تحولات منطقه

مهین سادات رزاقی، معلم بازنشسته‌ای است که به گفته خودش از سال‌های اول ازدواج دغدغه محیط زیستی داشته است. این دغدغه سبب شده او پس از بازنشستگی جدی‌تر به بحث خشکاله فکر کند، چرا که بر اساس آمارها حدود ۷۰درصد پسماندهای خانگی را پسماند ‌تر شامل پوست میوه،....

قصه معلم بازنشسته‌ای که تغییر را از خودش آغاز کرد/ تولید۳ تن خشکاله خانگی
زمان مطالعه: ۱۱ دقیقه

مهین سادات رزاقی، معلم بازنشسته‌ای است که به گفته خودش از سال‌های اول ازدواج دغدغه محیط زیستی داشته است. این دغدغه سبب شده او پس از بازنشستگی جدی‌تر به بحث خشکاله فکر کند، چرا که بر اساس آمارها حدود ۷۰درصد پسماندهای خانگی را پسماند ‌تر شامل پوست میوه، سبزی و ضایعات تره‌بار تشکیل می‌دهد که حجم زیادی شیرابه تولید می‌کند.


خشکاله یا همان پوست میوه و سبزی خشک شده که رطوبت اولیه آن‌ها از بین رفته، راه مناسبی است برای تولید بخشی از خوراک دام و همچنین جلوگیری از تولید شیرابه‌ها. این کار البته منافع بسیار دیگری هم دارد که خانم معلم قصه ما را بر آن داشت سراغ این موضوع برود. خانم رزاقی نشان داده هر کدام از ما اگر بخواهیم، می‌توانیم منبع اتفاقات خوب در زندگی خودمان و دیگران باشیم که در نهایت خیر آن به مملکتمان خواهد رسید.


