کتابها را مدرسه می داد و ما خیلی که شیک می شدیم کاغذ کادو می کشیدیم روی کتابهایمان و اگر شیک تر بودیم روی کاغذ کادو را پلاستیک می کردیم، وگرنه اغلب بچه ها از روزنامه استفاده می کردند تا جلد کتابهایشان نو بماند. نیم کت هایمان از چوب فلان یا شکل و نمای حالایی نبود. پشت همان میزها با همان وسایل درس خواندیم .گاهی چوب نیم کتهایمان خورده شده بود و روی آن انواع و اقسام نوشته های کودکانه بود.زمان، زمان جنگ بود . آنقدر قانع و صبور بودیم که زیر بمباران هم کتابهایمان از دستمان نمی افتاد.به ما یاد داده بودند تحت هر شرایطی باید روحیه خودمان را حفظ کنیم با آژیر قرمز زیر راه پله های مدرسه بودیم سفید که می شد پشت نیم کت می نشستیم و دوباره درس می خواندیم. شاید همان شرایط بود که باعث می شد به جای توجه به تجملات متوجه اصل زندگی باشیم. حالا اگر در کل خانه سکوت نباشد دانش آموز درس خواندنش نمی آید!!! " اینها را خانم نوروزی می گوید که دانش آموز سالهای جنگ بود.
زمان جنگ صرفه جویی ارزش بود
دهه 60 برای دانش آموزان دهه تزئینات و تجملات نبود. ساده زیستی به صراحت توصیه می شد و در مدرسه آنچه ارزش تلقی می شد تحصیل بود نه مارک لوازم التحریر. به بچه ها تلاش کردن برای ساخت ایرانی آزاد را در غالب تحصیل آموزش می دادند ، نه تهیه وسایلی با قهرمانهای کارتونی .قهرمانهای دانش آموزان آن دوران در جبهه بودند و از وطن و ناموسشان دفاع می کردند، قهرمانها شهدایی بودند که هر چند وقت یک بار روی دست مردم درتابوت تشییع می شدند، معلم به خودش اجازه نمی داد در آن شرایط از بچه ها دفتر فنری با جلد فلان بخواهد.
وی می افزاید:" آن وقتها کسی از اصطلاح "بهترین مدرسه" استفاده نمی کرد. والدین نزدیکترین مدرسه به منزل را بهترین مدرسه می دانستند. بنابراین دانش آموزان به سرویس هم نیازمند نبودند. امکان نداشت معلمی دانش آموزان را به خرید وسایلی به جز آنچه داشتند تشویق کند."
آقای علی یاری با فرزندش برای خرید لوازم تحریر به بازار آمده و جوگندمی موهایش نشان می دهد محصل دهه 60 بوده.وی نیز می گوید:"زمان جنگ بود و همه همدیگررا به صرفه جویی توصیه می کردند. معلمها معتقد بودند دفتر حتما لازم نیست نو باشد. اگر دفتر سال قبل را که هنوز خیلی برگ سفید داشت برای سال بعد هم استفاده می کردیم مورد تشویق واقع می شدیم. مدادهایمان را به سفارش معلمها تا آخرین جای ممکن باید استفاده می کردیم و دور نمی انداختیم.
به یاد دارم اگر دو یا سه مداد را که کوچک کرده بودیم به یکی از معلمهای دوره دبستانمان می دادیم، (برای تشویق به استفاده درست از مداد و گم نکردن آن)در مقابل به ما یک مداد نو می داد.
حالا اما دانش آموزان همان روز اول مهر که به مدرسه می روند وقتی به خانه بر می گردند فهرستی از انواع و اقسام دفترهای فانتزی و تجملاتی به توصیه معلم شان به والدین ارایه می کنند.علاوه بر آن بخاطر رنگ و وارنگ شدن لوازم التحریرشکل و شمایل پاک کن شاگرد سمت چپی و کیف شاگرد سمت راستی یا جا مدادی پشت سری هم چشمشان را می گیرد و خیلی که قانع باشند روزی چند بار بابت این موضوع غر میزنند.
در خانواده های فرزند سالاری هم که تا آنچه می خواهند به دست نیاورند دست از ناسازگاری بر نمی دارند.خلاصه با هزینه های مختلف تحصیلی این زمانه درس خواندن صرف ندارد!"
لوازم فانتزی،کودکان تجمل گرا
خانم مصطفایی، یکی دیگر از مادرانی که برای تهیه لوازم التحریر فرزندش به بازار آمده درهمین زمینه می گوید: "معتقدم باید بچه ها با هزینه ها و وضع اقتصادی خانواده شان آشنا شوند و صرفه جویی را یاد بگیرند و باید متقاعدشان کرد که مثلا مشق نوشتن در دفتر 100برگ جلد فانتزی با 100برگ جلد ساده معمولی هیچ تفاوتی نمی کند. اما با مبلغ یک دفتر فانتزی می توانند وسایل مورد نیاز دیگر خود را تهیه کنند."
خانم همایونی یکی از دانش آموزان قدیم نیز می گوید:"آن زمان تنوع به صورت حالا نبود و تفاوت قیمت هم خیلی کم بود.ضمن این که کیفیت آنها هم بهتر از وسایل حالا بود. از روز اول هم معلمها تعیین می کردند برای چه درسی دفتر چند برگ بخریم. بنابراین به اندازه مورد نیاز دفتر می خریدیم. اما حالا ضایعات لوازم التحریر خیلی زیاد شده است."
