به گزارش گروه فرهنگی قدس، سی و پنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در حالی به ایستگاه پایانی خود نزدیک میشود که روز گذشته علی رمضانی، سخنگوی نمایشگاه کتاب اعلام کرد: مجموع فروش بخش حضوری و مجازی در نمایشگاه امسال ۴۲۵ میلیارد تومان بوده است. این دوره از نمایشگاه با استقبال قابل توجه مردم و علاقهمندان به کتاب و کتابخوانی روبهرو شد و پس از دو سال رخوت، فضای گرم و پرشوری برای این رویداد مهم فرهنگی رقم خورد و کتابدوستان را دور هم گرد آورد. در گفتوگوی پیش رو با محمود اکرامیفر؛ شاعر، پژوهشگر، ناشر و منتقد ادبی درباره تأثیرات رخدادهای اجتماعی بر پویایی یا رکود فعالیتهای فرهنگی در جامعه به گفتوگو نشستیم و با او درباره کیفیت این دوره از نمایشگاه کتاب صحبت کردیم که در ادامه میخوانید.
اکرامیفر در ابتدای سخنان خود با اشاره به وضعیت مطلوب بازدید از سیوپنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران نسبت به دو دوره گذشته درباره اثرات اتفاقهای اجتماعی بر فعالیتهای فرهنگی میگوید: واقعیت این است که مردم براساس اشتغالات ذهنی، دغدغهها و ارزشهایی که دارند رفتار و براساس همین ارزشها هم برنامههایشان را اولویتبندی میکنند. شرکت در نمایشگاه کتاب از یک نظر فعالیتی اجتماعی و از نظری دیگر یک فعالیت فرهنگی است و قاعدتاً انسان باید مسئلهای در اولویتش قرار بگیرد تا در آن شرکت کند و به آن بپیوندد. طبیعتاً ذهن ما یک ظرفیتی دارد و در سالهای گذشته ترس از کرونا آن را پر کرده بود و مردم ترجیح میدادند در خانه بمانند. حتی من هم شعری در این باره داشتم و توصیه میکردم مردم در خانههایشان بمانند. در آن دوران وقتی توصیه میکردیم مردم در مناسبتهای مختلف مانند شب یلدا، عید نوروز و... در خانه باشند قاعدتاً این توصیه را هم داشتیم که به نمایشگاه کتاب هم نروند یا در فعالیتهای اجتماعی شرکت نکنند. اتفاقهای اجتماعی دیگر هم از این دست است که سبب میشود حضور مردم در برخی رویدادهای فرهنگی کمتر شود.
تأثیرات جو روانی جامعه بر میزان بازدید از نمایشگاه کتاب
مدیر انتشارات جامجم در ادامه میافزاید: اما خوشبختانه امسال به لحاظ روانی جو خوبی بر جامعه حاکم و از نظر اجتماعی نیز ذهنیت مردم نسبت به گذشته بازتر شده است و مردم دغدغههای فرهنگی خودشان را در اولویت قرار دادند و در نمایشگاه کتاب امسال شرکت کردند و شاهد حضور پررنگ آنها هستیم.
به گفته اکرامیفر؛ نکته دیگری که در نمایشگاه کتاب امسال میبینیم این است که نمایشگاه از محلی صرف که در آن کتاب ارائه میشود و به فروش میرسد به نقطهای رسیده که تبادل اندیشه، فکر و تجربه در آن اتفاق میافتد و جریان دارد. البته این طور هم نیست که بگوییم چنین رویکرد و هدفی ۱۰۰ درصد محقق شده اما میبینیم فضای نمایشگاه دارد به این سمت میرود و گفتمانی که میان شرکتکنندگان در نمایشگاه شکل میگیرد بیشتر بر سر محتوای کتابهاست تا قیمت.
تعریف مخاطب و کتابفروش از کتاب فرق کرده است
وی در تکمیل گفتههای خود تأکید میکند: به طور مثال میبینیم خریدار درباره محتوای کتاب میپرسد و با کتابفروش و غرفهدار درباره مضمون و محتوای کتابها بحث و گفتوگو میکند و از سویی دیگر اگر کتابفروش بتواند مخاطب خودش را قانع کند میتواند کتاب را بفروشد. از این نظر فروشنده کتاب تنها در نقش یک فروشنده ظاهر نمیشود و باید کتابشناس هم باشد. به عبارت دیگر باید سواد ادبی و فرهنگی کتابفروش هم بالا باشد چون تعریف کسی که کتاب را میخرد فرق کرده است.
