروزیها قانع کننده نیستند. در بارسا پیروز شدن همراه با متقاعد کردن دیگران خیلی سخت است. همین مساله این باشگاه را به سختترین باشگاه جهان برای مربیگری تبدیل میکند و مهم نیست که چند بار خورخه والدانو چیزهایی که میگوید را تکرار میکند، (میخندد). این را مربی، رئیس و بازیکنی که روزی در این باشگاه کار کرده است به شما میگوید.
راستی گفتی بدترین روزهای زندگیت رو با مربیگری در بارسا گذروندی، چی شد که این حس را داشتی؟
بله بدترین روزها چون در نهایت وقتی برنده نمیشوی، احساس مسئولیت میکنی. و اگر به این مسئولیت این مطالب را هم اضافه کنید که کادرفنی لایق نیست، مربی آماده نیست، قرارداد با ژاوی اشتباه است، بازیکن بودن با مربی بودن یکی نیست. وقتی اینها را میخوانی و به این فکر میکنی که آنها به تو باور ندارند.
چگونه سعی کردی که انتقادات روی تو تاثیر نگذارند؟
سخت است اما من خیلی کله شق هستم و این احساس را داشتم که در یک مقطع باید این اتفاق بیفتد. در نهایت در جشن امروز در نیوکمپ این را گفتم: اگر ما کاتالانها سختی نکشیم، به نظر خودمان دستاوردهایی که کسب کردیم ارزش ندارند.
واقعا خنده دار است که با وجود موفقیتهایت، همچنان شبهههایی نسبت به تو وجود دارد. چند هفته پیش گفتی: «برای آنها سخت بود که من را به عنوان یک بازیکن قبول داشته باشند و حالا برای آنها سخت است که من را به عنوان یک مربی قبول داشته باشند» چه کسی به ژاوی شک دارد؟
خب جو اینجا معروف است، درسته؟ قابل درک است که مادرید به شما شک داشته باشند و از شما انتقاد کنند اما مخربترین انتقادها در خانه است. ما پیشاپیش میدانیم در مادرید اوضاع از چه قرار است. آنها از ما خوششان نمیآید. اما اینجا، در خانه خودمان این انتقادها بیشتر باعث نگرانی میشود و بیشتر از همه چیز آزارمان میدهد.
در آخرین ماههای فوتبالت مطمئن بودی که ترس از مربی شدن به اندازه ترس از فوتبالیست نشدن نیست، آیا موفق شدی؟
ببین، من افتخار میکنم که در روستا زندگی کردهام. این را روز اول گفتم. این نگرش، احترام و تلاش نباید از دست برود. اگر این ارزشها از دست بروند یعنی اینکه شما فوتبالیست نشدی. اگر بازیکنان به من اعتقاد ندارند به این دلیل است که آنها همه تلاششان را در زمین به کار نمیگیرند. اما من تقریبا در تمام بازیهایمان این ارزشها را دیدهام، به جز آن بازی در برنابئو.
پس از آن چه اتفاقی افتاد؟
ما صحبتی طولانی بین مربی و بازیکنان داشتیم و پس از آن فصل ما به قبل و بعد از آن بازی تقسیم شد.
چه چیزی به آنها گفتی که نقطه عطف فصل شما شد؟
آنها را مجبور کردم که حرف بزنند زیرا همیشه من صحبت میکنم. آنها من را از قبل من را میشناسند: من سعی میکنم طبیعی باشم، سعی میکنم صادق باشم، سعی میکنم احساساتم را به آنها بگویم، اینکه کجای کار را درست انجام دادیم و کجا را نه، و در آخر آنها را وادار به صحبت کردم. از آنها پرسیدم چه احساسی دارند، شاید مشکل از مربی باشد. به کادرفنی گفتم لطفا مرا با فوتبالیستها تنها بگذارید. من همیشه سعی میکنم به نوعی احساس آنها را بفهمم و به نظرم صحبتها خیلی خوب پیش رفت. یک گفتگوی طولانی داشتیم، بسیار طولانی، تقریبا دو ساعت بود و به نظر من بسیار بسیار مثبت بود. همه بازیکنان یا تقریبا همه آنها صحبت کردند و احساسات خود را بیان کردند. بازیکنان به نوعی احساس آرامش میکردند. پس از آن ببینید! نمیدانم چند پیروزی متوالی به دست آوردیم تا اینکه دو جام کسب کردیم. فکر میکنم این نقطه عطف این فصل بود.
