به گزارش قدس آنلاین، «اکثر اروپاییها میخواهند در درگیری احتمالی بین ایالات متحده و چین بر سر تایوان بی طرف بمانند.» این جمله، نتیجهی یک نظرسنجی است که خبرگزاری «یورونیوز» آن را منتشر کرده است. با ادامه دار شدن جنگ خانمانسوز اوکراین برای اروپاییها و ادامه ماجراجوییهای ایالات متحده آمریکا در نقاط حساس جهان از جمله تایوان، این نظر سنجی پرده از واقعیتی بر میدارد که محققان مدتها است به آن اذعان دارند؛ افول قدرت و برتری آمریکا و به دنبال آن سرباز زدن متحدان این کشور از پیروی از تصمیمات آن.
سوال اینجا است که چرا شهروندانِ مهمترین متحد آمریکا به این نتیجه رسیدند که دیگر نمیخواهند دنباله رو سیاستهای این کشور باشند و آیا این اولین بار است که صدای مخالفت و همراهی نکردن اروپا و دیگر متحدان آمریکا بلند است؟
بعد از پایان جنگ جهانی دوم و سربرآوردن ایالات متحده آمریکا به عنوان ابر قدرت، این کشور برای مقابله با شوروی که در طول دوران جنگ سرد رقیب اصلیاش به حساب میآمد، دست به اقداماتی زد که دست کم نیمی از اروپا را با سیاستهای خود همراه کند. یکی از این اقدامات اجرای «طرح مارشال» در زمان ریاست جمهوری «ترومن» بود. این طرح که به ظاهر درمانی برای ویرانههای باقی مانده اروپا بعد از جنگ به حساب میآمد، در اصل سرمایه گذاری هنگفتی بود که آمریکا در اروپای غربی برای باز کردن بازارهای این منطقه به روی خود انجام میداد.
شاید بتوان گفت این سرمایهگذاری در اروپای ضعیف شدهی بعد از جنگ، یکی از دلایلی بود که این منطقه را به یکی از دنبالهروهای سیاستهای آمریکا در مناطق مختلف جهان بدل کرد. در کنار طرح مارشال میتوان به «پیمان آتلانتیک شمالی» یا همان ناتو اشاره کرد که یکی دیگر از ائتلافهایی بود که به نام اروپا و به کام آمریکا برای مقابله با اتحاد جماهیر شوروی منقعد شد. پیمانی که بعد از گذشت بیش از هفتاد سال از به وجود آمدنش، همچنان جز مناقشهبرانگیزترین موضوعات میان ایالات متحده آمریکا و اروپا است.
پیمان متزلزل و کهنه
ناتو که از بدو تولد به قصد 'تامین امنیت" اروپا در مقابل اتحاد جماهیر شوروی به وجود آمد، در اصل محلی برای قدرتنمایی آمریکا در برابر شوروی بود. منطق این سازمان بر پایه امنیت یکی به مثابه امنیت بقیه اعضا بنا شده است. به صورتی که حمله به یکی از اعضای این سازمان واکنش بقیه اعضا را به همراه خواهد داشت. ایالات متحده با همین منطق توانسته است بارها اروپا را دنباله رو اهداف خود کند. از جمله در حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳. علاوه بر آن در بحران اخیر اوکراین، اگرچه نیروهای ناتو به صورت مستقیم و واضح درگیر جنگ نیستند ولی منتقدین در قلب اتحادیه اروپا بارها جنگ روسیه و اوکراین را جنگ نیابتی ناتو با روسیه خواندهاند.
«میک ولس» نماینده مردم ایرلند در اتحادیه اروپا، در واکنش اخیر خود به این جنگ و در اعتراض به فروش سلاح از طرف آلمان به اوکراین، گفته است که این سلاحها برای تسهیل جنگ نیابتی آمریکا و ناتو با روسیه است.
