به گزارش گروه فرهنگی قدس، سینمای اکشن در ایران هیچگاه آنطور که باید پا نگرفت، اگرچه در دهه۶۰ هم رونقی مقطعی و گذرا را تجربه کرد اما نتوانست تبدیل به یک جریان مستمر شود و بنا به دلایلی همچون نبود مختصات تولید و امکانات لازم و با داشتن رقبای قَدر آنور آبی و ناتوانی در جذب مخاطب داخلی کمکم به محاق رفت. اما پس از مدتها فیلمی در همین ژانر مغفول و فراموششده در سینمای ایران ساخته شد که انتقادات و حاشیههای بسیاری هم برایش رقم خورد. فیلم سینمایی «تاوان» به کارگردانی رامین سهراب و تهیهکنندگی محسن صرافی که پیشتر «لایههای دروغ» نام داشت، نخستین اکران خود را در چهلمین جشنواره فیلم فجر تجربه کرد؛ فیلمی که اگرچه با واکنشهای متفاوتی روبرو شد اما در عین حال، فضایی که میتوانست برای آغاز دوباره جریان سینمای اکشن با ساخت این فیلم باز شود، نادیده گرفته شد. با محسن صرافی تهیهکننده فیلم درباره ساخت این اثر، چالشهای پیش رویش در تولید فیلم اکشن به گفتوگو نشستیم که مشروح آن در ادامه میخوانید.
نمایش فیلم با حواشی و واکنشهای زیادی در جشنواره روبرو شد. برگردیم به گذشته؛ زمانی که «تاوان» در جشنواره اکران شد انتظار این برخورد را از مخاطب داشتید یا نه؟
من انتظار چنین برخوردی را داشتم چون متاسفانه سالهاست غیر از اهالی رسانه و خبرنگاران، افرادی در کاخ جشنواره فیلمها را میبینند که ما آنها را نمیشناسیم و برخی هم فقط برای خنده و تمسخر میآیند که این شرمآور است. در هیچ جشنوارهای در دنیا این اتفاقات نمیافتد. ضمن اینکه اساساً ما منتقد ژانر نداریم و این هم چیزی است که خود منتقدها باعثش شدند و ژانرها را کشتند، برخی منتقدان هم انگار وظیفه و رسالتی دارند از فیلمهای کمدی طوری بنویسند که ما فکر کنیم با یک اثر حیرتانگیز مواجهایم اما وقتی فیلم را میبینیم متوجه میشویم که عملاً هیچ کمکی به سینمای ایران نمیکند اما «تاوان» قطعاً کمک خواهد کرد و در سینمای ایران میماند.
پیش از اکران فیلم در جشنواره آقای سهراب خیلی به بازخورد مخاطب امیدوار بود اما اتفاقاتی افتاد که احتمالاً با ناراحتی ایران را ترک کرد.
زمانی که فیلم را در ایران میساختیم، جسیکا ولف از بازیگران فیلم میگفت که در ایران مانند یک پرنسس با من برخورد کردند و دیگر عوامل خارجی ما هم احساس خوبی داشتند. من به عوامل فیلمم گفته بودم فکر کنید سفیر فرهنگی ایران هستید؛ این اعتقاد قلبی من است زیرا ایران را دوست دارم و نه شعار میدهم و نه دنبال نمایشم. رامین سهراب هم به ایران علاقمند است اما آن افرادی که در سالن چنین برخوردهایی کردند میزبانانی بسیار بد بودند که حرمت جلسه را نگه نداشتند. فیلم «تاوان» تا همین لحظه نزدیک به چهل جایزه از جشنوارههای ژانر برای کارگردانی، بازیگر اکشن، فیلمبرداری و ... دریافت کرده است. همان زمان تلاش کردیم مدیران فنلاند به ایران بیایند، سفیر وقت فنلاند در تهران هم به شدت علاقمند به توسعه فرهنگی بود و در جلسات مختلف شرکت میکرد. من بسیار متعجبم که وقتی چنین پتانسلی وجود داشت چرا مدیران از آن استفاده نکردند؟
من برای تولید مشترک زحمت بسیاری کشیدهام، بعد یک عده میگویند فیلم درآمده یا درنیامده! پروداکشن فیلم طوری است که کمتر تهیهکنندهای در سینمای ایران داریم که بخواهد چنین فیلمی را تهیه کند. «تاوان» تجربه موفقی است و هیچکس به اندازه منِ تهیهکننده به ضعفهای فیلمم واقف نیست اما سنگ محک شما چیست؟ کدام فیلم اکشن در تمام این سالها ساخته شده که چنین ویژگیهایی داشته باشد؟ رامین سهراب در طول ساخت فیلم بارها و بارها آسیب دید اما عاشق کارش بود و آن را ادامه داد اما او را اینطور فراری میدهند! او را فراری دادند و حالا رفته کنار آمریکاییها و به او پیشنهاد شده نسخه «تاوان» را متناسب با فرهنگ آنها بسازد یا پیشنهادات دیگری که از کشور کره دارد.
