تحولات لبنان و فلسطین

چهار خواهر، مگ، جو، بت و ایمی هر کدام شخصیت متفاوتی دارند. یکی مغرور و علاقه‌مند به تجملات، یکی تندمزاج و علاقه‌مند به کتاب با رفتاری شبیه پسرها، یکی آرام، کمرو و خجالتی و عاشق موسیقی و یکی پرنشاط و بهانه‌گیر و کمی خودخواه است. آن‌ها با وجود اختلاف نظرهای فراوان همواره در کنار هم هستند.

رمان «زنان کوچک» نوشته‌ی لوییزا می الکوت، داستان زندگی و تجربیات تلخ و شیرین چهار خواهر خانواده‌ی مارچ است. این اثر زیبا و خواندنی که جزو آثار کلاسیک ادبیات کودک و نوجوان محسوب می‌شود، با اشاره‌هایی به داستان «سیر و سلوک زائر» اثر جان بانیان؛ واعظ مشهور انگلیسی، نوشته شده است. اثر جان بانیان، داستان نمادین سفری پر فراز و نشیب در راه رسیدن به معرفت و کمال است. خواهران مارچ نیز به مانند شخصیت کتاب سیر و سلوک زائر؛ کریسچن، هر مرحله با سختی‌هایی روبه‌رو می‌شوند و موانع را از سر راه برمی‌دارند. «اما ایمی زائری کوچک بود و بارش به نظر بسیار گران می‌آمد. سعی می‌کرد خود را فراموش کند. شاد باشد و از این که کار درستی می‌کند، خوش‌حال باشد» (می الکوت، 1394: 347). خواهران مارچ همراه مادرشان در شرایط بد اقتصادی و دور از پدر زندگی می‌کنند اما همواره امیدوار و پرتلاش هستند. «شعار ما کار و امید است. ببینیم کی بهتر از همه است و شعارمان یادش نمی‌رود» (می الکوت، 1394 :301). سرانجام پدر که مدتی طولانی از آن‌ها دور بوده، از جبهه‌ی جنگ برمی‌گردد و با دخترانش در حالی ملاقات می‌کند که نسبت به گذشته باوقارتر، مصمم‌تر و آگاه‌تر  شده‌اند. البته نباید نقش مادر را در هدایت درست دختران ندیده گرفت. مادری که همواره در هر شرایطی نقش حامی و راهنما را بازی می‌کند. او به هر کدام  از دختران کتابچه‌ای کوچک از داستان سیر و سلوک زائر هدیه می‌دهد تا دختران کتاب را بخوانند و بیاندیشند و با راهنمایی کتاب بر مشکلات زندگی پیروز شوند. این خود نوعی هدایت‌گری با کمک کتاب است. «خواهران در هوای سرد و تاریک سپیده‌دم، چراغ اتاقشان را روشن کردند و با جدیتی که تا کنون سابقه نداشت شروع به خواندن فصلی از کتابشان کردند. چون سایه‌ی غمی واقعی آشکار شده بود و کتاب‌های کوچک بهترین علاج و تسلای دل آن‌ها بود» (می الکوت: 1394: 297). چهار خواهر، مگ، جو، بت و ایمی هر کدام شخصیت متفاوتی دارند. یکی مغرور و علاقه‌مند به تجملات، یکی تندمزاج و  علاقه‌مند به کتاب با رفتاری شبیه پسرها، یکی آرام، کمرو و خجالتی و عاشق موسیقی و یکی پرنشاط و بهانه‌گیر و کمی خودخواه است. آن‌ها با وجود اختلاف نظرهای فراوان همواره در کنار هم هستند. همین همراهی رمز موفقیتشان است. نکته‌ی مهم در این اثر، شیوه‌ نگرش این خانواده به زندگی است. بر خلاف سایر اطرافیان که مدام توجهشان به ظواهر و ثروت و موقعیت اجتماعی است، خانواده‌ مارچ با وجود فقر شادند و حسرت زندگی پر زرق و برق دیگران را نمی‌خورند. حتی بر خلاف دختران جوان، دختران خانواده‌ مارچ به دنبال این نیستند تا خود را بیارایند چنان که مورد پسند مردان قرار بگیرند. برای آن‌ها شخصیت، رفتار و منش درست مهم‌تر از ویژگی‌های ظاهری است. دختران به جای این که زنانی باشند آن‌چنان که مردان می‌طلبند، زنانی هستند آن‌چنان که خود می‌خواهند. ادوارد سالمون صاحب‌نظر بزرگ حوزه‌ ادبیات کودکان در قرن نوزدهم در اعلامیه‌ای درباره‌ مرگ الکوت در سال 1888 در آتلانتا درباره‌ کتاب زنان کوچک چنین گفت: «داستانی است که به دختران آموزش می‌دهد تا نگهبانان صحیح و درستکار برادران خود باشند و در روابطشان با مردها، همواره به شکلی قدرتمندانه، خوب و درست عمل کنند»اما در بازخوانی مجدد این اثر، داستان از ماجرای زنانی که یاد می‌گیرند چگونه در خدمت مردان باشد، به داستانی زنانه تبدیل شد که زنان در آن یاد می‌گیرند به دنبال رویاهای خود باشند و از همدیگر حمایت کنند، که این برداشتی به مراتب درست‌تر از اثر است. این رمان پیام می الکوت است به تمامی دختران جوانی که به دنبال استقلال و کسب هویت و جایگاه واقعی خود در اجتماع هستند.

منابع:

-پل، لیزا. (1381). رویکرد گسترده نقد فمینیستی به ادبیات کودک و نوجوان. پژوهشنامه  ادبیات کودک و نوجوان. شماره28. ص 53-68.

-می الکوت، لوییزا (1394) زنان کوچک. مروارید، فرزین. تهران: قدیانی.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.