از خانه تا مدرسه
سال ۱۳۴۷ در کرمانشاه به دنیا آمدم. تحصیلاتم را تا دیپلم در همان شهر بودم. اگر در زندگی من تعهدی به محیط زیست وجود دارد و اگر دنبال این هستم که با محیط زیست رفتار درستی داشته باشم، این به کودکی من و علاقه‌ای که در آن سن و سال شکل گرفت، برمی‌گردد. پدرم اهل طبیعت بود و گاهی هم ما را با خودش به طبیعت می‌برد. 
باغچه‌ای داشتیم که پدرم به آن می‌رسید و از طرفی زیست ما در آن زمان طوری بود که در خانه، مرغ و خروس نگهداری می‌کردیم. مجموعه این عوامل سبب شد من هم به محیط زیست و طبیعت علاقه پیدا کنم. مادر بنده هم بانویی است که با اینکه در عرف زمان ما مرسوم نبود، همیشه به ما در انتخاب‌ها آزادی عمل می‌داد و در آزمودن خود در میدان‌های مختلف نه تنها محدودمان نمی‌کرد بلکه به ما شجاعت می‌داد. پس از ازدواج چون همسرم در شهر قم مشغول به تحصیل بود من هم بین قم و زادگاهم در رفت‌وآمد بودم تا زمانی که درسم تمام شد و برای ادامه زندگی به تهران آمدیم. 
چون طبیعت را دوست داشتم این دغدغه هم در من وجود داشت که چگونه می‌توانم به سهم خودم به طبیعت کمک کنم؛ از این نظر می‌توانم بگویم ۳۰سال پیش که در کنار همسرم بخشی از مسئولیت خانه با من بود، سعی کردم در چارچوب زندگی خودم کارهای مفیدی برای محیط زیست و طبیعت انجام بدهم. مثلاً یکی از اولین کارهایی که به سمت آن رفتم که شاید در آن روزگار هم خیلی باب نشده بود، تفکیک زباله‌هایم بود. سعی می‌کردم زباله‌های قابل بازیافت را از دیگر زباله‌ها جدا کنم تا وقتی نمکی‌ها برای جمع کردن و بردن آن‌ها می‌آیند، لازم نباشد در بین بقیه زباله‌ها دنبال چیزهای بازیافتی ازجمله پلاستیک‌ها بگردند. 
علاقه‌مند شدن من به کارهایی از این دست ادامه داشت تا وقتی که در دومقطع تحصیلی تدریس کردم. ابتدا در مقطع دبیرستان تدریس کردم. در آن مقطع هم سعی می‌کردم با دانش‌آموزانم درباره برخی از رفتارهای درست و اشتباه برای محیط زیست و در کل آداب خوب زندگی و شهروندی حرف بزنم. وقتی نظام آموزشی تغییر کرد و دبیرستان سه‌ساله و مقطع ابتدایی هم به تبع آن تغییر کرد، کمبود معلم سبب شد برای تدریس به مقطع ابتدایی بروم. 
در آن مقطع نگران این بودم نتوانم آن‌گونه که باید و شاید تدریس کنم، چون برای مقطع ابتدایی آموزشی ندیده بودم، اما یادم هست در آن زمان خانمی که سابقه تدریس در ابتدایی را داشت به من این روحیه و جسارت را داد که وارد گود شوم. 
می‌توانم بگویم آن چند سالی که در دوره ابتدایی کار کردم بهترین سال‌های معلمی من بود. 
در دوره ابتدایی دستم برای کار عملی کردن با بچه‌ها در حوزه محیط زیست بازتر بود، هر چند وقتی الان به آن روزها فکر می‌کنم، می‌بینم اگر جسارت بیشتری داشتم و اگر مثل امروز به محیط زیست فکر می‌کردم، می‌توانستم کارهای بسیار ارزشمندتری انجام دهم.
 در عین حال مثلاً یکی از کارهایی که در آن مقطع انجام می‌دادیم گذاشتن سطل‌های زباله برای پسماندهای مختلف در محیط مدرسه بود. در کنار این با دانش‌آموزانم درباره تفکیک زباله حرف می‌زدم که با استقبال آن‌ها روبه‌رو می‌شد، اما محیط کلی مدرسه به این شکل نبود که در این حوزه کارهای شاخصی انجام شود، چون متأسفانه ما در نظام آموزشی به جای یاد دادن مسائلی از این دست، ذهن بچه‌ها را با محفوظات پر می‌کنیم. محفوظاتی که شاید در آینده خیلی به کار آن‌ها نیاید. در سال‌های معلمی، دیدن مستندی درباره دکتر بسکی و نوع برخورد او با طبیعت خیلی بر من و نگاهم به محیط زیست تأثیر گذاشت. یکی دیگر از مواردی که می‌توانم بگویم در آن روزگار برایم جالب و تأمل‌برانگیز بود، خواندن مقاله‌ای از دکتر آهنگ کوثر درباره آب و سدسازی‌ها در ایران بود که اگر اشتباه نکنم در روزنامه اطلاعات به چاپ رسیده بود.
 یادم هست در آن مقطع سعی می‌کردم هر مقاله‌ای درباره محیط زیست می‌بینم، بخوانم، مستندهای مرتبط ببینم و در این حوزه چیز یاد بگیرم که همان چیزها بعداً به کارم آمد.

