در این مدت پابهپای هم عمر خود را گذراندهاند و خوشی و ناخوشی زندگی را کنار هم چشیدهاند. همیشه همفکر و همعقیده بودهاند. در هر مرحلهای از زندگی از هم پشتیبانی کردهاند و از این سالهای مشترک زندگی حسابی راضیاند.
برای دیدار با آنها به حرم مطهر میروم. با چوبپری که در دست دارند در حال راهنمایی زائران هستند. نزدیکشان میشوم. روی اتیکت کوچکی که به لباسهایشان نصب شده نامشان نوشته شده است. ۱۹ سال است که این زوج هر دو توفیق خدمت به علی بن موسی الرضا(ع) را دارند. با افتخار به زائران آقا خدمت میکنند و این نقطه درخشان زندگیشان است.
شکرگزار خدمت در حریم رضوی
۱۹ سال است که مریم خطیب، خادم بارگاه ملکوتی امام مهربانیهاست. او اصالتاً قوچانی اما بزرگ شده مشهد است. سالها پیش در یک دوره آموزشی مرکز پژوهشهای آستان قدس رضوی شرکت میکند. آنجا متوجه میشود که برای خادمیاری بخش انتظامات حرم مطهر نامنویسی میکنند. هم او و هم همسرش نامنویسی میکنند. او سرانجام فروردین ماه ۱۳۸۳ متفاوت از همیشه به حرم میرود. او این بار به عنوان خادم این حریم نورانی مشرف میشود. خانم خطیب درباره این توفیق میگوید: «آرزوی قلبی هر مسلمان و هر شیعهای است که در حرم معصومین(ع) خدمت کند. من هم این افتخار را دارم که از سال ۱۳۸۳ در قسمت انتظامات در خدمت زائران هستم. پوشیدن لباس خادمی افتخار بزرگی است و همیشه از خدا میخواهم هم در دنیا و هم در آخرت کنیز آقا باشم. انشاءالله گفتار و رفتارمان هم طوری باشد که آقا از ما راضی باشد».
بهزاد محجوب خراسانی متولد ۱۳۴۰ در مشهد است. او هم مانند همسرش از بهمن سال ۱۳۸۳ لباس خادمی به تن کرده و در صحن و سرای رضوی به زائران امام رئوف(ع) خدمت کرده است. او در این باره میگوید: «خدمت به آقا علی بن موسی الرضا(ع) آرزوی قلبی همه مشهدیهاست. ۱۹ سال است که لطف حضرت شامل حالم شده است و در خدمت زائران گرامی هستم. هیچ وقت نخستین باری که با این عنوان وارد حرم شدم را فراموش نمیکنم. از صحن انقلاب رو به پنجره فولاد سلام دادم و از آقا بابت اینکه به عنوان خادمشان پذیرفته شدهام سپاسگزاری کردم».
مسئولیت این توفیق
آقای محجوب درباره توفیق خادمی میگوید: «دوستی داشتم که روی کلاه موتورش نوشته بود «یامهدی». علتش را پرسیدم. او در جوابم گفت: این را نوشتهام تا هم خودم مراقب رفتارم باشم و هم دیگران به احترام امام مراقب رانندگی خود باشند» در بحث خادمی امام رضا(ع) هم همین طور است. به خاطر وجود بابرکت حضرت ثامنالحجج(ع) آدم در زندگی آرامش پیدا میکند؛ چراکه رفتار خود را بیشتر کنترل میکند و حد و مرزهایی برای خود قائل میشود. البته باید به این نکته هم توجه کنیم که اگر کسی عنوانی را یدک بکشد خواه ناخواه بر زندگیاش تأثیر میگذارد. خادم آقا هم باید پیش از هر کاری به این فکر کند که تأثیر کارش این توفیق خدمت را از او سلب نکند».
خانم خطیب هم خدمت در آستان مقدس حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع) را توفیق و غنیمتی برای قرار گرفتن در تابش انوار شمس الشموس(ع) میداند. او معتقد است هر چه جان و روح از زنگار دنیا و متعلقاتش زدودهتر باشد، بهرهمندی از این توفیق بیشتر خواهد بود. خانم خطیب درباره این مسئولیت خدمت میگوید: عنوان خادمی علی بن موسی الرضا(ع) مسئولیتآور است. باید بدانیم چه انتظاراتی از ما میرود. من همیشه از خودم میپرسم رفتارم چگونه باشد که نگاه آقا به من نگاه رضایتبخشی باشد. کردارم چگونه باشد که خشنودی آقا را به دنبال داشته باشد. ما اعتقاد داریم ائمه معصومین(ع) فراتر از زمان و مکان هستند بنابراین ما باید چه در خلوت و چه در جمع این موضوع را مدنظر داشته باشیم. به عنوان یک مسلمان و شیعه مراقب رفتارمان در همه ابعاد زندگی باشیم.
