تحولات لبنان و فلسطین

آن‌طور که در بخشی از فیلم‌های تخیلی دیده‌اید و یا در ادبیات ویران‌ ‌شهری خوانده‌اید، عامل تباهی زندگی و حیات بشری اغلب یک دشمن، بیگانه، سیاستمداران طماع و... نمادهایی منفی بوده‌اند.

غوطه‌ور شدن در بازی و مشغولیت‌های اینترنتی از زندگی واقعی انسان چه باقی می‌گذارد؟ / سرگرمی تا سرحد مرگ!

آرمان‌شهر یا مدینه فاضله که لابد خیلی هم درباره‌اش شنیده‌اید فقط حاصل خیال‌پردازی و یا رؤیابافی‌های شیرین آدم‌ها نیست. کمی عمیق‌تر و جدی‌تر از این حرف‌هاست. مفهومی که  اگرچه زاییده ذهن انسان است اما به شدت ریشه در واقعیت‌های بیرونی زندگی و تجربه‌های زیست  آدمی دارد و با آن‌ها در ارتباط است.

​​​​​​​اولین بار خدا می‌داند چند صد یا حتی چند هزار سال پیش کدام انسان اهل اندیشه‌ای وقتی خودش و انسانیت را قدرتمند دید و شیرینی زندگی را احساس کرد، به سرش زد به انسانی داناتر، زندگی بهتر و جهانی که همه چیزی در اوج است فکر کند. «آرمان‌شهر» در چنین حالتی شکل گرفت و در ذهن انسان متولد شد و قرن‌ها بعد مفهوم متضادش هم از دل ادبیات و اندیشه آدم‌ها سر برآورد... ویران‌شهر!

فاجعه چطور شکل گرفت؟
این‌طور هم نبود که آدم‌ها و اندیشمندانشان یکسره در خوشی و سرخوشی به سر ببرند و توی ذهنشان در خواب و بیداری آرمان‌شهری را ببینند و برایش نقشه بکشند که در آن همه چیز آرام  و رو به رشد است. لحظاتی هم هست که بشر در مواجهه با زندگی و دشواری‌هایش خود را جوری عاجز و درمانده می‌بیند که نه تنها امید به تغییر و بهبودی ندارد، بلکه انتظار وقوع یک ویرانی بزرگ را هم می‌کشد. به نظر می‌رسد خاستگاه مفهوم «ویران‌شهر» دقیقاً همین وضعیت روحی و فکری انسان است. «ویران‌شهر» با وجود سن وسال کمتر و مفهومی که معاصر به حساب می‌آید اما درست مثل اندیشه «آرمان‌شهر» ریشه در واقعیت‌های بیرونی و تجربه‌های زیست انسان دارد.
ویران‌شهرهای داستانی تخیلی، سرزمین‌هایی هستند که در آن همه مظاهر زندگی مدرن بشری به دلیلی نابود شده، همه چیز از دست رفته و چیزی جز آوارهای تمدن بشری در آن باقی نمانده است. برخی اندیشمندان «ویران‌شهر»‌ها را حاصل تلاش کسانی می‌دانند که با ادعای خلق زندگی بهتر و رسیدن به آرمان‌شهرها، زندگی و جهان را به تباهی کشیده‌اند. از این دیدگاه «آرمان‌شهر»ها همیشه خیال و گمانی جذاب و شیرین بوده‌اند که فاجعه به بار آورده و به ویران‌شهرها منجر شده‌اند! 

هشدار اول
آن‌طور که در بخشی از فیلم‌های تخیلی دیده‌اید و یا در ادبیات ویران‌ ‌شهری خوانده‌اید، عامل تباهی زندگی و حیات بشری اغلب یک دشمن، بیگانه، سیاستمداران طماع و... نمادهایی منفی بوده‌اند. چند دهه است اما آن‌هایی که تفکر «ویران‌شهر»ی را دنبال می‌کنند، حرف از این می‌زنند که انسان‌ها دارند خودشان را با آنچه تفریح، سرگرمی و بازی تلقی می‌شود، خفه می‌کنند! هشدار اولیه در این باره را شصت و چند سال پیش «نیوتن مینو» رئیس کمیسیون ارتباطات فدرال در آمریکا، در جمع گروهی از مدیران صنعت تلویزیون داد و گفت: «شبکه‌های تلویزیونی فضا را با انبوه مسابقه‌ها، کمدی‌های کلیشه‌ای درباره خانواده‌هایی به‌شدت باورناپذیر، خون، دعوا، هرج‌ومرج، خشونت، سادیسم، قتل، گانگسترها و کارتون‌ها پر کرده‌اند و دنیای سرگرمی را به «برهوتی عظیم» تبدیل کرده‌اند».
 البته آن زمان فقط سه شبکه تلویزیونی در آمریکا وجود داشت که آن‌ها هم شبانه‌روزی فعالیت نمی‌کردند. حساب کنید اگر با عینک «نیوتن مینو» به امروز و شبکه‌های متعدد تلویزیونی، شبکه‌های نمایش خانگی، اینترنت، گوشی‌های همراه، بازی‌های آنلاین و سرگرمی‌هایی که همیشه و همه جا همراه ما هستند، نگاه کنیم باید با این غوطه‌وری بشر در دنیای سرگرمی، انتظار چه مقدار از ویرانی و تباهی را بکشیم؟

