در تاریخ بیست و سه ساله بعثت پیامبر اکرم و نبی اعظم اسلام(ص)، رویدادهایی بسیار سترگ و روزهای بس بزرگ وجود دارد که هر یک از این رخدادها به تنهایی برای اثبات حقانیت اسلام کافی است. یکی از این رویدادهای مهم و تاریخی که جای درنگ دارد، جریان مباهله است که در آن، توحید، نبوّت و امامت در کاملترین چهرة خود آشکار شد و حقیقت ناب و نورانی یکتاپرستی برای همگان هویدا گشت.
جریان مباهله که در قرآن، منابع حدیثی و تاریخی انعکاس یافته، با شکوهترین و شگفتانگیزترین واقعه در تاریخ اسلام است. این جریان که جلوهای از یک حقیقت جاودان محسوب میگردد، برتر و بالاتر از آن است که تا کنون درست تحلیل شده باشد، یا مسلمانان در جهت اثبات حقانیت رسالت و بزرگی مقام شامخ امامت به آن استدلال کرده باشند.
این رویداد فضیلتآفرین هرچند انجام نشد، اما واقعهای افتخارآمیز است که هم در جبهة خارجی، حقانیت رسالت و مکتب توحیدی اسلام را به رخ پیروان دیگر ادیان الهی و فرهنگهای مدرن بشری کشید، و هم در جبهة داخلی، مدعیان خلافت و پیروان آنان را به چالش کشید و حقانیت خاندان عصمت را به اثبات رسانید؛ زیرا مباهله نمایشی بزرگ و با شکوه است که با مدیریت الهی و کارگردانی خود خداوندگار هستی انجام شد. طبیعی است که هر اقدامی در برابر مدیریت الهی محکوم به شکست است، عقب نشینی خفتبار نجرانیان از مباهله با رسول گرامی اسلام، خود گواهی آشکار بر این واقعیت درخشان است.
در گزارش تاریخی از جریان مباهله، آمده که پیامبر گرامی اسلام پس از ماجرای فتح مکه و به دست آوردن قدرت لازم در مدینه، اقدام به گشودن جبههای فرهنگی و دیپلماسی کرد و در آن جبهه، نامههای زیادی به زمامداران کشورهای همسایه و سران قبایل ارسال کرد و برای ترویج آیین خود، سفیرانی را به جاهای دور و نزدیک گسیل داشت. یکی از نامههای آن حضرت نامهای بود که به بزرگان نجران واقع در نقطة مرزی حجاز و یمن نوشت و آنها را به اسلام دعوت کرد. متن نامۀ آن حضرت این است:
باسم إله إبراهیم و إسحاق و یعقوب من محمد النبی رسول الله إلی أسقف نجران وأهل نجران: أسلم أنتم فإنی أحمد إلیکم إله إبراهیم وإسحاق و یعقوب، أما بعد، فانی أدعوکم إلی عبادة الله من عبادة العباد، وأدعوکم إلی ولایة الله من ولایة العباد، وإن أبیتم فالجزیة، فإن أبیتم آذنتکم بحرب، والسلام؛ به نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب، از محمد نبی رسول خدا به اسقف نجران و اهل نجران: اسلام آورید، نزد شما خدای ابراهیم و یعقوب را ستایش میکنم، اما بعد، من شماها را از پرستش بندگان به پرستش خدا دعوت میکنم و از ولایت بندگان خدا به ولایت خداوند دعوت میکنم و اگر دعوت مرا نپذیرفتید باید به حکومت اسلامی جزیه بپردازید و در غیر این صورت با شما اعلام جنگ میکنم. (مکاتیب الرسول/ 2، 489)
نجرانیان که چنین انتظاری از حکومت مقتدر مدینه نداشتند، به شور نشستند و از مشورت خود به این نتیجه رسیدند که برای گفتوگو و تحقیق از حاکم مقتدر مدینه و آیین او شصت تن از زبدهترین مردانشان را به سرپرستی سه تن از داناترین مردان خود به نامهای:
1. «ابوحارثه بن علقمه» که اسقف اعظم نجران و نمایندة رسمی کلیساهای روم در حجاز بود،