آشنایی‌های مفید 
یکی دیگر از آدم‌هایی که با کارهایش آشنا شدم و بر من تأثیر گذاشت، نجمه عزیزی در یزد بود که فعالیت‌های خوبی را برای کمک به محیط زیست انجام می‌دهد و همین آشنایی عزم من را جزم‌تر کرد که به‌طور جدی‌تر کار کنم. در این میان به‌طور اتفاقی با خیریه پدربزرگ مهربان آشنا شدم.
 پسرم در بیمارستان با یکی از مددجویان زیرپوشش این خیریه روبه‌رو شده بود و از این طریق با مؤسسه آشنا شدیم که بخشی از فعالیت‌های این خیریه در زمینه پرورش دام سبک، تولید میوه خشک و.... است. پس از ارتباط گرفتن با این خیریه به آن‌ها پیشنهاد دادم برایشان خشکاله ببریم و آن‌ها هم از این اتفاق استقبال کردند. برای اینکه بتوانم مقدار بیشتری خشکاله جمع کنم، گروه مجازی راه انداختم و دیگران را دعوت کردم در خانه خشکاله تولید کنند. در آن مقطع با خودم فکر کردم وقتی مقدار زیادی خشکاله جمع شود باید مکانی هم برای ذخیره آن‌ها داشته باشم و همچنین فکر کردم باید این مکان در دسترس باشد، برای همین دو متر از انباری خانه را مرتب کردم و به این کار اختصاص دادم. خوشبختانه در این راه همسرم محمدباقر نوفلی خیلی با من همراه است و چون خودم چند سال پیش از ناحیه کمر دچار مشکل شدم، ایشان بخشی از کارها را مدیریت می‌کند. خدا را شکر می‌کنم که همین مکان را داشتم تا بشود پایگاهی برای جمع کردن و تحویل خشکاله‌ها به خیریه. گروه من از چند نفر شروع شد اما کم‌کم آدم‌های بیشتری به آن پیوستند و جمعمان بیشتر شد. در این گروه و در شروع فعالیت، غیر از اینکه افراد را تشویق می‌کردم که در خانه خشکاله تولید کنند با آن‌ها مباحث زیست محیطی را در میان می‌گذاشتم، البته برای اینکه مطالبم خالی از ایراد باشد و به قول معروف علمی هم باشد، مطالعه می‌کردم و دنبال منابع موثق می‌گشتم. 
یکی از فعالیت‌های ما در گروه یاران سبز در سال۹۸ به‌کارگیری چند بانوی سرپرست خانوار برای تولید کیسه‌های توری و پارچه‌ای با هدف کاهش مصرف پلاستیک بود که پس از یک‌سال متوقف شد اما در حال حاضر چند ماهی است که دوباره در سرای سلامت بنیاد یاران عشق، این پروژه را با آموزش چند بانوی ساکن در گرمخانه شهرداری و با دو هدف آغاز کردم. هدف نخست، ایجاد انگیزه و زمینه ‌کار و تلاش برای بانوان خودسرپرست است و هدف دوم، استفاده از پارچه‌های اضافی تولیدی‌ها در محصولات برای کاهش پسماند پارچه (که از پسماندهای بدون بازیافت است) و باز استفاده از این پارچه‌ها.