به نظر من این اتفاق خوبی است که شاهد آن هستیم. همان مردمی که وقتی میخواستند یک پیراهن بخرند ۱۰تا پیراهن را انتخاب و بررسی میکردند، اما در مورد کتاب چنین حساسیتی نداشتند و براساس جلد کتاب آن را خریداری میکردند و میرفتند اما امروز میبینیم همان چالش را چه بسا خیلی بیشتر در خرید کتاب دارند و این نشان میدهد مردم سواد خرید بیشتری پیدا کردهاند و بابت پولی که هزینه میکنند خریدهای معطوف به هدفی دارند. به دلیل اینکه من هر روز در نمایشگاه حضور دارم این مسئله را میبینم که چالشهای ذهنی و فرهنگی مردم و همچنین مباحث فرهنگی میان بازدیدکنندگان بیشتر از اینکه راجع به قیمت کتاب باشد درباره محتوای کتاب است و به نظرم این اتفاق بسیار خوبی است.
باید حرفهایمان را پیش مردم ببریم
وی با اشاره به یکی دیگر از نقاط مثبت نمایشگاه کتاب، میگوید: البته سالنهای نقد متعددی هم که در نمایشگاه برپا شده بسیار عالی است و مردم از آن استفاده میکنند اما نباید این نکته را فراموش کرد که دیگر عصر و زمانه اینکه مردم بیایند و پای صحبتهای ما بنشینند گذشته است. براساس نظریه گابریل تارد ما باید حرفهای خودمان را پیش مردم ببریم و آنها در شرایطی که هستند باید حرف ما را بشنوند نه در شرایطی که ما هستیم.
به گفته این شاعر و منتقد ادبی؛ در گذشته در شرایطی قرار داشتیم که مردم باید حرف ما را میشنیدند، اما امروز باید وضعیتی را فراهم کنیم که مطابق با شرایط مخاطبمان باشد و حرف ما را بشنوند. بنابراین با توجه به نظریه کلام بالداری (به جای آنکه مخاطب به جایی برود تا پیام را بگیرد، پیام باید پیش مخاطب برود ) که تارد در حوزه ارتباطات مطرح میکند؛ نمایشگاه کتاب مباحث و گفتمانی که در این رویداد اتفاق میافتد را در فضای رسانهای مطرح کند و مردم همین طور که رانندگی یا فروشندگی میکنند و به امورات خودشان مشغول هستند در اقصی نقاط ایران از سرخس تا خرمشهر این حرفها را بهتر و بیشتر بشنوند.
گردشگری ادبی در نمایشگاه کتاب کارکرد درستی ندارد
اکرامیفر در بخش دیگری از این گفتوگو درباره بحث گردشگری ادبی که در این دوره وارد ادبیات نمایشگاه کتاب شده، تصریح میکند: ذات کلمه گردشگری، همان گردشگری است و به نظرم واژهها را نباید با هم قاطی کرد، زیرا این واژهها بار فرهنگی دارند. من با این عبارت و کاربرد آن در نمایشگاه موافق نیستم؛ گردشگری فرهنگی یعنی برویم جایی که ملموس است را ببینیم اما در اینجا ما باید بنشینیم و حرف بزنیم راجع به اینکه چطور روی مخاطب تأثیر میگذاریم یا فقط او را فربه میکنیم. مثلاً ما اینجا پفکفروش هستیم یا کبابفروش و قرار است غذایی به مخاطب بدهیم که از آن انرژی بگیرد یا معدهاش پرباد شود. اینها در گردشگری اتفاق نمیافتد. زیرا گردشگری یک نگاه دیگری دارد و معمولاً در حوزه محتواهای ملموس است و به عبارتی دیگر میراث ملموس حوزه گردشگری است اما در مورد میراث ناملموس این گونه نیست. در خصوص میراث فرهنگی و مباحث معنوی این طور است که با مباحثه، همفکری و مناظره به وجود میآید بنابراین گاهی واژهها، اصطلاحات و فرهنگ متعلق به میراث ملموس را وارد حوزه میراث ناملموس میکنیم و این کار را قدری سخت میکند و طبیعتاً نتیجه مطلوب را هم بدست نخواهیم آورد.
نظر شما