تحولات لبنان و فلسطین

۲ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۰:۰۰
کد خبر: 908458

عزت واقعی با دوری از معصیت الهی

حجت‌الاسلام سیدمحمدباقر هاشمی شاهرودی

گر خواستیم بین مردم جامعه‌مان عزیز شویم، راهش این است خداوند متعال را اطاعت کنیم. مگر مقداد، سلمان، ابوذر و حذیفه که بودند؟ این‌ها ابتدا جایگاهی نداشتند ولی خدا را اطاعت کردند و عزیز شدند، چون عزت فقط در اطاعت خداست.

امام حسن(ع) به جناده بن ابی‌امیه می‌فرمایند: تو اراده عزت کرده‌ای و دوست داری در جامعه عزیز باشی، درحالی‌که عشیره نداری. جناده عشیره داشت. پس چرا حضرت می‌فرمایند: «بلا عشیره»؟ او جزو ‌بنی‌امیه بود و حکومت و قدرت در اختیار ‌بنی‌امیه قرار داشت، ولی از اینکه عضو این طایفه بود احساس ناراحتی می‌کرد؛ چون خودش عالم بود و می‌فهمید. بعضی از عشیره‌ها، قبیله‌ها و فامیل‌ها بود و نبودشان فرقی ندارد و چیزی به عزت و احترام آدمی نمی‌افزایند. این در حالی است که عشیره باید مایه عزت انسان باشد؛ چنان‌که در دعای روز یکشنبه آمده: خداوندا مرا عزیز عشیره‌ام قرار بده.  ولی همه از این امکان برخوردار نیستند. مقداد عشیره‌ای نداشت، یا ابوذر عشیره داشت ولی عشیره‌اش نفعی به حال او نداشت. جناده هم عشیره داشت ولی بنی‌امیه، وجاهت نداشتند و جناده نمی‌توانست با ‌آن‌ها به عزت برسد.
حضرت به جناده می‌فرمایند: اگر می‌خواهی بدون عشیره به عزت برسی و بدون اینکه سلطنت داشته باشی به هیبت برسی، از ذلت معصیت الهی خارج شو؛ چون کسی می‌تواند عزیز شود و هیبت داشته باشد که معصیت نکند. لقمان یک چوپان ساده بود،‌ غلامی بود بی‌سلطنت و بی‌عشیره، ولی عزت داشت، چون خدا را اطاعت می‌کرد. مقداد و سلمان جزو اصحاب صفه بودند و عشیره‌ای نداشتند، ولی با خارج شدن از ذلت معصیت الهی، عزیز شدند. پس هر کسی تحت فرمان پروردگارش قرار گیرد به عزت خواهد رسید.
نمونه‌های زیادی در تاریخ داریم که دوری از معصیت الهی سبب عزت انسان‌های متعددی شده است. غلام امام سجاد(ع) را داریم که به دعای او باران می‌بارید. در میان بزرگان هم‌عصر خودمان هم بسیارند کسانی که پدر و مادری نداشتند و یتیم بزرگ شدند ولی به مقامات بلندی رسیدند و عزیز شدند، طوری که حتی حکام نزد ‌آن‌ها می‌رفتند. البته گاهی ممکن است ظاهر آدم‌ها عزیز باشد ولی در واقع ذلیل‌اند. عزت واقعی و باطنی را عشیره و سلاطین به آدم نمی‌دهند. این عزت‌ها ظاهری است. ولی ‌آن‌ها که با طاعت الهی به عزت می‌رسند، تمام هستی در اختیارشان است.
در روایتی قدسی آمده: هر کس من را اطاعت کند،‌ همه چیزهایی که خلق کرده‌ام از او اطاعت خواهند کرد و هر کاری من می‌توانم انجام دهم، او نیز قادر به انجام ‌آن‌ها خواهد بود. به بیان دیگر، عزت واقعی به انسان قدرتی ‌می‌دهد که می‌تواند مانند خدا در عالم هستی تصرف کند.
امام حسن(ع) می‌خواهند به جناده بفهمانند کجای راه را اشتباه رفته است. جناده خیال می‌کرد ‌بنی‌امیه، عشیره او هستند در حالی‌که ‌آن‌ها هیچ هیبت و وجاهتی نداشتند و قدرتشان ظاهری بود. جناده که عالم بود، باید راه درست‌ را می‌رفت و با طاعت الهی به عزت می‌رسید، ولی به اشتباه می‌خواست با بنی‌امیه به جایگاهی در جامعه برسد. اگر از اهل‌بیت(ع)  اطاعت می‌کرد، می‌توانست به مقامی برسد که خداوند تبارک و تعالی همه هستی را در اختیارش بگذارد؛ چنان‌که اصحاب امام سجاد(ع) به‌گونه‌ای بر عالم هستی تسلط داشتند که گاهی روی شیر سوار می‌شدند، یا به امرشان باران می‌بارید. حضرت در نامه‌ای به شیخ مفید می‌نویسند: اگر شیعیان ما تقوا پیشه می‌کردند، باران به امر ‌آن‌ها می‌بارید،‌ ابرها بر سر ‌آن‌ها سایه می‌انداخت و زودتر به دیدار ما نائل می‌آمدند.هنگام جنگ جهانی دوم، زمانی خشکسالی شده بود و در قم باران نمی‌آمد. مرحوم آیت‌الله خوانساری از شهر خارج شد که نماز باران بخواند. خارجی‌ها به او خندیدند و ‌گفتند: مدت‌هاست اینجا خبری نیست. انگلیس‌ها هواشناسی داشتند و می‌گفتند تا هزار کیلومتری قم ابری دیده نمی‌شود و امکان ندارد باران ببارد. ولی پس از اینکه آیت‌الله خوانساری نماز باران خواند، ابرها جمع شدند و باران بارید. سربازها پیش او آمدند و گفتند: تو مرد خدایی. پنج سال است ما از زن و بچه‌مان دور افتاده‌ایم. دعا کن این جنگ تمام شود و برگردیم پیش خانواده‌مان. پس اگر خواستیم بین مردم جامعه‌مان عزیز شویم، راهش این است خداوند متعال را اطاعت کنیم. مگر مقداد، سلمان، ابوذر و حذیفه که بودند؟ این‌ها ابتدا جایگاهی نداشتند ولی خدا را اطاعت کردند و عزیز شدند، چون عزت فقط در اطاعت خداست.
منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.