تحولات منطقه

استاد حوزه علمیه قم گفت: بعد از عاشورا 72 جنگ داخلی بین امت اسلامی ایجاد شد از جمله قیام توابین و ابراهیم مالک و مختار و قبایل یمن و غیره، ولی امام سجاد(ع) هرگز اجازه نداند شیعیان در این جنگ‌ها دخالت کنند.

مواضع سه‌گانه امام سجاد(ع) در برابر قیام‌های پس از عاشورا
زمان مطالعه: ۱۰ دقیقه

امام سجاد(ع) بدون تردید نقشی بی‌بدیل در انتقال پیام عاشورا و حفظ دستاوردهای آن داشتند و در سخت‌ترین شرایط توانستند امور شیعه را مدیریت کنند. ایشان از طرفی با مصیبت بزرگ شهادت پدر و برادران و اصحاب مواجه بودند، از سویی اسارت خاندان رسول خدا را می‌دیدند و از طرفی نیز وظیفه مهم حفظ شان و انجام وظایف امامت را بر عهده داشتند، به همین دلیل با شرایطی بسیار سخت و پیچیده روبرو بودند.

استفاده ایشان از زبان دعا برای بیان مسائل گنجینه‌ای به نام صحیفه سجادیه در اختیار انسان‌ها قرار داده است که اکنون پس از قرن‌ها همچنان چشمه جوشان معارف و پناه لحظات درد و رنج مردم است.

برای آگاهی بیشتر درباره نقش امام زین‌العابدین(ع) بعد از عاشورا، با حجت‌الاسلام والمسلمین سیدحسن سجادی، استاد حوزه علمیه و مشاوره پژوهشی کتابخانه عمومی آیت‌الله العظمی بروجردی، گفت‌وگو کرده ایم که در ادامه می‌خوانید.

*گفته شده است که امام سجاد(ع) بنا بر حکمت الهی در واقعه عاشورا به دلیل کسالت حضور جدی نداشتند اما پس از آن روز و به عنوان امام چهارم وظیفه سنگینی بر عهده داشتند. نقش امام سجاد(ع) بعد از عاشورا عمدتا پیرامون چه محورهایی بود؟

جمله معروفی وجود دارد که می‌گویند اگر امام صادق(ع) نبود قیام امام حسین(ع) بی ثمر بود زیرا ایشان بخش پژوهش را به نتیجه رساندند ولی بنده می‌خواهم این تعبیر را بگویم که اگر امام سجاد(ع) نبود اصلا پیام کربلا منعقد نمی‌شد. از عصر عاشورا، مدیریت امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) در برهه‌ای بسیار دشوار آغاز می‌شود. اولین مسئله بعد روایتگری و عاطفی و احساسی این ماجراست.

به نظر بنده روضه‌خوانی و مقتل‌خوانی صحیح عاشورا از همین روز با مدیریت امام سجاد(ع) و توسط کودکان حاضر در کربلا آغاز می‌شود. موقعی که خیمه‌ها را آتش زدند، حضرت زینب(س) از امام سجاد(ع) کسب تکلیف می‌کنند و ایشان می‌فرمایند علیکن بالفرار؛ زیرا باید افرادی بمانند تا نقش روایتگری برعهده داشته باشند. اینکه یکی از دختران که لباسش آتش گرفته بود به سمت بیابان دوید و وقتی ابن مسلم رفت تا او را نجات دهد ترسید ولی وقتی آتش لباسش را خاموش کرد پرسید؛ ای شیخ راه نجف کدام است؟ خب این خودش بخشی از مقتل است. یعنی امام سجاد(ع) در آن شرایط خودش نمی‌توانست مسئله را دنبال کند ولی روایتگری عاشورا را از زبان کودکان شروع کرد. یا ماجرای فاطمه، دختر امام حسین(ع) که گفته است من از خیمه بیرون آمدم و ملعونی با عمود آهنین بر فرق سرم زد و بیهوش شدم و وقتی به هوش آمدم سرم به دامان عمه‌ام زینب(س) بود. یا ماجرای خطبه حضرت سکینه در کوفه که کمتر در مقاتل ذکر شده است.