در کنار همه اینها، کشورهای اروپایی حتی حاضر به همکاری در قلب ناتو نیز نیستند چناچه «دونالد ترامپ» رییسجمهور سابق ایالات متحده تا قبل از این، کشورهای اروپایی را به free riding یا سواری گرفتن رایگان از این سازمان متهم میکرد. چرا که در سالهای اخیر اروپاییها از اختصاص دادن GDP (تولید ناخالص داخلی) خود به این سازمان سرباز زده و آمریکا به تنهایی سهم بزرگی در تامین مالی آن داشته است. ترامپ در زمان ریاست جمهوری خود در توییتی گفته بود: «ایالات متحده بیش از هر کشور دیگری برای ناتو هزینه می کند. این عادلانه و قابل قبول نیست.»
نه تنها اتحادیه اروپا که سردمداران کشورهای اروپایی نیز دیگر تمایلی به همکاری با ایالات متحده آمریکا و شریک شدن در ویرانیها را ندارند. «امانوئل مکرون» رییسجمهور فرانسه و «اولاف شولتز» صدراعظم آلمان از جمله مقاماتی هستند که طبق نظرسنجی اخیر، برخلاف جهت خواستهها و سیاستهای آمریکا قدم برداشتهاند.
متحدین ناامید
طبق دادههای نظرسنجی اخیر شهروندان اروپایی هرچند چین را یک «متحد» نمیدانند اما این کشور را به عنوان یک «شریک استراتژیک» و نه یک «رقیب» یا «دشمن» میپندارند. این مقاله تفکر شهروندان اروپایی را به طرز عملکرد مکرون تشبیه میکند. مکرون که مواضعش نسبت به تصمیمات ایالات متحده تدایی کننده سلف خود «شارل دوگل» است، بارها واکنش تلخ غربیها را در بر داشته است.
نشریه فارن پالیسی در این باره مینویسد: «به نظر می رسد که مکرون از یک رشته استراتژیک دیگر از جنگ سرد الهام گرفته است: سیاست خارجی شارل دوگل، رئیس جمهور فرانسه برای بازگرداندن برتری فرانسه در اروپا، دور نگه داشتن ایالات متحده (و متحدش، بریتانیا) از امور قارهای، و مانور آزادانه با دیگر قدرت های بزرگ مانند روسیه و چین.»
اقدامات مکرون به عنوان مقام عالی رتبه اروپایی در مخالفت با آمریکا به اینجا ختم نمیشود. او علاوهبر اینکه سعی دارد رابطه خود با رقیب آمریکا یعنی چین را حفظ کند، در یک سخنرانی «نوکر» آمریکا بودن را مذموم خواند و گفت کشورش از شرایط فعلی در تایوان حمایت کرده و ترجیح میدهد خودش را از درگیری احتمالی چین و آمریکا کنار بکشد. مکرون گفته بود: «فرانسه هیچگاه هم جهت و نوکر یک قدرت جهانی نبوده است.»
البته این مساله منحصر به اروپاییها نیست. عربستان یکی دیگر از متحدان اصلی آمریکا است که در سالهای اخیر، تکرویها و اقدامات یک جانبهاش برخلاف میل آمریکا خبرساز شده است.
گاوی که دیگر شیر نمیدهد
سال میلادی گذشته، تصمیم عربستان سعودی در «اوپک» به همراه دیگر اعضای این سازمان مبنی بر کاهش تولید نفت خام اعتراض آشکار ایالات متحده را برانگیخت به طوری که «جو بایدن» رییس جمهور این کشور در واکنش به این اقدام گفته بود که عربستان باید مراقب «عواقب» این تصمیمش باشد. شبکه CNBC هم به نقل از بایدن نوشت که او از اقدام عربستان «عصبانی» است و مقامات این کشور تهدید کردند که فروش سلاح به عربستان را متوقف خواهند کرد.
روابط عربستان و آمریکا که از سال ۱۹۴۰ برپایه «انرژی برای امنیت» پایه ریزی شده بود، بیش از ده سال است که متزلزل شده است. در این میان عربستان سعودی فکر عضویت در «بانک بریکس» را در سر میپروراند که به گفته کارشناسان این اقدام میتواند قدمی در راه دلارزدایی یا همان حذف دلار از مبادلات بینالمللی باشد. بریکس که اتحادی میان پنج قدرت اقتصادی جهان منهای آمریکا است نقش مهمی در تغییر مبادلات مالی و اقتصادی جهان دارد.
فرزانه عشوریون، کارشناس مسائل اروپا
انتهای پیام/
نظر شما