در دورانی که هنوز خبری از رسانه‌های نوین ارتباطی نبود و کتاب‌ها نیز با زحمت فراوان با چاپ سنگی منتشر می‌شدند و بالطبع دسترسی به همین نسخه‌ها هم کار راحتی نبود، به نظر شما یک روحانی چطور باید خودش را برای منبر آماده می‌کرد؟ چطور باید به محتوای منبرش تنوع می‌بخشید تا مستمع خسته نشود؟

کشکول‌های خواندنی شیخ علی اکبرنهاوندی

پاسخ این پرسش را می‌توان در یک عبارت جست‌وجو کرد و آن «کشکول» است. مطابق برخی تعاریف، کشکول کتابی است که «مطالب کوتاه و گوناگونی چون شعر و داستان، لطیفه و قطعه ادبی در آن گردآوری و تألیف شده‌است». (فرهنگ سخن، تألیف حسن انوری)

در میان کشکول‌ها، بیشتر از همه اسم و آوازه «کشکول شیخ بهایی» به گوش‌ها رسیده است. می‌گویند ظاهراً شیخ بهایی همیشه دفتری همراه خود داشته که مطالب جالب و مفیدی را که می‌خوانده یا می‌شنیده، در آن ثبت می‌کرده است. به این دلیل اسمش را «کشکول» گذاشته که مطالب در این دفتر همچون کاسه گدایی درویشان بوده که کشکول نام داشته و در آن هر چیزی و بدون هیچ نظم و ترتیبی از شیرینی و نقل و آجیل بگیرید تا نان، پول، خرما و ... پیدا می‌شده است.

به هر ترتیب، رواج کشکول‌نویسی را به علمای قدیم نسبت می‌دهند و احتمالاً دلیلش را نیز باید همان موردی بدانیم که در مقدمه بحث ذکر شد. در میان آثار مرحوم شیخ علی اکبر نهاوندی که از علمای پُرنویس و  دُرنویس ساکن در حریم حرم مطهر رضوی بود نیز چندین مورد از این دفاتر و کشکول‌ها پیدا می‌شود. «جنة العالیة و جعبة الغالیه» یکی از همین کشکول‌هاست؛ کتابی سه‌جلدی که سال۱۳۴۱ قمری در قطع رحلی به چاپ رسید و در آن انواع و اقسام حکایت‌ها، مواعظ، تفسیرهای غریبه، تأویلات عجیب، نصایح، معالجات، مناظرات و... پیدا می‌شود.

«گلزار اکبری و لاله‌زار منبری» که از اسم و عنوانش نیز هدف نویسنده از نوشتنش تقریباً قابل حدس زدن است، کتابی است که مانند سایر تألیفات مرحوم نهاوندی، کشکولی از مطالب مختلف است و مطالب آن بر اساس موضوع هر گلشن و فصل، دسته‌بندی و مطالب هم‌سنخ در یک گلشن و پشت سر هم آورده شده است. سال چاپ سنگی این اثر آن‌طور که خودِ حاج شیخ علی اکبرنهاوندی در مقدمه اثر آورده، توسط یکی از سادات اطیاب این‌گونه به نظم کشیده شده: «سید چو گل شکفت به تاریخ آن بگفت/ هر نوع گل ببین تو به گلزار اکبری». با حساب ابجد این ماده تاریخ، معلوم می‌شود کتاب سال ۱۳۴۴ قمری منتشر شده است.

مطالعه کتابی که  ۱۰۰ سال پیش نگاشته شده، این روزها چندان راحتی و روان نیست ولی به‌منظور آشنایی با متن، بریده‌ای از آن را می‌آوریم: «در خوارق عادات صادره از عالمان و گلچین از گلبان‌های آن چند کل است ... در قوانین الأصول و بسیاری از کتب معتبره دیگر است که عالم سدید شیخنا المفید اعلی الله مقامه شبی در خواب دید که در مسجد کرخ که از مساجد بغداد است نشسته، ناگاه دید که صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها وارد مسجد شده و دست حسنین علیهماالسّلام را گرفته و نزد شیخ آمد و فرمود یا شیخ علّمها الفقه. پس شیخ بیدار شده و در حیرت افتاد که این چه خوابست و مرا چه حظ اینکه امام را تعلیم نمایم و خواب دیدن ائمه طاهرین خواب شیطانی نیست. پس صباح آن شب به همان مسجد که در خواب در آنجا نشسته بود رفته و در آنجا نشست، ناگاه دید که مادر سیّد مرتضی و رضی آمد و کنیزان اطراف او را گرفته و دست سید مرتضی و سید رضی را در دست گرفته به نزد شیخ مفید آورد و گفت یا شیخ علمهما الفقه. شیخ تعبیر آن خواب را فهمید...».

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.