اول جبهه بعد تحصیل
برای گفتوگو به صحن گوهرشاد رفتیم. ایوان مقصوره را برای نشستن انتخاب کردیم. در حین گفتوگویمان متوجه شدم که آقای محجوب در عملیات رمضان سال ۱۳۶۱ جانباز شده است. خانم خطیب از آن روزها میگوید: اولویت خیلی از آقایان آن زمان رفتن به جنگ بود. ایشان هم که آن موقع هنوز دیپلم خود را نگرفته بود، مثل خیلیها درس خواندن را رها کرد و به جبهه رفت.
آقابهزاد پس از برگشت از جبهه و ازدواج با مریم خانم هر دو به دانشگاه میروند. او مدرک کارشناسی را در رشته الهیات فقه و حقوق و کارشناسی ارشد را در رشته تاریخ تشیع میگیرد. مریم خانم هم در رشته الهیات- علوم قرآن و حدیث تا مقطع کارشناسی ارشد پیش میرود. چند سالی را در آموزش و پرورش خدمت میکند و پس از آن به تدریس در دانشگاه مشغول میشود. او حالا مدرس علوم معارف در دانشگاه آزاد و دانشکده علوم معارف است. البته مریم خانم در علوم قرآنی هم فعالیت دارد. به خاطر دارد یکی از نخستین دفعاتی که در کودکی به حرم آمده، با خانواده به صحن انقلاب رفته است. آنجا صوت زیبا و آرامبخش تلاوت قرآن با صدای عبدالباسط را میشنود. شاید علاقه او به تلاوت قرآن از همان جا شکل گرفته باشد. مریم خانم میگوید: به خاطر علاقه به قرآن وارد بحث تجوید شدم. بعداً سراغ حفظ، ترجمه و مفاهیم هم رفتم. به لطف خدا امروز غیر از تدریس بحثهای قرآنی در دانشگاه، در مسابقات قرآن هم داوری میکنم.
۴۰ سال همراهی
آقابهزاد در حالی که جانباز شده از جبهه برمیگردد. مادرش میگوید حالا وقت زن گرفتن است. بین دختران محله دنبال عروس میگردد. در یک جلسه قرآن هم دختری را برای او زیر نظر میگیرد. مادر موضوع را با پسرش مطرح میکند و پس از گرفتن رضایتش به خواستگاری میرود. مریم خانم هم که هنوز دبیرستانی بوده به این وصلت بله میگوید.
اکنون بیش از ۴۰ سال از زندگی مشترک این زوج خادم میگذرد. نتیجه ازدواجشان هم دو فرزند بوده است. در این سالها حسابی سرد و گرم روزگار را چشیده و به اصطلاح مویی سپید کردهاند. خوشی و ناخوشی زیادی را در کنار یکدیگر گذرانده و تجربههای زیادی کسب کردهاند. خانم خطیب درباره همسفر راه زندگیاش میگوید: بودن کنار ایشان موجب رشد من شده است. چون در هر کاری مشوق و کمک من بوده است. برای پیدا کردن راه درست کمکم میکرد. ازدواج با یک جانباز توفیق بزرگی در زندگی من بود. از خداوند سپاسگزار بودم که میتوانم به عنوان یک ایرانی و یک مسلمان وظیفهام را انجام دهم. از امام رضا(ع) میخواستم که به عنوان یک همسر وظیفه خود را به شایستگی انجام دهم. پس از بچهدار شدن هم دعا میکردم خدا به من توفیق دهد و وظیفه مادری را درست انجام دهم.
آقای محجوب هم که قدردان فداکاریهای همسرش در زندگی است، لبخندی به او میزند و دربارهاش میگوید: ما دهه ۶۰ ازدواج کردیم. دههای که پر از فراز و نشیب بود به خصوص در شغل ما. گاهی حتی بعضیها میگفتند عمر پاسدارها بیشتر از ۶ ماه نیست. گاهی وقتی بیرون میرفتیم معلوم نبود که برگردیم ولی با وجود همهی این سختیها ایشان برای ازدواج به من جواب مثبت داد. خدا را بابت این زندگی شاکرم و میدانم که قرآن واسط وصلت ما بوده است.
از خانم خطیب میپرسم حالا که چنین تجربه موفقی در ازدواج دارید به جوانها چه توصیهای میکنید. او میگوید: ازدواج مسئله مهمی در زندگی است. من به استناد آیه شریفه «و جعل بینکم موده و رحمه» همیشه نخستین توصیه من به زوجهای جوان عشق و محبت است؛ چراکه نخستین شرط زندگی است. ما باید یاد بگیریم به جای مرور دائمی وظایف طرف مقابل، به وظایف خودمان توجه کنیم. نباید همیشه از همسرمان انتظار داشته باشیم در حالی که وظایف خود را به خوبی انجام ندادهایم. در هر زندگیای ممکن است اختلاف نظر و مشکلات به وجود بیاید اما باید اول از همه اشکال و قصور خود را بپذیریم تا زندگی شیرین شود. در غیر این صورت همیشه طلبکار و ناراضی خواهیم بود.
زهرا زنگنه
نظر شما