بررسی تجربه تاریخی کشورها نشان میدهد هیچ کدام از کشورها ابتدائاً با ایدئولوژی بازار آزاد و سیاستهای ترویج یافته توسط بانک جهانی و صندوق بین المللی پول به توسعه دست نیافتند (سیاستهایی از قبیل کوچک سازی دولت، خصوصی سازی شرکتهای دولتی، آزادسازی تجارت، آزادسازی بازار پول و سرمایه و حساب سرمایه بین المللی و سرمایه گذاری خارجی). بلکه همه عناصر فوق به طور هوشمندانه کنترل و قاعدهگذاری میشده است تا صنایع داخلی بتوانند کیفیت خود را حفظ و ارتقاء دهند و به گونه ای درونزایی صنایع داخلی شکل بگیرند، بعد از این دوران گذار و دست یافتن به قدرت رقابت پذیری خارجی اقدام به تبلیغ سیاستهایی همچون تجارت آزاد، حذف موانع تعرفه ای و عضویت در سازمان تجارت جهانی کردند، بگونه ای که در نظام مبادله جهانی ارزش افزوده بیشتری عائد آنها خواهد شد و دست بالا را در تجارت جهانی داشته اند. دو کشوری که به عنوان قهرمانان تجارت آزاد معرفی می شوند، یعنی بریتانیا و ایالات متحده، نه تنها اقتصادهای مبتی بر تجارت آزاد نبودند، بلکه در میان کشورهای ثروتمند، حمایت گراترین اقتصادها بودند؛ تا وقتی که هر یک به قدرت صنعتی مسلط تبدیل شوند. یکی دیگر از تجارب کشورهای موفق این بوده است که دولت نقشی اساسی و جدی در هدایت و شکل دهی به بازار و نیز ایجاد بخش خصوصی کارآمد بازی میکرده است و به صورت هوشمندانه ای سیاست های تجاری، صادرات، واردات، یارانه ها و... تنظیم شده است تا نتیجه آن ایجاد صنایعی رقابت پذیر و با کیفیت باشد.
اگر اقتصاد کشور بخواهد در مسیر پیشرفت قرار گیرد لازم است سیاستهای نئولیبرالی را کنار گذاشته و به صورت کامل به رهنمودهای اقتصادی رهبری در قالب اقتصاد مقاومتی عمل کند. سیاستهایی از قبیل: کاهش نقش دولت در قالب واگذاری شرکتهای دولتی به بخش خصوصی و خصولتی، حذف یارانههای انرژی و کالاهای اساسی و کاهش سرمایه اجتماعی دولت، مقرراتزدایی از تمام فعالیتها و حرکت به سمت بازاریسازی تمام فعالیتهای اقتصادی و کاهش نقش دولت از نظارت و تنظیم گری، واگذاری مسئولیتهای اجتماعی دولت در حوزه آموزش، بهداشت و مسکن به بخش خصوصی، سرمایهای و بورسی کردن کالاهای اساسی نظیر مسکن و خودرو و همچنین مواد اولیه اساسی برای تولید نظیر: فولاد و مس و خارج کردن آن از کنترل قیمت گذاری دولت، آزادسازی بازار ارز و تک نرخی کردن آن، گرایش به عدم کنترل ورود و خروج سرمایه و قاچاق از کشور، افزایش و گسترش بانکداری خصوصی و افزایش بیضابطه نقدینگی و کاهش توان دولت و بانک مرکزی برای نظارت و جلوگیری از اثرات مخرب آن بر اقتصاد، عدم نظارت بر واردات کالاها و خدمات و قاچاق سازمانیافته و بیرویه، همچنین گسترش مناطق آزاد تجاری و نهادینهسازی واردات و عدم جلوگیری از واردات کالاهای لوکس و عدم مدیریت بهینه بر مصارف ارزی کشور، عدم پیگیری سیاستهای خودکفایی و تقویت تولید ملی خصوصاً در زمینه کشاورزی و در نتیجه عدم توانایی اقتصاد در تأمین امنیت غذایی و افزایش وابستگی دولت به واردات کالاهای اساسی ( نظیر نهادههای دامی و...)؛ همه و همه سیاستهایی است که ضمن ایجاد دولتی غیرمقتدر که توان و اقتدار لازم برای حکمرانی اقتصادی ندارد، زمینه را برای کاهش استحکام ساخت درونی کشور فراهم میآورد و حرکت به سمت این سیاستها روز به روز اقتصاد کشور را از پی جویی سیاستهای اقتصاد مقاومتی و همچنین استحکام ساخت درونی کشور دورتر خواهد کرد.
نظر شما