این دختران بدون اجازه امام سجاد(ع) کاری نمی‌کردند بنابراین همه این موارد با مدیریت امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) صورت گرفت. به نظر بنده شش برنامه مقتلی از عصر عاشورا تا ظهر روز 11 محرم اتفاق افتاده است. مثلا حضرت سکینه بالای سر پدر می‌گوید: «شیعتی مهما شربتم ماء عذب فاذکرونی» این یکی از اشعار منتسب به حضرت سکینه است که گفته می‌شود پس از شهادت امام حسین(ع) خطاب به شیعیان بیان شده است. چرا این عبارت را زینب(س) نمی‌گوید؛ چون نمی‌توانستند. امام سجاد(ع) رساندن مظلومیت و عمق فاجعه کربلا را از روز 11 محرم شروع کردند.

امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) خطبه‌ای در کوفه، شام و مدینه دارند و هر کدام هم به تناسب مخاطب متفاوت است؛ رویکرد خطبه‌ها در 3 شهر متفاوت است مثلا در کوفه، فقط حالت انتقادی و سرزنش کوفیان را دارد و فرمودند که شما به پدرم نامه نوشتید و از او دعوت کردید ولی چرا او را تنها گذاشتید و چرا اجازه دادید فرزندان رسول الله اینطور اسیر شوند.

در شام حضرت فقط دنبال معرفی خود و اهل بیت(ع) است لذا سخن از پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) به میان می‌آورد و فضایل پدر را می‌گوید و بعد ادامه می‌دهد من فرزند امامی هستم که بین دو نهر تشنه سر او را بریدند و البته باز نمی‌گوید چه کسی سر برید زیرا نزدیک 80 درصد مردم شام شناختی از امام حسین(ع) و امام علی(ع) ندارند لذا فقط اهل بیت(ع) را معرفی می‌کند؛ حضرت اینجا رویکرد انتقادی و متهم کردن مردم شام را ندارد در حالی که کوفیان را مورد مؤاخذه قرار داد. 

در مدینه رویکرد حضرت فقط خواندن روضه است و بیشتر هم روضه شام را می‌خواند تا کربلا؛ چرا چون مردم مدینه با اهل بیت آشنایی دارند ولی در اینجا باید بدانند چه بلایی بر سر اهل بیت(ع) آمده است. در مدینه به نقد کوفیان نمی‌پردازد زیرا مردم مدینه چند دسته‌اند؛ گروهی طرفدار ابن زبیر، گروهی طرفدار ابن عمر و فرزندان ابابکر و گروهی طرفدار اهل بیت(ع) و این باعث تضعیف شیعه است؛ یعنی حضرت کاملا حساب‌شده این مسیر را طی کردند در برخی مواقع هم دنبال بیان کردن قصور مردم و تبیین اهداف قیام امام حسین(ع) بودند. این مقطع کلا 50 روز یعنی تا روز 27 صفر که اسرا وارد مدینه شدند طول کشید.

*امام چهارم بعد از این مقطع 50 روزه امام(ع) چه سیاستی اتخاذ کردند؟ 

امام (ع) 35 سال بعد از واقعه کربلا زنده بودند و چهار برنامه کلی را دنبال کردند؛ اول تبلیغ چهره به چهره، یعنی وقتی بچه‌ کوچکی را گریان می‌دیدند گریه می‌کردند، وقتی حیوانی را می‌کشتند تاکید داشتند آب دهید و بعد خودشان گریه هم می‌کردند. بچه کتک‌خورده و فرد گرسنه و برهنه‌ای را می‌دیدند اشک می‌ریختند تا توجه همه مردم به مسئله عاشورا و مظلومیت‌های آن دوره جلب شود و به هر بهانه‌ای در رساندن پیام عاشورا اقدام می‌کردند.

مسئله دیگر ایجاد دانشگاه تبلیغی بود؛ حضرت تمام برده‌هایی را که دیگران در بازار می‌فروختند می‌خریدند و بعد به آنها معارف و احکام مورد نیاز را می‌آموختند و وقتی با تعالیم اهل بیت(ع) آشنا شدند آزادشان می‌کردند و خود اینها جزء اصحاب امام می‌شدند. طبق کتاب موسوعه امام سجاد(ع) که آقای جلالی آن را در 12 جلد نوشته است تعداد این افراد 12 هزار نفر بود و ایشان نام آنها را آورده است و بنده هم در کتاب «حماسه ستایش» اسامی آنها و شاگردان و شاگردان شاگردانشان را فهرست کرده‌ام. این کار بسیار بزرگی بود که ایشان انجام دادند. 

