تحولات منطقه

«ما خدام هم مثل همه افراد جامعه ممکن است مشکلات مختلفی داشته باشیم اما وقتی با این عشق وارد حرم مطهر علی ابن موسی الرضا (ع) می‌شویم در عظمت وجود آقا حل می‌شویم و این مشکلات در نظرمان بسیار کوچک جلوه می‌کند.» این‌ها را نسرین سخاوت می‌گوید که نزدیک ۱۵ سال است که در حرم مطهر کسوت خادمی مولا را دارد.

گفت‌وگو با نسرین سخاوت که 15 سال است، توفیق خادمی حرم مطهر رضوی  را دارد؛ شکر نعمت همسایگی
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

نسرین خانم اصالتا مشهدی است اما سال‌های سال برای زندگی دور از زادگاهش بوده است. هر زمان برای زیارت به مشهد برمی‌گشته در دل آرزو می‌کرده است که کاش روزی جز خدام آقا باشد. بالاخره زمانی که برای زندگی دوباره به مشهد برمی‌گردند برای خدمت در حرم مطهر درخواست می‌دهد. بعد از یک و سال نیم درخواستش پذیرفته می‌شود و به قول خودش آقا به او اجازه خدمت در آستان‌شان را می‌دهند. حالا حدود ۱۵ سال است که این افتخار نصیبش شده است. او می‌گوید: "حرم مطهر یک منبع انرژی از نوع عشق است. این مکان پر از قداست و عشق و معنویت است. کسی هم که اینجا خدمت می‌کند قبل از هر چیز عاشق مولا و هرآن چیزی است که ایشان می‌پسندند. راهنمایی و خدمت به زوار هم چیزی است که آقا می‌خواهند. ما هم در محضر آقا هر آنچه انجام دهیم خدمت است و می‌گوییم امیدواریم شما بپذیرید. ان‌شالله تا مادامی که زنده‌ام این توفیق را داشته باشم و در خدمت آقا بمانم. "

 قدمی در مسیر اهل بیت

اگر از دید یک زائر به خانم سخاوت نگاه کنیم، یکی از خادمان خوشرو و خوش اخلاق است که آدم دوست دارد با آن‌ها هم‌کلام شود. درباره چرایی حضورش در این صحن و سرا می‌پرسم و با آرامشی که در چهره دارد این‌طور جواب می‌دهد که: " اول از همه با این‌کار می‌خواستم شکر نعمت زندگی در جوار آقا را به‌جا آورم. احساس کردم می‌توانم قدمی برای زائران مولا بردارم. هرکس در هر زمانی کاری را که در مسیر اهل بیت است را باید انجام دهد وگرنه حسرتش بر دلش می‌ماند. من هم احساس کردم می‌توانم غبار زائر را از زمین جمع کنم و این را افتخاری برای خود می‌دانستم. می‌خواستم کاری کنم امام خوشحال شوند و این کار را با خدمت به زائران انجام دادم. "

خانم سخاوت در بخش انتظامات است و از زمانی که لباس خادمی را به تن کرده در صحن‌ها و رواق‌های مختلفی خدمت کرده است. از او می‌پرسم خدمت در کدام قسمت برایش ویژه‌تر است. بعد از چند لحظه درنگ می‌گوید: "ما در انتظامات حرم هستیم و معمولا محل خدمت در داخل رواق‌ها است. هرجا خدمت کنیم نگاه ملکوتی آقا آنجا هم هست. البته که حال و هوا کنار مرقد آقا متفاوت است چراکه این روزه منوره خواص ویژه و انرژی خاصی دارد. اما یکی از گوشه‌های خدمتی ما رواق حضرت زهرا(س) است که من آن را خیلی دوست دارم. شاید از نظر مسافت دور از ضریح باشد اما حسی که آنجا دارم طوری است که انگار گوشه‌ای از مدینه را می‌بینم. "

