هویت، واژهای عربی به معنای تشخص و همانستی است که با الفاظ دیگری چون منش و شخصیت نیز بیان شده است. یعنی مجموعه اوصافی که یک موجود را از دیگران متمایز میکند.
تخصصی شدن امور و هجمههای بیرونی و درونی به دین و نهاد متولی دین، یعنی حوزه علمیه، سبب به وجود آمدن تردیدهایی در فلسفه وجودی حوزه و روحانیت و هویت طلبگی میشود که لازم است خوانشی دوباره در مبانی این نهاد بزرگ دینی داشته باشیم.
هویت طلبه، یک هویت صنفی است، نه هویت نوعی. به این معنا که افراد تحت یک صنف، وظیفه و نقشی را در جامعه بر عهده دارند. بنابراین منظور از صنف، جنبه اشتغال یا درآمد آن نیست، بلکه مراد همان کارویژهها و خدماتی است که به جامعه ارائه میدهد.
برای معنویت
اصناف اجتماعی با هدف رفع نیازهای انسان و جامعه به وجود آمده اند. اما نیازهای انسان منحصر در نیازهای مادی نیست؛ بلکه نیازهای غیرمادی او به مراتب بیشتر و بنیادیتر است؛ چراکه شاکله وجودی انسان، برخلاف حیوانات، در گرو عناصر غیرمادی است. نیاز به ارتباط با مبدأ هستی و بهرهمندی از هدایت او ازجمله این نیازهاست.
در طول تاریخ، پیامبران و اولیای الهی برای رفع این نیاز مبعوث و انتخاب شدهاند که سه وظیفه دریافت پیام خدا، انتقال این پیام به مردم و تحقق اجرای پیام در جامعه را برعهده داشتهاند.
آیهای برای هویت طلبگی
رفع نیازهای معنوی پس از انبیا و اولیای الهی نیاز به یک متولی دارد تا به این سه وظیفه مهم عمل کرده و بتواند در کنار سایر اصناف، نیازهای جامعه را پاسخ گوید.
قرآن کریم در آیه ۱۲۲ سوره توبه به عدهای از مردم برای تأمین این نیاز مردم مأموریت داده است. این آیه که به آیه «نفر» معروف است، هویت طلبگی و فلسفه وجودی حوزههای علمیه را بهطور خلاصه بیان میکند و تأکید کرده حتی در بحبوحه جنگ نیز نباید از این وظایف غافل شد: «و شایسته نیست مؤمنان همگی [برای جنگ] کوچ کنند، پس چرا از هر گروهی از آنان دستهای جدا نمیشوند تا در دین آگاهی پیدا کنند و قوم خود را پس از بازگشت بیم دهند؟ شاید مردم پند گیرند».
در این آیه، وظیفه صنفی این گروه در کلیدواژههای تفقه و انذار بیان شده است.
تفقه، یعنی اسلامشناسی و فهم عمیق دین بهگونهای که بتوان آن را تبیین و اجرایی کرد و علاوه بر قابل دفاع بودن، قابلیت جامعهسازی و تمدنسازی هم داشته باشد.
انذار هم شامل تبیین و ابلاغ دین و مدون کردن برنامه دین به صورت برنامهای اجرایی و دفاع از برتری برنامه خداوند بر برنامههای بشری و درنهایت تمدنسازی بر اساس دین میشود.
پیامبر و ائمه(ع) از همان صدر اسلام درخصوص آموزش دین به مردم حساس بودند و بهطور خاص شاگردانی پرورش میدادند و آنان را به تعمق در دین سفارش و مردم را نیز به پیروی از آنان تشویق میکردند.
ابعاد هویت طلبگی
هویت طلبگی بر اساس عملکردها و کارکردهای این صنف، دارای ابعاد چندگانهای است.
یک جنبه آن، فهم عمیق متون دینی است که در دوره تحصیل در حوزه علمیه حاصل میشود تا بتوانند پیام دین را بهدرستی درک کنند. همچنین باید این فهم را با پژوهش و اجتهاد، تداوم بخشند و روزآمد کنند.
جنبه دیگری که فلسفه وجودی این صنف را تشکیل میدهد، ابلاغ پیامهای دریافتی از دین به مردم و تلاش برای تحقق و اقامه دین است. البته لازمه تحقق این مهم، این است آموزههای دینی را در خود نهادینه سازند و با خودسازی و تقوا، تا حد امکان از اشتباه و تحریف در پیام خداوند در امان باشند.
طلبه چکاره است؟
علمای دین، وارثان پیامبران و امامان هستند و مأموریت تعلیم و تربیت و اقامه دین را برعهده دارند. بنابراین طلبه در آینده کاری خود باید به یکی از این کارکردها اشتغال داشته باشد. بهطور خلاصه طلبه یک عنصر فرهنگی است که به کار تعمیق در علم دین و ترویج آن و تعلیم و تربیت انسانها اشتغال دارد.
اما با توجه به گستره کارکردها، طبیعتاً هر فرد باید بهطور تخصصی عهدهدار بخشی از وظایف روحانیت باشد.
بخشی از حوزویان بهطور تخصصی به تولید علم و پژوهش در حوزه و دانشگاه و سایر نهادهای علمی مشغولاند؛ در استنباط و تبیین عقاید اسلامی و نگرشهای کلان دین (مثل فلسفه و کلام)، کشف و تبیین نظامهای کلان دینی (سیاسی، اقتصادی، قضایی، مدیریتی، تربیتی، حقوقی و...)، کشف و تبیین فرهنگ و ارزشهای دینی (معنویت، اخلاق، آداب، سبک زندگی و...) و کشف و تبیین قوانین دینی و احکام فقهی.