روزی که ذوق کردیم
وقتی در سال ۱۳۹۷ بازنشسته شدم، فرصت و زمینه برای فعالیت‌های زیست محیطی و خیریه برایم بیش از پیش مهیا شد، چون می‌توانستم فکرم را در این حوزه متمرکز کنم و از طرفی، زمان لازم را هم داشتم. برای شروع با یکی از خیریه‌های مطرح ارتباط گرفتم. در آن مقطع، خیریه در بخش محیط زیست هم فعال شده بود که این بخش به من و چند دوست دیگر سپرده شد. دلمان می‌خواست کار متفاوتی انجام دهیم، برای همین سراغ موضوع پسماندهایی که کمتر به آن‌ها پرداخته شده رفتیم که شامل متالایز (پاکت چیپس، پفک، کیک و پاکت‌های پشت نقره‌ای) و همچنین پرولایز شامل پاکت نمک و هر بسته‌بندی پشت سفید می‌شد.
 من و دوستانم حدود یک سالی در این حوزه کار کردیم و دوستانی از دیگر استان‌ها هم به حرکت ما پیوستند، اما بعد دیدیم برای بازیافت این نوع پسماندها مشکلاتی وجود دارد. در آن مقطع از لحاظ وزنی مقدار بسیار زیادی از این نوع پسماندها را جمع کردیم و حتی حمل‌ونقل آن‌ها هم با هزینه شخصی خودمان انجام شد. تماس‌های بسیار زیادی با شهرداری گرفتم ولی پس از اینکه آن‌ها را به شهرداری تحویل دادیم، متوجه شدیم به چیزی که می‌خواستیم، نرسیدیم. 
خلاصه نتوانستیم به آن نتیجه لازم برسیم، برای همین پس از یک سال سراغ ماجرای دیگری رفتیم. البته این را هم بگویم در پایان یک سال به دلایل مختلفی به تنهایی در این حوزه فعالیت می‌کردم. یکی از کارهایی که خیلی دوست داشتم آن را پیگیری کنم و به نتیجه برسانم و متأسفانه نشد، پرورش نهال‌های بومی مطابق با نیاز یک منطقه در منزل بود اما به دلایلی عملی نشد. دلم می‌خواهد این کار را انجام بدهم و پس از پرورش نهال‌ها آن‌ها را در مناطقی که تناسب دارد، بکارم اما تاکنون محقق نشده است. پس از مدتی که از فعالیت‌های زیست محیطی‌ام به شکل جدی گذشت،‌ با آیه حمداوی آشنا شدم. ایشان یکی از خانم‌های پسماند صفر در کشورمان بوده و در این سال‌ها اتفاقات خوبی را رقم زده‌است. وقتی با ایشان و مجموعه فعالیت‌هایی که انجام می‌دهد آشنا شدم، علاقه‌مند شدم سراغ مبحث خشکاله بروم، برای همین شروع کردم به خشک کردن پوست میوه‌های مختلف در خانه. 
یادم هست نخستین باری که مقداری خشکاله درست کردم، در سفری به کرمانشاه آن‌ها را به چوپانی تحویل دادیم و چوپان همان‌جا خشکاله‌ها را جلو گوسفندها ریخت و آن‌ها شروع به خوردن کردند. چوپان به خاطر نوع زندگی و اینکه میوه‌های خراب شده یا پوست ‌تر و یا خشک میوه‌هایی چون خربزه، هندوانه و... را قبلاً به گوسفندهایش داده بود، با اتفاق جدیدی روبه‌رو نشده بود اما این نکته برایش جالب بود که ما در شهر این مقدار پوست میوه را دور نریخته‌ایم و آن‌ها را برای استفاده دام‌ها خشک کرده‌ایم. در آن لحظه همه از اینکه نخستین خشکاله‌ها را جلو دام‌ها ریخته بودیم و دام‌ها با اینکه کنارشان علف هم بود، اما آن‌ها را تند تند می‌خوردند ذوق کرده بودیم. این اتفاق سبب شد بیش از پیش درباره بحث خشکاله جدی شوم. 