کار سوم سعه صدر حضرت بود و تا جایی این کار را کردند که همسر مروان و دختر عثمان را به منزل راه دادند یا یک خانم رقاصه‌ای بود که علیه اهل بیت(ع) شعر و  آواز سر می‌داد ولی امام از او پذیرایی کردند و به او پناه دادند و جزء محبان اهل بیت(ع) شد و برای اهل بیت(ع) شعر سروده است و اشعار او را ابوالفرج آورده است. وقتی عبدالملک بن مروان را دستگیر کردند و به ستون آویختند و گفتند هر کسی از او شکایت دارد بیابد مطرح کند امام سجاد(ع) با اینکه خیلی بدی از او دیده بود ولی در گوش او گفت اگر کاری داشتی بگو من انجام بدهم در حالی که وقتی حضرت به او نزدیک شد رنگ از رخسارش پرید و فکر کرد حضرت از او شکایت دارد. 

کار چهارم حضرت این بود که خدا و جایگاه ولی خدا را در جامعه احیا کرد زیرا جامعه بعد از پیامبر(ص) به شدت خدا و ولی خدا را فراموش کرده بود و امام سجاد(ع) تلاش زیادی کرد تا توحید و امامت را زنده کند و امامت را با دعا و گریه زنده نگاه داشتند. 

صحیفه سجادیه یک هزارم ادعیه آن امام است که باقی از بین رفته است. آن حضرت در ابعاد مختلف دعا فرمودند و معارف الهی را احیا کردند. ایشان دستور دادند اهل بیت(ع) به مدت 5 سال فقط لباس مشکی بپوشند و مدینه و کوفه یکپارچه عزا شد؛ از همان زمان روضه‌ها شروع شد تا جایی که بنی‌امیه احساس خطر کرد و حرم امام حسین(ع) را تخریب کردند. 

*پس اینکه برخی شروع روضه و عزاداری را به آل بویه نسبت می‌دهند نادرست است؟ 

در دوره آل‌بویه عزاداری و روضه به صورت مناسک درآمد و آرایش یافته انجام شد.  


*اقدام حضرت برای جلوگیری از جنگ داخلی و کشتار شیعیان چه بود؟ 

بعد از عاشورا یعنی از سال 61 هجری تا 132، 72 جنگ داخلی بین امت اسلامی ایجاد شد از جمله قیام توابین و ابراهیم مالک و مختار و قبایل یمن و ... ولی حضرت هرگز اجازه نداند شیعیان در این جنگ‌ها دخالت کنند. کار بسیار بزرگ دیگر امام سجاد(ع)، تربیت فقها و محدثین بود و اگر اینها نبودند با توجه به شرایط آن دوره، دین رشد نمی‌کرد و اگر نامه‌های امام سجاد(ع) را ملاحظه کنید به این نقش پی خواهید برد.   


*به مقاطع مختلف مدیریت آن حضرت اشاره فرمودید، طبیعتا بعد از عاشورا نوعی خفقان بر فضای جامعه آن دوره حاکم بود ولی چه شد که باز قیام‌های متعدد ایجاد شد و برخورد امام سجاد(ع) چگونه بود؟

قیام‌های بعد از عاشورا چند دسته بود و هیچکدام صد درصد مورد رضایت امام سجاد(ع) نبود؛ دسته اول قیام امام حسین(ع) را پلی برای رسیدن به قدرت قرار داده بودند که قیام عبدالله بن زبیر و بنی عباس علیه بنی امیه در این زمره است. ما به ابن زبیر می‌گوییم شما اگر طرفدار اهل بیت(ع) بودی چرا محمدبن حنفیه را آتش می‌زنی و چرا حقوق اهل بیت و طرفدارانشان را از بیت المال خرج می‌کنی؟ شیعیان طرفدار قدرت هم به این گروه‌ها پیوستند.