فرشته‌ای برای زوار

خانم سخاوت سال‌هاست روی یادگیری زبان عربی وقت گذاشته و حالا خودش مدرس شده است. چند وقتی است این زبان را به خدام هم می‌آموزد تا بهتر بتوانند با زائران ارتباط برقرار کنند. او که خودش به این زبان مسلط است خیلی وقت‌ها با مهمانان عرب‌زبان آقا هم‌کلام می‌شود. خانم سخاوت خاطره شیرینی از برخورد با یکی زائران غرب زبان را برایمان می‌گوید: " چند سال پیش در رواق امام خمینی(ره) کشیک شب بودم. چند خانم عرب آمدند و از من در مورد منبر صاحب الزمان(عج) که در ایوان مقصوره است سوال پرسیدند. من توضیحات لازم را در مورد ساخت منبر دادم و گفتم که منصوب به امام زمان(عج) است. خیلی خوشحال شدند که بالاخره کسی توانسته بود به سوال‌شان جواب بدهد. یکی از آن‌ها موقع خداحافظی رو به من کرد و گفت: " انتِ ملیکة من السماء علی الارض" یعنی تو فرشته‌ای از آسمان در زمین هستی. من از اصطلاح ایشان خیلی خوشحال شدم. چرا که توانسته بودم زائر امام رضا(ع) را تا اندازه خوشحال و خوشنود کنم. "

هم‌جواری با جنگ

وجه دیگر و کمتر شنیده شده زندگی نسرین خانم حضور طولانی مدت او در دوران دفاع مقدس است. قصه فعالیت‌های انقلابی او از نوجوان‌اش شروع می‌شود. اوایل انقلاب در دوران دبیرستان جذب انجمن اسلامی می‌شود چون طرز تفکر و اعتقاداتش به آن‌ها نزدیک‌تر از هر گروه دیگری بوده است. بعد از گرفتن دیپلم از طرف همین انجمن اسلامی اعلام می‌شود که کسانی که دوست دارند برای تدریس در مقطع ابتدایی به آموزش و پرورش بیایند. نسرین خانم هم که سرش درد می‌کرده برای این مدل کارها، رایگان و فی سبیل الله به آن‌ها ملحق می‌شود و شروع به تدریس در مدارس ابتدایی می‌کند.

چند وقت بعد با شروع جنگ فکر رفتن به مناطق جنگی به سرش می‌زند. اما هرچه اصرار می‌کند نمی‌تواند اجازه رفتن را از والدینش بگیرد. بعد از تلاش زیاد موفق می‌شود راهی برای رفتن پیدا کند. پدرش که به استخاره معتقد بوده موافقت می‌کند که به شرط خوب آمدن استخاره به او اجازه رفتن بدهد. پدرش قرآن می‌گشاید و آیه می‌آید که : «فَاللّهُ خَیْرٌ حافِظاً وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ». بالاخره دل مادر و پدر قرص می‌شود و ۱۶ دی ما ۱۳۶۰ نسرین را در پناه خداوند رهسپار مناطق جنگی می‌کنند. او هم با چند خانم و آقای دیگر ۱۶ به عنوان معلم به مناطق کردنشین در غرب ایران می‌رود. تا قبل سال نو آنجا می‌مانند و بعد به خاطر وخیم شدن اوضاع به خانم‌ها اعلام می‌شوند که منطقه را ترک کنند. در همین مدت کوتاه چه خطراتی را که سر نمی‌گذراند و چه چیزهایی که نمی‌بیند. اما این اول راه است.

بعد از برگشتن به مشهد وقتی حرف ازدواج می‌شود، با خودش عهد می‌کند که با یک رزمنده ازدواج کند و به این واسطه به انقلاب خدمت کند. دقیقا یک سال بعد آقا مهدی که پاسدار بوده به خواستگاری‌اش می‌آید و به قول خودش با کمترین توقع ازدواج می‌کنند. نسرین خانم از حضور دوباره‌اش در مناطق جنگی می‌گوید: " آن زمان امام فرمان دادند که هرکس تا جایی که می‌تواند رزمنده‌ها را یاری کند. من هم به همسرم گفتم هر زمان بروی من آماده‌ام و با تو می‌آیم. یک ماه بعد از عروسی هم با او به اهواز رفتم. این چند سال جنگ را تا وقتی که قطعنامه امضا شد آنجا بودم. در سال‌های حضورم در اهواز، بارها و بارها تجربه بمباران زیر آسمان شهر را داشتم. با این‌که مسئولیت نگه‌داری از دو فرزندمان هم با من بود اما همه این سختی‌ها را تحمل کردم و در کنار همسرم ماندم. "

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.