تحولات لبنان و فلسطین

اینجا دوش به دوش زنان شهر، دلتان زار باشد و آشوب، غصهِ جگرسوز را سَر بکشید، به قرص خورشید تلنگر بزنید؛ زخم، زخم‌ها را بپایید و زمزمه وداع را بشنوید درست پهلو به پهلوی ۷۲ تن و خیمه و فرات.اینجا به وقت سحرگاه؛ گوشه‌ای از شهر روضه‌ای زنانه با روضه‌خوانی مادر سادات را جام کنید.

روایت ۱۶۰ سال سوگ حسینی از دستگاه ناصری تا خانه همایونی

به گزارش قدس‌آنلاین، گرماگرم تابستان و آتش سوزانِ آفتاب عالم تاب را لحظه‌ای بی‌خیال شوید و دل به نسیم صبحگاهی بدهید و در حیاط فراخ روی لچک ترنج‌های لاکی، زیر سایه پهن برگ‌های انجیلی‌ بهم چسبیده اشک شوید و روضه دست‌های جامانده را گوش دهید.

لحظه‌ای زمین و زمان را رها کنید و دل بسپارید به اوج و فرود روضه‌خوان و حماسه ۶۱ هجری، چشم از لچک ترنج‌های لاکی هم بگیرید و خیره شوید به دشت نینوا، به له‌له علی‌اصغر و جگر سوخته رباب. سایه برگ انجیلی‌های بهم چسبیده را ول کنید و مات روایت گوشه چادر زینب(س) باشید.

اصلا زیر سقف آسمانِ به نسیم نشسته و عطر نافذ چای دارچین را بی‌خیال شوید و همه حواستان به روضه‌خوان و مادر زینب(س) باشد، رو بگیرید و خون ببارید و ظهر، صلاه ظهر را یک نفس در یادتان جا دهید.

دلتان زار باشد و آشوب، غصهِ جگرسوز را سَر بکشید، به قرص خورشید تلنگر بزنید؛ زخم، زخم‌ها را بپایید و زمزمه وداع را بشنوید درست پهلو به پهلوی ۷۲ تن و خیمه و فرات.

اینجا دوش به دوش زنان شهر، عمه و عمو را دریابید و امان‌نامه را. با چادر و چارقد و زیارت عاشورا ببویید قتلگاه و راس حسین و خون فواره شده را.

اینجا درست زیر سایه پهن برگ‌های انجیلی‌ ور دل هم به وقت سحرگاه؛ گوشه‌ای از شهر روضه‌ای زنانه با روضه‌خوانی مادر سادات را جام کنید و مست شوید از عظمت کربلایش.

روایت ۱۶۰ سال سوگ حسینی از دستگاه ناصری تا خانه همایونی

میراثی از «عبدالعلی بیک»

آری، اینجا خانه و حیاط و کوچه قُرق است برای محرمی شدن و گریستن و کربلا دیدن؛ این‌ روایت، قصه همه ساله است در پی قد قامت عشق، قصه روضه چندین و چند ساله که از رسم عزاداری باب شده و امروز باز به رسم روضه رسیده و عمرش به درازا کشیده.

اینجا منزل همایونی، روضه زنانه محرمی به راه است از دورِ دور آنقدری دور که اگر پای عدد و رقمش بشینید به ۱۶۰ سالگی‌اش می‌رسید. روضه‌ای با قدمت ۱۶۰ سال که میراثی است از «عبدالعلی‌بیک» و «محمدطاهر» معروف به کاتب و «غلامحسین همایونی» و حالا هم «خانم همایونی».

روضه‌ای ۱۲ روزه با بانی چهار نسل از اهالی روستای کاج شهرستان رزن که تا پایتخت و دستگاه ناصرالدین شاه کشیده شد و دوباره در همدان ادامه یافت و تا زمین، زمین است برقرار می‌شود.

روضه‌ای که سال‌های دور شبانه بود و چند صباحی صبحگاهی برقرار می‌شود و خیمه‌ای است برای عزاداری‌ها و سوگواری‌های زنانه، خیمه‌ای که کودکان عاشورایی جان می‌گیرند و پا به رکاب می‌شوند.