و بازیکنان به ژاوی چه گفتند؟
احساسشان را گفتند. اینکه باید بیشتر روی ساخت تیم کار میکردیم. من با آنها بسیار صادق بودم. به آنها گفتم که اینجا هستم تا به آنها کمک کنم. گفتم من به اینجا نیامدم تا خودم به موفق باشم، بلکه آمدهام تا به عنوان یک گروه موفق شویم. من هیچ تمایلی به گفتن لیگ ژاوی نداشتم و ندارم. برای همین همیشه می که گویم وقتی میگویند لیگ ژاوی خجالت میکشم. بدون سیوهای تراشتگن یا گلهای لوا من چه کاری میتوانستم انجام دهم؟ یا بدون رئیس یا هیئت مدیره؟ چیزی که بیش از همه چیز به آن افتخار میکنم این است که تیم، یک خانواده تشکیل داده است. فکر میکنم آن روز که فوتبالیستها حرفهای دلشان را زدند، رمز موفقیت من است و آن روز نقطه عطف فصل ما بود
همه نقطه عطف فصل را بازی در برنابئو میدانند. آیا از نظر تاکتیکی، از بازی با ۴ هافبک شروع شد؟
من و همچنین کادرفنی متوجه شدیم که توپهای زیادی لو میدهیم و باید کنترل و نظم بیشتری داشته باشیم. من هافبک بودم و دوست دارم نبض بازی را کنترل کنم. بیشتر دوست دارم بازی در زمین حریف باشد. این به شما برتری میدهد، به شما این حس را میدهد که بر بازی مسلط هستید. و احس میکردم به خصوص برای انتقال سریع، بازیکنی در خط میانی نداریم. شاید فقط فرنکی و کسیه این قابلیت را داشتند. به همین دلیل با ۴ هافبک بازی کردیم: گاوی، پدری، فرنکی و بوسی. وقت آن بود که ثبات بیشتری داشته باشیم و از آنجا به بعد خیلی بهتر جلو رفتیم.
در واقع، عجیب بود که بارسا با تو تیمی بود که به صورت عمودی بازی میکند. به نظر می رسید بین نظم و کنترلی که تو میخواستی و کاری که بازیکنان انجام میدادند فاصله وجود داشت. آیا این بازتاب عملکرد کادرفنی در زمین بود؟
به عنوان یک بازیکن، نظم نداشتن همتیمیها آزارم میدهد و ناامیدم میکند. اما در فوتبال سناریوهای مختلفی وجود دارد. با خودم فکر کردم که چرا ما نمیتوانیم عمودی بازی کنیم؟
از چه زمانی خواستی تیمت طولی بازی کند؟
وقتی تیم حریف در خط هافبک جمع میشود و پرس شدید میکند، باید طولی بازی کنید. باید فضای پشت خط دفاعی حریف را پیدا کنید و آن وقت است که باید طولی بازی کنید. در مقابل مایورکا دیدید: آنها پا به پای شما پرس میکردند و دفاع حریف تا خط وسط زمین جلو آمده بود. خوب، وقتی توپ را از حریف میگرفتیم، باید از فضای به وجود آمده در خط دفاعی پنج نفره استفاده میکردیم. سناریوهای مختلفی وجود دارد. در فوتبال مدرن همیشه قرار نیست بر بازی مسلط باشید.
شک و تردید بخشی از کار مربی است. وقتی ژاوی شک دارد به چه کسی مراجعه میکند؟
به دستیارانم. ما جلسههای زیادی با هم داریم. به آنها میگویم نظر شما چیست؟ نظر من اینه ولی نظر شما چیه؟ روز پیش یوردی کرویف به من گفت: ۱۶ چشم بهتر از چهار چشم و هشت دهان بهتر از دو دهان است. من هم همینطور فکر میکنم. من حقیقت مطلق در فوتبال را قبول ندارم. این را از لوئیس آراگونس یاد گرفتم. شما باید با مربیان دیگر صحبت کنید و من شش مربی در کادرم دارم. آنها افراد بسیار آمادهای هستند و مانند من فوتبال را میفهمند. یوردی کرویف یک مربی است و من زیاد با او مشورت میکنم. شما چی فکر میکنید؟ چه چیزی را میتوانیم بهتر کنیم؟ کسانی را برای کادر فنی انتخاب کردم که به نظر خودم جزو بهترین مربیان دنیا محسوب میشوند.
نظر شما