خانم امیریان نیز می گوید:"آن موقع بدون این که خودمان برای لوازم التحریر با والدین همراه شویم، خودشان می خریدند و ما از همان لوازم برای تحصیل استفاده می کردیم. مثل حالا نبود که وقتی وارد مغازه می شویم از تنوع لوازم التحریر گیج می شویم. به طبع آن وقتها ساده تر هم بودیم"
آقای داودی نیز می گوید :" زندگی به سمت مصرف گرایی سوق پیدا کرده. و این که بچه ها به لوازم التحریر فانتزی گرایش پیدا می کنند، چیز عجیبی نیست. "
خانم امیریان اما معتقد است:" تمایل به فانتزی شدن لوازم التحریر ضرورت روز نیست. با این حال کیفیت وسایل روی عدم مصرف گرایی تاثیر گذار است . چون وقتی وسیله ای با کیفیت باشد نیازی به تهیه چند باره آن نیست."
وی همچنین می گوید:" من از کلاس اول دبستان تا پنجم با یک کیف بسیار مقاوم و شیک و قابل شستشو و جادار به مدرسه رفتم. اینطوری نیازمند تنوع بازار نمی شدم و هر وقت با کیفهای بازار مقایسه می کردم کیف خودم بهتر از کیفهای بازار بود."
او می افزاید:" با این حال بچه های این نسل حتی اگر کیف با کیفیت هم داشته باشند باز به خاطر تنوع بازار و چشم و هم چشمی ،سال جدید باید کیف نو داشته باشند! "
لوازم التحریر مارک دار صرفا جنبه زیبایی دارد
یکی از کارشناسان روانشناسی در همین زمینه می گوید:" در حال حاضر دانش آموزان در خصوص لوازم التحریر بیشتر تمایل به رنگ های شاد با تصاویر خاص و یا شیک و مارکدار دارند و همین موضوع اهمیت نوع لوازم التحریر را در معیارهای پایین تری از گزینش قرار می دهد و گاها والدین را با این رفتار نامناسب فرزندانشان مواجه می سازد که چیزی را انتخاب و یا تهیه می کنند که بر اساس نیازفرزندشان نیست یعنی جنبه ی زیبایی و ظاهری دارد."
مرضیه مولایی می افزاید:" در کنار این رفتارها، پرداختن هزینه های گزاف و بیهوده یا نداشتن امکان مالی و مقروض شدن والدین فقط به دلیل رفع نیاز فرزندشان اسراف کردن را برای دانش آموزان بی اهمیت می کند چنانکه می آموزند برای خرید لوازم جدید اصرار و لجاجت کنند."
تعیین نیازها طبق قهرمانان کارتونهاست
اما به گفته دکتر حسین کارشکی استاد روانشناسی تربیتی :" گاهی نیازهای بچه ها در جایی ساخته می شود که دست ما نیست."
وی می گوید:"در حال حاضر شخصیت کارتونهایی که بچه ها مشاهده می کنند و قهرمان سی دی هایی که می بینند برای بچه ها نوعی الگو است. اگر مارک لوازم التحریر یکی از الگوها و شخصیتهای کارتونی مورد علاقه شان باشد ، نیاز آنها محسوب می شود و جامعه باید توجه داشته باشد آن چیزی برای کودک نیاز می شود که الگو سازی شده. "
دکتر کارشکی می افزاید:" اگر این الگوها مورد تایید ما نیستند باید بتوانیم برای بچه ها قهرمانهای قوی تری که مورد تاییدمان است ایجاد کنیم، قهرمانهایی که کودک را از تجملات به سوی سادگی سوق بدهد. وگرنه بچه ها خودشان از میان تبلیغاتی که مشاهده می کنند، از تنوع لوازمی که کارخانه ها مطابق با الگوهای خودشان به بازار تزریق می کنند و یا از میان هم سن و سالهایشان به دست می آورند."
محرکهای محیطی و کودک محوری
او اضافه می کند:"محرکهای محیطی کودک دهه 60 با محرکهای کودک دهه 80 و 90 خیلی متفاوت است ، چنانکه محرکهای محیط روستا در مقایسه با محرکهای شهر برای کودکان متفاوت است و بر همین اساس سادگی یا پیچیدگی کودک ریشه در محرکهایی دارد که دریادفت می کند."
دکتر کارشکی ضمن تاکید بر اهمیت قائل شدن به نیازی که در کودک مطابق محرکهای مطلوبش بوجود آمده تصریح می کند که برای جلوگیری از تناقض در باورهای کودک باید متخصصان امر تربیت برای نیازهای بچه ها برنامه ریزی داشته باشند. چرا که به گفته وی تفاوت در آنچه مربیان امر تربیت به کودک ارائه می کنند با آنچه از محیط به عنوان الگو دریافت می کند باعث تناقض در باورهای کودکان می شود.
وی همچنین یاد آور می شود:" آنچه در حال حاضر در تعلیمات آکادمیک ترویج می شود بر کودک محوری تاکید می کند نه معلم محوری که البته هر دو مشکلات خاص خودش را دارد. در نگاه کودک محور چون آنچه کودک می خواهد اولویت دارد بنابراین از آنجا که کودک ممکن است صلاح خودش را تشخیص ندهد معلم این سردرگمی را دارد که کودک را برای چه چیزی باید آماده کند؟ با این حال در این نگاه نیاز کودک ارزش تلقی می شود."
نظر شما