روایت ۱۶۰ سال سوگ حسینی از دستگاه ناصری تا خانه همایونی

حسین خریدار بی برو برگرد دلها

زیر پهن سایه برگ‌های انجیلی‌ ور دل هم حیاط دنگال کلبه حسینی، در بحبوحه برو و بیای روضه و پذیرای بنا دارم خانم همایونی را سوال و جواب کنم و از قصه روضه ۱۶۰ ساله بپرسم و او مابین اداره کردن‌های مجلس اباعبدالله و ایما و اشاره کردن‌ها پاسخی روانه‌ام کند: «روضه ایام محرم این خانه قدمت طولانی دارد و بدون وقفه پشت هم ادامه داشته تا به الان؛ ۳۴ سال بنده عهده دارم، ۶۰ سال «غلامحسین همایونی» پدرشوهرم و ۳۰ سال «کاتب همایون» پدرِ پدرشوهرم در دربار ناصرالدین شاه روضه بر پا می‌کرده و ۳۰ سال قبل از آن هم پدر او «عبدالعلی بیک» پا به رکاب روضه حسینی بوده.

امروز به مدد سیدالشهدا با حساب این اعداد و ارقام شاید هم بیشتر از این‌ها هنوز روضه برقراره و این از برکات خون حسین است وقتی دل بدهی بی برو برگرد دلت را می‌خرد.»

روضه‌ای که چهار نسل تداوم داشته و کماکان با استقبال عجیب دایر می‌شود و حتی سر از دربار ناصرالدین شاه درمی‌آورد، از همدان به دربار؛ عجیب و شاید هم غریب باشد. باید همین حباب ذهنم را بپرسم درست روی لچک ترنج‌های لاکی: «پدرِ پدرشوهرم محمدطاهر  از کاتبان و خوشنویسان به نام بود و معروف به کاتب دربار ناصرالدین شاه، پدرشوهرم غلامحسین همایونی هم در دربار به دنیا ‌آمد چون کاتب در دربار مشغول بود ولی در نهایت زمانی که شیخ فضل‌الله نوری را به شهادت می‌رسانند کاتب دربار را جای ماندن نمی‌بیند و مجدد به زادگاهش همدان مهاجرت می‌کند.

انگار که روضه محرم از همدان به تهران کشانده می‌شود و دوباره در همدان پا می‌گیرد ولی حتی یک سال هم قطع نمی‌شود.»

روایت ۱۶۰ سال سوگ حسینی از دستگاه ناصری تا خانه همایونی

فرزند به آغوش زیر خیمه حسین

اهل حسین(ع) یک به ‌یک مست جام روضه شدند و حال و هوایشان نینوایی است؛ خانم همایونی هم خیره به جمعیت شده و حال و احوالشان را خریدار است. شانه به شانه سماور بخار کرده باز هم ساز سوال کوک کردم و پرسیدم و او چشم از جمعیت گرفت و گفت: «از سال ۶۷ به بعد ما یعنی من و همسرم عهده‌دار این روضه شدیم، و به مرور گسترده‌تر شد و حتی در زمان کرونا هم برپا روضه کردیم و از عهدمان دست نکشیدیم.

ما وفادار ماندیم اما خب در کنار ما جوانان زیادی استقبال کردند و خانم‌ها با بچه‌ها آمدند و زیر این خیمه فرزند به آغوش ‌کشیدند و ندای حسینی شدن در گوششان خوانند.

البته این روضه دور و دراز فقط مختص زنان نبود ولی من برای اینکه خانم‌ها در سال‌های قبل‌تر خیلی فرصت روضه‌خوانی و روضه‌داری نداشتند عهد کردم در دهه اول محرم و نذری عاشورا فقط به خانم‌ها خدمت کنم و این روضه چند ساله چند صباحی است زنانه برگزار می‌شود.»

