برای خیلی ها در دنیای ادبیات نمایشی، شکسپیر تداعیکننده انگلستان است و آنتوان چخوف روسیه را به ذهن متبادر میکند. افرادی مثل اکبر رادی، بهرام بیضایی، غلامحسین ساعدی، محمد رحمانیان، محمد رضاییراد و … نیز نام ایران را به یادها میآورند که قطعا آن ها جزو برترین هنرمندان و نمایشنامه نویسان کشورمان محسوب میشوند.
حالا این گزارش به معرفی ۵ نمایشنامه ایرانی شاخص و البته خواندنی پرداخته است.
آی بی کلاه، آی با کلاه
غلامحسین ساعدی در نمایشنامه آی بیکلاه، آی باکلاه به سادگی هرچه تمامتر حرفهای مهمی را به زبان میآورد. او در این اثرش هم به سراغ طبقهی فرودست جامعه رفته و سعی کرده با نزدیکتر کردن ادبیات به زندگی روزمرهی مردم آنها را به فکر کردن و بزرگتر دیدن مسائل وادار کند.
این اثر یک نمایشنامهی دو پردهای است و درونمایهی سیاسی دارد. با این که متن آن بسیار کوتاه است، اما نویسنده به خوبی از عنصر تعلیق استفاده کرده تا فضای وهمآلود و ترسآوری را برای مخاطب خلق کند و او را تا انتها با خود همراه نگه دارد. شخصیتها در این نمایشنامه اسم مشخصی ندارند و بیشتر با خصوصیاتشان به مخاطب معرفی میشوند؛ مثلا دکتر، مرد بالکننشین، پیرمرد خوابزده، پیرزن فرتوت عروسک به دست و… نویسنده این کار را با نیتِ نمادین کردن نمایشنامه و تاثیرگذاری بیشتر انجام داده است.
گروه تئاتر مردم یکی از مشهورترین و به یادماندنیترین اجراهای نمایشنامهی آی بیکلاه، آی باکلاه را در اسفند سال ۱۳۴۶ در تماشاخانهی سنگلج روی صحنه بردند که بازیگرانی مثل پرویز فنیزاده، علی نصیریان، عزتالله انتظامی و.. در آن بازی کردند و کارگردانی آن هم به عهدهی جعفر والی بود.
شب هزار و یکم
به جرات میتوان ادعا کرد که شب هزار و یکم یکی از ارزشمندترین نمایشنامه های ایرانی است که بهرام بیضایی آن را در سال ۱۳۷۹ به رشتهی تحریر درآورد و گوهری ارزنده به گنجینهی ادبیات پارسی اضافه کرد.
نویسنده با خلق دوبارهی این کتاب ثابت میکند که هزار و یک شب یک کتاب ایرانی است و همچنین قصههای آن برپایهی داستان ضحاک شکل گرفتهاند و بدون این داستان ایرانی معنای آن از دست میرود. به همین دلیل اساتید ادبیات ایرانی خلق شدن چنین اثری را از نظر ارزش و اهمیت با کار حکیم ابوالقاسم فردوسی برای ادبیات پارسی همرده میدانند.
این نمایشنامه یکی از جادوییترین و شگفتانگیزترین نمایشنامه های ایرانی است و خوانش آن چیزی فراتر از تجربهی خواندن یک نمایشنامهی معمولی است؛ چرا که خواندن این اثر شبیه به خوانش شاهنامه و هزار و یک شب است. این نمایشنامه نثری آهنگین و کلاسیک دارد که از فارسی امروزی ما کمی دور است، اما این موضوع خوانش اثر را دشوار نمیکند که به لذت آن هم میافزاید. به علاوه این اثر آنقدر زیبا و ژرف خلق شده که مخاطب پس از هر بار خوانش آن به روشنی درمییابد چیزی به افکار و درون او اضافه شده است.
چهار صندوق
نمایشنامه ایرانی دو پردهای «چهار صندوق» که مضمونی سیاسی – انتقادی دارد، یکی از نمادگرایانه ترین نمایشنامههای بهرام بیضایی است که الگویی مشابه نمایشهای «تخت حوضی» دارد و مبنای آن تقلید و بازی است. اما مثل سایر تجربههای هنجارشکنانهی بیضایی در نهایت از جنبهی محتوا، نوعی ضد تقلید است.
