در دستهبندیهای علمی به گروه مهاجران در کشورهای مقصد دیاسپورا میگویند. اندیشمندان روابط بینالملل معتقدند با دیاسپورا باید مواجهه ویژهای داشت.
شفر در کتاب «زمینه جدیدی از مطالعات: دیاسپوراهای مدرن در سیاست بینالملل» در تعریف دیاسپورا مینویسد: «دیاسپورا یا آوارگی قومی، نوعی مهاجرت اجباری یا خودخواسته است که طی آن تمایلات قوی به وطن اصلی حفظ شود.» وی در کتاب دیگری میگوید دیاسپورا، باید در چند گام مورد ارزیابی قرار گیرند.
نخست در کشور میزبان که پیوند اجتماع دیاسپورا، نقش مهمی را ایفا میکند، سپس در کشور و یا سرزمین مبدﺃ که یک قطب جاذبه از طریق حافظه بهوجود میآید. در نهایت اینکه از طریق سیستم رابطهای در فضای شبکهای است که این قطبهای مختلف به یکدیگر متصل میشوند. سیاستگذاران جمهوری اسلامی ایران نیز باید به این سه گام اصلی توجه کنند.
حتی اگر نگاه امنیتی به دیاسپورا داشته باشیم، این رویکرد نباید تهدید محور باشد. بهخصوص در قبال دیاسپورای افغانستانی که بیشترین تعداد دیاسپورای مقیم ایران را به خود اختصاص داده است.
مدیران کشورمان که همواره درهای کشور خود را به روی مهاجران افغانستانی بازگذاشتهاند نیز باید نگاه امنیتی خود را بر اساس امنیت صلح محور، استوار کنند و البته بدان معنا نیست که از نگاههای امنیتی رویگردان باشند، بلکه باید دانست برای معضلساز نشدن دیاسپوراها باید نگاههای فرصت محور را توسعه داد.
دکتر وحیدی، وزیر کشور در سخنانی اذعان داشته است: «مهاجران افغان «چالش امنیتی» برای ایران ندارند. در هر جمعیتی ممکن است مشکلات امنیتی وجود داشته باشد؛ اما به طور عمومی دستگاههای اطلاعاتی چنین گزارشی به ما ندادهاند و اگر گزارشی باشد رسیدگی و برخورد خواهد شد».
وحیدی درباره آمار دیاسپورا میگوید: «آمار را نمیتوانیم دقیق بگوییم؛ ولی برآوردها درباره مهاجران افغانستانی در ایران بیش از ۵ میلیون نفر است». البته برخی منابع غیر رسمی این آمار را تا ۸ میلیون ذکر کردهاند.
برای درک دقیقتر جمعیت دیاسپورای افغانستانی، بهتر است مقایسهای با جمعیت کشورهای کوچک داشته باشیم.
اتریش و سوئد حدود ۸ میلیون و لبنان ۶ میلیون جمعیت دارد، جمعیت دانمارک، فنلاند و نروژ ۵ میلیون نفر است، گرجستان، ارمنستان و آلبانی ۳میلیون، اسلوونی ۲میلیون، استونی یک میلیون و۳۰۰ و لوگزامبورک ۶۰۲ هزار نفر جمعیت دارند. یعنی جمعیت دیاسپورای افغانستانی نزدیک به ۱۰ برابر کشور کوچک لوگزامبورگ است. با این آمار باید اذعان کرد ارتباط با این جمعیت میلیونی کار بسیار دشواری است و با توجه به اینکه کشور ما در دوران تحریم به سر می برد این میزان جمعیت انرژی زیادی را در زمینههای مختلف فرهنگی، اجتماعی و سیاسی میطلبد.
به صورت کلی دو روش برای تعامل با دیاسپورا وجود دارد؛ پیشنهاد شغلی (Job Offer) و ویزای جستوجوی کار (Job Seeker). پیشنهاد شغلی با ارسال دعوتنامه کاری از سوی کارفرما امکانپذیر است و در روش جستوجوی کاری به مدت ۶ ماه فرد فرصت دارد کار مرتبط با رشته خود را پیدا کند، در غیر این صورت باید از کشور میزبان خارج شود. بنابراین بهتر است سه کار اصلی انجام شود:
اول اینکه برای شناسایی تعداد دقیق دیاسپورای افغانستانی سازوکارهای جدیدی اندیشیده شود تا بتوان میزان دقیق را تخمین زد.
برای این کار پیشنهاد میشود تهیه مدارک شناسایی برای مهاجران افغانستانی سادهتر شود تا شناسایی راحتتر شود.
دوم اینکه این تخمین آمار باید همزمان با درج شرایطی برای جذب اتفاق بیفتد.
سومین اقدام هم گره زدن مهاجران به اقتصاد است.
نظر شما