حسش گویای دلدادگی عمیق به حسین است، حسی که در دلش ریشه دوانده و نمی‌دانم تا کجا رفته؛ برق چشمان و سوسوی پس و پیشش گواه دل باختن است، دل باختنی که لابد هزار و یک خاطره با خود همراه دارد و حالا سر باز کرده: «نذری برای زنان در روز عاشورا با ۲۰ کیلو برنج و دیگ قرضی و یک گوسفند جمع و جور کلید خورد و امروز ۲۰ کیلو برنج به یک تن تبدیل شده در معیت ۴۰ آشپز زن و مرد عاشورایی که نذر دارند در آستان حسین(ع).

خودم هم که خیلی مشتاقم؛ از خیلی پیش‌تر برنامه‌ریزی و اسباب و وسائل را آماده می‌کنم، تا ۱۲ روز روضه و نذری قورمه سبزی عاشورا بهترین باشد و «الله‌اکبر الله‌اکبر» از این همه استقبال، هر روز ۴۰۰ تا ۵۰۰ نفر از خانم‌ها خودشان را به مجلس می‌رسانند و حال و هوایی دارند که حساب و کتاب ندارد.

جوانان هم که دلشان گره خورده به روضه صبحگاهی محرم این خانه و برای خدمت سر از پا نمی‌شناسند با روپوش سبز پذیرایی می‌کنند و در تکاپو هستند؛ به جوان‌ها که میدان بدهی و دل بدهی؛ پای دلت می‌ایستند.»

روایت ۱۶۰ سال سوگ حسینی از دستگاه ناصری تا خانه همایونی

فرزندان حسینی در دامن مادران عاشورایی

نور خورشید عالم تاب از لابلای پهن برگ‌های انجیلی‌ به لاکی‌های بهم چسبیده تابیده و این یعنی کلام بین ما گُل کرده و به معجزه رسیده: «معجزاتی در عاشورا به چشم دیدم و به گوش شنیدم، حالات قشنگی اتفاق می‌افتاد، نور معنویت متصاعد و فرحناکی از سر و روی حاضران آویزان می‌شود.

برکاتی که گفتنی نیست، شفاهایی که حد و حصر ندارد و گره‌هایی که باز شدند تا دلت بخواهد بوده و هست.»

حضار رفتند و جام به دست لحظه شماری برای فردا را پیش گرفتند، خانم همایونی هم چشم به دستِ جوانان دوخته و جمع و جور کردن اسباب را نظاره‌گر شده که دوباره باید سوال را مهمان لحظاتش کنم و از راز روضه زنانه بپرسم: «خانم‌ها در مباحث دینی و روضه باید جایگاه داشته باشند و احترام چون فرزندانشان در آغوششان با معنای حسین پرورش پیدا می‌کنند و روزگاری حسینی می‌شوند.

زنان در روضه‌ها و مجالس‌های محرمی ویژه دیده شوند و این شعر مصداق بازر جایگاه ویژه زنان است «من که به دام عشق تو از کودکی اسیرم/ زیرا به بزم ماتمت مادر بداده شیرم».

پس پرورش فرزندان عاشورایی در دامن مادرانی است که محرم و صفر را زنده نگاه می‌دارند.»

کلام به ته ته رسید و حرف آخر، مولود خانم گفت: «یا اباعبدالله من هنوزم مداح تو و کنیز تو هستم؛ هر کسی در راه سیدالشهدا قدمی بردارد به عشق خدمت به توست.

به خود خدا که هر کاری هم کردم ۱۰ برابرش برگشته؛ احساسی می‌کنم مشهود مشهود است که روزی برمی‌گردد؛ پس با دل بروید به مجلس امام حسین و با دل جواب بگیرید، با دل خرج کنید و با دل پس بگیرید.»

نسیم صبحگاهی و حیاط فراخ و روضه دست‌های جامانده را حتی اوج و فرود روضه‌خوان را به فردا و فردایش بسپارید و این دم را غنیمت شمارید که ۱۲ روز روضه سیدالشهدا رو به پایان است. اینجا دوش به دوش زنان شهر، دلتان زار باشد و آشوب، غصهِ جگر سوز را سَر بکشید و دهه اول محرم امسال را زیر خیمه خانگی عزای اباعبدالله به اشک بنشانید، باشد که مقبول افتد.

منبع: خبرگزاری فارس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.