این نمایش نامه سیاسی درخشان سوای جلوه های نمایشی که بر جذابیت داستان افزوده است، از یک ویژگی بسیار مهم برخوردار است و آن هم شخصیت پردازی و الگوهایی است که بیضایی در آفرینش شخصیت های نمایش نامه چهار صندوق به کار گرفته است. در این اثر رنگ هایی وجود دارند که هر کدام از آن ها، نماینده ی یک قشر جامعه هستند و اندیشه ی طبقه ی مشخصی را به نمایش می گذارند. از زردی که تنها سناریونویس اعتراضات است تا سبزی که زیر عبای معرفت و رسالت، در هنگام نیاز فقط و فقط به ضرورت خود می اندیشد؛ از سرخ که سرمایه داری را به تصویر می کشد تا سیاه که نماد توده ی مردم و آماده ی عصیان است، هر کدام از این شخصیت ها چراغی را در ذهن مخاطب روشن می کنند و بدون شک برای خواننده تاثیرگذار خواهند بود.
مرگ یزدگرد
«مرگ یزدگرد» را میتوان مهمترین و مشهورترین نمایشنامه بهرام بیضایی دانست. این نمایشنامه در سال ۱۳۵۸ منتشر شده و بسیاری از منتقدین بر این عقیده هستند که بیضایی برای نوشتن آن از راشومون، شاهکار جاودانه آکیرا کوراساوا الهام گرفته است. داستان از این قرار است که یزدگرد آخرین پادشاه ساسانی در جنگ با اعراب شکست می خورد و می گریزد و در نهایت در آسیابی پناه می گیرد. سرداران و موبدی برای یافتن او به آسیاب می آیند اما او را مرده می یابند. نمایشنامه از اینجا اغاز می شود، آنها آسیابان،همسر و دخترش را به بند می کشند و به جرم قتل پادشاه محاکمه می کنند. مرگ یزدگرد یکی از درخشانترین نمایشنامه های فارسی است. دیالوگ ها علی رغم اینکه به پارسی قدیم نوشته شده اند اما در اینجا از تکلف معمول این نوع نوشتن خبری نیست. دیالوگ ها روان و شعرگون اند و به گونه ای بی نظیر گوشنواز و شنیدنی. مرگ یزد گرد روایتی مدرن دارد، و هربار داستان مرگ پادشاه به گونه ای متفاوت از زبان آسیابان، همسر و دخترش روایت می شود و ما از خلال این روایت های متفاوت اطلاعاتی درباره ی شخصیت ها شخص پادشاه و شرایط آن روزگار به دست می آوریم.
بیضایی بعدها نه تنها این نمایش را به صورت تئاتر به اجرا درآورد بلکه بر اساس آن فیلمی نیز ساخت. نمایشنامه «مرگ یزدگرد» در کشورهای مختلف و به زبانهای گوناگون بارها به روی صحنه رفته است.
تانگوی تخممرغ داغ
اکبر رادی، یکی از پیشگامان نمایشنامهنویسی مدرن ایران به شمار می رود. او در نمایشنامهی «تانگوی تخممرغ داغ» که از آثار شاخص میان نمایشنامههای ایرانی است، به تقابل سنت و مدرنیته میپردازد. دو خانواده در این داستان حضور دارند. یکی صاحبخانه و دیگری مستاجر. موسی صاحبخانه است. نام زنش انیس است و سه پسر و یک دختر دارد. آقابالا مستاجر است. او با همسر و دو فرزند پسر و دخترش زندگی میکند.
موسی نمایندهی تمام و کمال سنتها است اما محیط زندگی او با عقایدش هماهنگ نیست. فرزندانش هم با او همعقیده نیستند. حتی پسر بزرگش پس از استقلال مالی از خانواده جدا شده است. آقابالا روزی به موسی اطلاع میدهد که تصمیم دارد نقلمکان کند. حالا موسی باید ده تومان بدهیاش را به او بپردازد، اما نمیتواند. این موضوع باعث میشود موسی در گیرودار تهیهی پول مستاجرش، از بعضی اعتقاداتش دست بکشد و کارهایی بکند که حتی فکرش را هم نمیکرده است.
به عقیده خیلی از کارشناسان و اهالی هنر، اکبر رادی در به وجود آمدن تئاتر متفکرانه و هویتمند پیشتاز بوده و همچنان به عنوان یک درامنویس بزرگ معاصر به حساب میآید.
متین نجفی - خبرنگار تحریریه جوان قدس
نظر شما