منصب قضاوت و ولایت
دو کارکرد تعلیمی و تبلیغی حوزه همیشه متناسب با ظرفیتها و امکانات جامعه در طول تاریخ در جریان بوده است. اما وظایف مربوط به تحقق و اقامه دین، تابع شرایط خاصی است که همیشه محقق نشده است.
هرچند تلاش برای تحقق دین در جامعه دامنه گستردهتری دارد و هرگونه اقدامی را که زمینه تحقق اهداف دین را فراهم کند شامل میشود، اما تصدی مناصب اجرایی مختص حوزویان، ازجمله کارکردهای عملی روحانیت است که در برهههایی از تاریخ محقق شده و افرادی عهدهدار آن شدهاند.
مقام افتا و مرجعیت دینی، ولایتفقیه و مرجعیت سیاسیاجتماعی، قضاوت، مدیریت مراکز حوزوی، مدیریت فرهنگی و نظارت دینی بر دستگاهها ازجمله این کارکردها هستند.
هویتهای گوناگون یک طلبه
هویت، انواع گوناگونی دارد و هر فرد میتواند هویتهای متعددی داشته باشد. بنابراین میتوان تصور کرد یک فرد در موقعیتهای مختلف و در قیاس با افراد گوناگون هم پدر باشد، هم فرزند، یا همسر، برادر، محصل، معلم، شاغل، رئیس و مرئوس و... .
یک طلبه هم ممکن است عناوین مختلفی داشته باشد؛ اما هیچ یک از این عناوین و نقشها نباید در تعارض و تقابل با نقش طلبگی باشد.
بیشتر صنوف معمولاً بهگونهای تعریف نمیشوند که رفتار فرد را در زندگی عادی وی محدود کنند، اما شأن و نقش طلبگی، بهعنوان جانشین شأن پیامبری، بهگونهای است که حاکم بر تمام شئونات زندگی طلبه، اعم از شئونات فردی و اجتماعی او خواهد بود و نمیتواند بدونِ توجه به این شأن رفتار کند.
لباس روحانیت نیز به عنوان یک نماد، از پراکندگی هویت طلبگی جلوگیری کرده و به هویتهای شخصی و قومی طلبهها تمرکز میبخشد.
یک طلبه تا وقتی به کارکردهای ذاتی خود پایبند باشد، همواره یک طلبه است، گرچه ممکن است در نقشها، جایگاهها و مشاغل مختلفی که البته در تعارض با نقش طلبگی نیست، ایفای نقش کند.
شئونات طلبگی
طلبگی ویژگیها و شئوناتی دارد که در مجموع شاکله و هویت یک طلبه بر اساس آنها ترسیم میشود.
برخی از این شئونات که معمولاً با عنوان «زیّ طلبگی» شناخته میشود از این قبیل است: شئونات دینی، اخلاقی و معنوی، شئونات تبلیغی (سخنوری، ارتباطات، راهنمایی و مشاوره)، شئونات علمی (تحصیل، پژوهش و تدریس)، شئونات فردی (پوشش و آراستگی ظاهری)، شئونات اقتصادی (پرهیز از تجملات، مالاندوزی و اشتغالات نامناسب)، شئونات خانوادگی (همسرداری، فرزندپروری و ارتباطات خانوادگی)، شئونات اجتماعی و روابط بینفردی (تحلیل مسائل اجتماعی و سیاسی) و... .
طلبه یا روحانی؟
طلبگی و روحانیت چندان قابل تفکیک نیستند؛ چراکه طلبگی فصل اول حیات روحانیت، یعنی آموختن و پرورش است و روحانیت نیز امتداد طبیعی طلبگی در غایت خدمت اجتماعی. این دو مرزهای دقیقی ندارند و تقریباً از ابتدا تا انتهای زندگی یک طلبه یا روحانی در هم آمیختهاند.
طلبه با ورود به حوزه در حقیقت به سازمان روحانیت شیعه وارد میشود و همه رسالتها و وظایف آن را بر دوش میگیرد. از آن طرف، یک روحانی کامل نیز برای انجام خدمت، ناگزیر به تداوم فعالیت علمی و طلبگی است.
از اینرو است که بزرگان حوزه علمیه حتی در بالاترین سطوح علمی مرجعیت و ولایتفقیه نیز خود را همچنان طلبه میدانند.
هویت طلبگی و دانشجویی
هویت طلبگی را نمیتوان همچون هویت دانشجویی در نظر گرفت؛ چراکه دانشجو پس از مدتی دانشآموخته و از این صنف خارج میشود، در حالیکه طلبه هیچگاه از فعالیت علمی، چه آموزشی، چه پژوهشی و چه ترویجی خارج نمیشود.
از سوی دیگر، یک دانشجو پس از فراغت از تحصیل بهطور طبیعی به دنبال فرصت شغلی و اشتغال است که تلاش برای کسب روزی در جای خود هدف مقدسی بهشمار میرود؛ در حالی که هدف اصلی تبلیغ، اشاعه و تبلیغ معارف و احکام الهی است، نه امرار معاش. این هدف از چنان قداستی برخوردار است که نمیتواند در وهله اول به عنوان ممر تأمین هزینههای جاری طلبه قرار گیرد.
نظر شما