دسته دیگر قیام‌ها نقطه مقابل بود یعنی از سوی کسانی که می‌خواستند جلوتر از ولایت حرکت کنند، همین توابین یکبار با حضرت مشورت نکردند که ما قصد قیام داریم آیا صلاح است؟ خودشان، خودشان را فقیه و مجتهد می‌دانستند و عمل کردند و در نتیجه هم امکانات شیعه از بین رفت و هم جان برخی از شیعیان.

دسته دیگر کسانی بودند که اقدامشان تا حدودی مورد رضایت حضرت بود ولی اصل قیامشان، نه همه کارها و افراد حاضر در قیام. مثلا در قیام مختار حضرت با اصل آن مخالف نبودند ولی با برخی کارهای آنها موافق نبودند. حضرت به هیچ عنوان راضی به آن همه کشتار در سطح وسیع نبودند و به همین دلیل هم مختار را نپذیرفتند البته شاید دلیل دیگری هم داشت و اینکه حکومت فشار بر امام(ع) و شیعیان را بیشتر نکند. 

گروه دیگر قیام‌ها هم متعلق به ابراهیم مالک است ولی او هم یکبار نزد امام سجاد(ع) و برای کسب تکلیف نرفت و حتی وقتی نامه‌ای فرستاد کارگزار او وقتی امام را نیافت حاضر نشد مدتی بماند تا حتما نامه را برای کسب تکلیف به دست امام برسد لذا امام(ع) به نحوی مدیریت کردند که جان شیعیان و پیکره آنها حفظ شود و حالا ببینید چقدر ایشان در انتقال پیام عاشورا سختی کشیدند. 


*در این مقطع طبق فرموده شما ولایت‌پذیری را به مفهوم واقعی آن شاهد نیستیم به نظر می‌رسد شیعیان عمدتا درک درستی از امامت نداشتند. آیا این سخن درست است؟

من به نکته‌ای اشاره کنم که شاید مورخان و دوستان بنده موافق این تحلیل بنده نباشند؛ من بخشی از سران این قیام‌ها را مقصر نمی‌دانم زیرا آنها متکلمان و عالمان قوی نبودند که امام و امامت را بشناسند. در مشهد امام رضا(ع) وقتی ولیعهدی را پذیرفتند شیعیان دو گروه شدند و برخی معترض شدند که چرا امام رضا(ع) تسلیم زور و ظلم شده است، عزیز بن اعثم ماجرای درگیری دو گروه شیعه را به امام رساند و امام فرمودند اینها مجنون هستند. قدر و عظمت امامت خیلی فراتر از آن است که مردم بتوانند آن را تعیین و یا عزل کنند. 

اینها امام‌شناس نبودند؛ پسرعموی امام(ع) با ایشان دشمنی دارد ولی امام هر شب برای او مخفیانه غذا می‌فرستاد و وقتی امام به شهادت رسید فهمید که کار امام بوده است. بنابراین هر کدام از صحابی ائمه که امام‌شناس بودند کنار ایشان ماندند. حاجی نوری نقل کرده است که روزی امیرالمؤمنین(ع) خطاب به سلمان گفت اگر همه طبقات بهشت را در اختیار تو قرار دهند و بگویند در این طبقات بهشت نیستی چه می‌کنی؟ گفت کسی که علی ندارد چه دارد. بنابراین نه توابین و نه مختار و نه ابراهیم مالک هیچکدام امام‌شناس به این معنا نبودند که بفهمند امام سجاد(ع) یعنی چه.

جهل و نادانی و حب دنیا و بی‌خیالی و عدم حضور در اجتماع و دنبال کار خود رفتن از دیگر مسائلی بود که اجازه نمی‌داد آنها امامشان را درست بشناسند؛ امام حسین(ع) نامه‌ای به مردم بصره نوشتند و مردم بصره سه نوع واکنش نشان دادند؛ برخی گفتند که لشکر حسین بن علی(ع) ثروت چندانی ندارد و ما گرفتار سختی و بی غذایی و آخر هم کشته خواهیم شد. 

البته تبلیغات بنی‌امیه و تطمیع و تهدید آنها را هم نباید در این مسائل نادیده بگیریم. البته بعد از کربلا، کوفیان و بصریان و مردم مدینه بر سر خود زدند ولی چه فایده؟ آنجا که باید باشند نبودند و امروز هم شاید ما شرایط را برای ظهور فراهم نکرده‌ایم که امام تشریف نمی‌آورند.

علی فرج زاده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.