غرق شدن
نشریه «آتلانتیک» سال پیش گزارشی از «مگان گاربر» متخصص حوزه سیاست و فرهنگ را در همین باره منتشر کرد. (ترجمه مفصل این گزارش در سایت ترجمان وجود دارد). 
«گاربر» می‌گوید: «در ویران‌شهرهای ادبیات ما «سرگرمی» در زندگیِ سیاه و تباه ‌شده‌ای که ترسیم می‌کنند جایگاهی ویژه دارد. جرج اورول در رمان۱۹۸۴ از دستگاهی به نام تله‌اسکرین حرف می‌زند که هم برای مردم فیلم پخش می‌کند، هم آن‌ها را رصد می‌کند. در کتاب فارنهایت۴۵۱، نیز رژیم کتاب‌ها را می‌سوزاند، اما مردم را به تماشای تلویزیون تشویق می‌کند! نیل استیونسون نیز در رمان علمی‌تخیلیِ اسنو کرش که سال۱۹۹۲ چاپ شد، نوعی سرگرمی مجازی به نام «متاورس» را مجسم کرد.
این سرگرمی جوری آدم‌ها را در خودش غرق می‌کرد که اساساً می‌توانستند در آن زندگی کنند». هدف سرگرمی در ویران‌شهرها جا انداختنِ روایتی لذتبخش، اما مخدوش و تحریف‌شده از جهان در ذهن مردم است، روایتی که بیش از آنکه راه گریزو نجات انسان باشد، اسباب اسارت او است. از این لحاظ، اغراق‌آمیز نیست اگر بگوییم وضعیت مستأصل‌کننده سرگرمی در جهان واقعی ما، فاصله چندانی با توصیفات ویران‌شهری ندارد. ما همین الان هم در متاورس زندگی می‌کنیم. هربار که صفحه گوشیمان را لمس می‌کنیم، به سرگرم‌شدن دعوت می‌شویم و وسوسه‌ای زیر گوشمان می‌گوید: «حواست را به چیزی پرت کن، هرطور شده از ملال دوری کن، نسخه نمایشی رویدادها را به نسخه واقعیشان ترجیح بده». هجومِ فراگیر سرگرمی، موجب شده است انتظار داشته باشیم زندگی واقعی همان‌طوری پیش برود که در نمایشگرهایمان پیش می‌رود. 
هر طور حساب کنیم، این دنیا خطرناک است. ما چنان مغلوب سرگرمی‌هایمان شده‌ایم که خیالات، گیج و مبهوتمان کرده‌اند و درکمان از واقعیت را از دست داده‌ایم. فرقی نمی‌کند معتاد سریال‌های نتفلیکس باشیم یا ریلزهای اینستاگرام... وقتی حضورمان در چنین محیطی طولانی می‌شود، پردازش واقعیت‌ از هر مجرایی غیر از سرگرمی سخت می‌شود. طوری به جَوّ اغراق‌شده آن عادت می‌کنیم که نسخه حقیقیِ ساده و قدیمیِ چیزها به‌تدریج در مقابل آن رنگ می‌بازد. ما هیجان می‌خواهیم و این عادت شناختی، از صفحه گوشی‌هایمان بیرون می‌آید و در تعاملات اجتماعی، مناسبات فرهنگی‌ و انتخاب‌های سیاسی‌مان هم تأثیر می‌گذارد. آن‌وقت شاید هیچ نویسنده ویران‌شهری‌ای هم نتواند بگوید بعدش چه می‌شود.
«نیل پستمن» ۴۰ سال پیش، در کتاب «سرگرمی تا سرحد مرگ» مردمی را توصیف کرد که به اسارت سرگرمی درآمده‌اند. آیا پیش‌بینی او به حقیقت پیوسته است؟

خبرنگار: مجید تربت‌زاده
منبع: قدس آنلاین

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.