2. «عبد المسیح» که به عقل و کاردانی معروف بود و ریاست هیئت اعزامی را بر عهده داشت،
3. «ایهم» که فردی کهنسال و شخصیت محترم ملت نجران به شمار میرفت، به مدینه گسیل کنند تا از نزدیک با پیامبر خدا تماس بگیرند و دلایل نبوت او را بشنوند و آن را بر اساس بشارتهای انجیل بررسی و گزارش کنند. (تاریخ یعقوبی، /ج2/ 66)
نمایندگان نجران، در همان سالی که به دلیل فراوانی رفت و آمد هیئتها به مدینه، (عامّ الوفود) نام گرفته بود، راهی مدینه شدند. این هیئت در حالی که لباسهای فاخر و ابریشمی بر تن و انگشترهای طلا بر دست داشتند و صلیبها بر گردن آویخته بودند، وارد مسجد رسول خدا(ص) شدند، اما آن حضرت بر خلاف روش همیشگی که با روی باز هیئتهای اعزامی را ملاقات میکرد، از به حضور پذیرفتن آنان خودداری نمود، نجرانیان که سرّ این موضوع را نمیدانستند، راز آن را از علی ابی طالب(ع) جویا شدند و آن حضرت به آنان فرمود: از این جهت که شما با تشریفات غیر متعارف آمدهاید و لباسهای ابریشمی و فاخر بر تن کردهاید و گردنبندها و انگشترهای طلا به همراه دارید و از عصاهای زرکوب استفاده کردهاید، پیامبر خدا شما را به حضور نپذیرفتند. آن حضرت ادامه داد و فرمود: اگر این تشریفات را از خود دور کنید و با لباس عادی به حضور آن حضرت بار یابید، او با مهربانی شما را خواهد پذیرفت و با صبر و حوصله با شما گفتوگو خواهد کرد.
هیئت نجرانیان، راهنمایی امام علی(ع) را جدّی گرفتند و آن را به کار بستند و این باعث شد که رسول خدا(ص) آنان را به حضور بپذیرد و با آنان دربارة خلقت حضرت عیسی(ع) بن مریم گفتوگو کند، اما این گفتوگوها به نتیجهای نرسید تا اینکه سرانجام فرشتة وحی بر پیامبر خدا نازل شدن و برای روشن شدن حق و بر ملاشدن باطل، مباهله را پیشنهاد دهد و پیامبر نیز فرمان خدا را به آنان ابلاغ کرد.
نمایندگان نجران که چنین انتظاری نداشتند، برای شور پیرامون این پیشنهاد، از آن حضرت مهلت خواستند تا اینکه سر انجام به مباهله رضایت دادند و آمادگی خود را برای مباهله به پیامبر خدا ابلاغ کردند.
فردای آن روز که هیئت نجرانیان برای اجرای مباهله آمده بودند، دیدند رسول خدا(ص) در حالی که لباس عادی بر تن داشت، حسین را در آغوش گرفته و دست حسن را در دست دارد، و حضرت علی و فاطمه نیز به دنبال او آرام آرام میآیند. آنگاه که آن حضرت با همراهان خود در جایگاه قرار گرفتند، نجرانیان دیدند که رسول خدا دست به دعا باز کرد و خاندانش داشتند برای آمین گفتن آماده میشدند. ابوحارثه اسقف مسیحیان در حالی که استرس سراسر وجودش فرا گرفته بود، به همراهان خود هشدار داد و گفت: بهتر است از مباهله انصراف دهیم و به شهر خود بازگردیم. او در بیان هشدار خود گفت:
یا معشر النصاری إنی لأری وجوها لو شاء الله أن یُزیلَ جبلاً مِن مَکانِه لأزاله بها، فلا تباهلوا فتهلکوا، ولا یبقی علی وجه الأرض نصرانی؛ من چهرههایی میبینم که اگر از خدا بخواهند کوهها را از جای برکند، خداوند چنین خواهد کرد. پس مباهله نکنید که تباه خواهید شد و حتی یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند. (زبدة البیان/ ج1/ 501)