قصه معلم بازنشسته‌ای که تغییر را از خودش آغاز کرد/ تولید۳ تن خشکاله خانگی



یک گزارش‌خوب
جمع شدن من و تعدادی از دوستان برای موضوع خشکاله، در مدت دو سال و نیم گذشته نتایج بسیار خوبی داشته؛ ازجمله جلوگیری از تولید بیش از ۲۰تن زباله‌ ‌تر (با توجه به کاهش حدود ۸۰درصدی وزن پسماند ‌تر در فرایند خشک شدن)، جلوگیری از تولید میانگین ۷ تن شیرابه، جلوگیری از تولید مقدار زیادی گازهای گلخانه‌ای ازجمله متان، دی‌اکسید کربن و... که از محل دپو زباله و در اثر حمل‌ونقل و سوزاندن زباله ایجاد می‌شود. صرفه‌جویی در مقدار زیادی سوخت و انرژی مصروف در جمع‌آوری و حمل‌ونقل و دفن زباله، جلوگیری از آلودگی‌ هوا و آلودگی‌های بصری در جمع‌آوری و حمل‌ونقل پسماند، تولید بیش از۳تن خوراک مناسب دام، کاهش مصرف آب کشاورزی در محصولات خوراک دام، عدم خروج ارز برای تهیه‌ نهاده‌های دامی، ایجاد یک همکاری جمعی در یک پروژه‌ اجتماعی با اهداف محیط زیستی، آموزش و انتشار بسیاری از آداب شهروندی در حوزه‌ محیط زیست ذیل این حرکت جمعی، کاهش پسماند و سبک زندگی پایدار در گروه‌های مجازی که به بهانه‌ این پروژه تشکیل شد.
در حوزه خشکاله آدم‌های مهم و تأثیرگذاری هستند که اسم و رسم خوبی در این کار دارند اما خوشحالم که من هم به سهم خودم توانستم گروهی را تشکیل دهم و تعدادی از شهروندان را با طرح خودم همراه کنم، چون همه آدم‌هایی که دوست دارند در این حوزه فعالیت کنند، نمی‌توانند به آدم‌های سرشناس وصل شوند، پس هرچه بیشتر تکثیر شویم، می‌تواند نتایج بهتری داشته باشد. 
نخستین باری که یکی از خانم‌های گروه تماس گرفت که می‌خواهم خشکاله‌هایم را برایتان بیاورم و متوجه شدم خانه آن‌ها با خانه ما فاصله زیادی دارد اما او می‌خواهد با مترو خشکاله‌ها را برای تحویل به خانه ما بیاورد خیلی خیلی خوشحال شدم. این مقدار از دغدغه دوستانم در تولید خشکاله برایم ارزشمند است. با خودم فکر کردم چقدر خوب است که دوستم آن‌قدر در کارش جدی است که حاضر است با طی مسافت زیادی و با مترو، خشکاله‌ها را به من برساند. خوشحالم پس از اینکه با خیریه پدر مهربان آشنا شدم و خشکاله‌هایمان را به آن‌ها تحویل دادیم، دلیلی شد برای اینکه خودشان هم دنبال تولید و جمع کردن خشکاله بروند. چند وقت پیش می‌گفتند حالا چند برابر آنچه ما به آن‌ها تحویل می‌دهیم خودشان هم خشکاله جمع و هم تولید می‌کنند، چون یکی از کارهای خیریه، خشک کردن میوه است. خوشحالم به سهم خودم این تأثیر را داشته‌ام که یک اتفاق خوب در جای دیگر رقم بخورد.

آرزوی من
آرزوی من این است که خوب زندگی کنیم و آگاهی‌های خودمان را درباره مسائل محیط زیستی و پیرامونمان بیشتر کنیم. این‌ها خیلی راحت قابل دسترس است. آرزوی دیگرم این است که‌ ای کاش تحصیلاتم بر اساس علاقه‌ این سال‌هایم بود، چون آن وقت می‌توانستم تأثیرگذاری بیشتری داشته باشم.

قصه معلم بازنشسته‌ای که تغییر را از خودش آغاز کرد/ تولید۳ تن خشکاله خانگی


درباره شیرابه
برای اینکه بتوانیم درباره مسائل زیست محیطی دغدغه‌مند باشیم باید پیش از هر چیز آگاهی لازم را در این زمینه بدست بیاوریم. اگر کسی دغدغه لازم را نداشته باشد و همین‌طور از روی هوا و هوس و یا جوگیر شدن سراغ این بخش بیاید، ممکن است پس از مدتی کار را کنار بگذارد، اما اگر حرکت فرد با آگاهی باشد، پیگیر مسئله خواهد شد. به‌طور مثال تا وقتی آگاهی نداشته باشیم که شیرابه زباله‌های تری که در خانه تولید می‌کنیم می‌تواند چه بلایی سر طبیعت بیاورد، به این فکر نخواهیم افتاد که از تولید شیرابه جلوگیری کنیم یا فکر نخواهیم کرد که چقدر راحت می‌توانیم در این راه قدم‌های خوبی برداریم. باید این کارها را از خانه خودمان آغاز کنیم، یعنی هر کدام از ما باید برای خودش سهمی قائل شود تا به محیط زیست کمک کند.

منبع: روزنامه قدس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.