این بود که نجرانیان انصراف خود را از مباهله به پیامبر خدا ابلاغ کردند و به ناچار تن به صلح و پرداخت جزیه دادند و به شهر خود بازگشتند. برخی از بزرگان آنان پس از توقف چند روزه در نجران به مدینه بازگشتند و هدایایی مانند حلۀ خاص یمانی، عصا، کاسه و نعلین مخصوص به پیامبر خدا تقدیم کردند و در حضور آن حضرت اسلام آوردند. (مجمع البیان/ ۲، ۳۱۰)
گفتنی است عقبنشینی نجرانیان از مباهله و رضایت به دادن جزیه، نشان از این است که رهبران نجران مانند دیگر علمای یهودی و مسیحی معاصر خود، به علائم پیامبر خاتم آگاه بودند و آنها را در کتابهای آسمانی خود، خوانده بودند و دانستههای خود را بر شخصِ آن حضرت منطبق میدانستند. امّا برای آن که موقعیت خود را از دست ندهند، حق را کتمان میکردند. این همان است که قرآن کریم در بیان این مطلب در آیۀ 146 بقره فرمود:
الَّذِینَ ءَاتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِیقًا مِّنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ؛ کسانی که به آنان کتاب دادیم، او را میشناسند، همچنان که فرزندان خود را میشناسند، و گروهی از ایشان با اینکه حق را میشناسند آن را کتمان میکنند.
بنابراین، مباهله، نه تنها برای اثبات صداقت و حقّانیت پیامبر(ٌص) در برابر بزرگان نجران، کارآیی داشت، یکی از مهمترین ادلّه حقّانیت اسلام در برابر مسیحیت در طول تاریخ تا دامنه قیامت خواهد بود.
در پایان، برای آشنایی به این رخداد افتخارآمیز تاریخی توجه خوانندگان محترم را به چندین نکتة اعجازگونه که بزرگی این رخداد را نشان میدهد و سید بن طاووس اقبال الاعمال خود آورده است جلب میکنیم:
1. خداوند عالمیان برای نخستین بار باب مباهله را که جداکنندة حق از باطل است، در آیین اسلام گشود و آن را در برابر منکران بیمنطق حجتی بزرگ و برهانی روشن قرار داد.
2. در سایة این رویداد بزرگ، حقانیت اسلام و سربلندی رسول خدا آشکار گردید و نجرانیان را بر آن داشت تا اقتدار اسلام را بپذیرند و با پرداخت جزیه تسلیم خواست پیامبر اکرم(ص) شوند.
3. هرچند مباهله انجام نشد، ولی بهانهای شد تا رسول خدا برای چندمینبار مقام رفیع اهل بیت را رونمایی کند.
4. مباهله نشان داد که امام حس(ع) و امام حسین(ع) با وجود اینکه در میان اصحاب رسول خدا کم سن و سالترین افراد محسوب میشدند، برای شرکت در مراسم مباهله شایستهترین بودند.
5. پیامبر اکرم با به همراه آوردن حضرت فاطمه در مراسم مباهله به همگان فهماند که دخت نازنین آن حضرت برای شرکت در مراسم مباهله شایستهترین است.
6. در روز مباهله خداوند رحمان این حقیقت را آشکار ساخت که علی بن ابیطالب جان و نفس رسول خدا تلقی میگردد و او هرچند در ظاهر و صورت با پیامبر تفاوت دارد، اما در باطن و سیرت با آن حضرت وحدت دارد.
7. مباهله برای تصدیق نبوّت از سوی مسیحیان از تحدّی و هماوردطلبی رسول اکرم(ص) با قرآن برای دعوت مشرکان رساتر و دلالت آن آشکارتر است؛ زیرا مشرکان در برابر تحدی قرآن گفتند: لو نشاء لقلنا مثل هذا، اما نصارا در برابر حقانیت اسلام و پیامبر اکرم تسلیم شدند و با انصراف از مباهله، برتری اسلام را نسبت به آیین خود پذیرفتند.
8. مباهله که به برتری اسلام و حقانیت پیامبر و اهل بیت کرامش انجامید سایة جنگ را از سر مسلمانان برداشت و جانِ مسلمانان را از رنج و سختیهای جهاد نگاه داشت. ( اقبال الاعمال/ 2/ 351 و 352)
نظر شما