اتفاقاً یکی از نقدها به فیلم این بود که چرا این فیلم بازیگر چهره ندارد. جالب است به شما بگویم زمان ساخت فیلم با یکی از بازیگرانی که اخیراً هم ایران را ترک کرده و همچنین چند بازیگر دیگر برای حضور در این فیلم صحبت کرده بودم، اما آنها میگفتند از ما چیزی نخواه چون کمردرد داریم یا دستمان آسیب داده و نمیتوانیم در فیلم اکشن بازی کنیم. خب ما چه پتانسیلی از بازیگر اکشن در سینمای ایران داریم؟ ای کاش آن افرادی که به فیلم نقد داشتند میتوانستند یک جلسه در پشت صحنه حضور داشته باشند تا همه چیز را از نزدیک ببینند. کار رامین سهراب برای من حیرتانگیز بود و به طراحیاش احترام میگذارم و امروز همین طراحی و اجرای اکشن او در جشنوارهها جایزه میگیرد. من اخیراً دیدم که چند نفر از همان افرادی که افتخارشان خندیدن به این فیلم است آن را دوباره نقد میکنند اما حقیقتاً متاسفم که تلاش عوامل را نمیبینند. من شخصاً نمیخواستم فیلم را به جشنواره بدهم و به دلایلی دادم که خواست من نبود.
چرا نمیخواستید فیلم در جشنواره باشد؟
من این جشنواره را میشناسم و میدانم که رویکردش چیست. وقتی قرار است یک فیلم را قربانی مطامع سیاسی کنند ترجیح میدادم فیلم در جشنواره نباشد و اگر از طرف برخی دوستان فشار نبود این کار را نمیکردم.
این برخی دوستان از حضور فیلم در جشنواره منتفع میشدند؟
آنچه که به عنوان سیاست فرهنگی تعبیر میشود به قدری پیچیده و آزاردهنده است و این افراد صاحب نفوذ هستند که من ترجیح میدهم چیزی نگویم. شما دیدید که در جریان جشنواره چه اتفاقاتی افتاد. آن زمان دبیر جشنواره در جلسهای درباره فیلم و حضورش در جشنواره صحبت کرد و گفت بهرحال انتخاب هیئت انتخاب بوده، یا آقای افخمی میگوید من اصلاً فیلم را ندیدم و هرکس چیزی میگوید. این حرفها چیست؟ شما اصلاً متوجهاید در مورد چه مقوله فرهنگی صحبت میکنیم و بعد درباره آن اظهار بیاطلاعی میکنید؟! علتش این است که هنوز هم اعتقادی به ژانر ندارند و فقط شعارش را میدهند که میخواهیم ژانر را زنده نگه داریم!
صرفنظر از سکانسهای اکشن، اما انتقاداتی که به روایت داستان، ضعفهای فیلمنامه و ... شده، وارد است. خودتان اینها را قبول دارید؟
اگر کسی بگوید از من تهیهکننده فیلم نسبت به ضعفهای آن بیشتر اشراف دارد کاملاً بیراه رفته است. وقتی میخواستیم فیلمنامه را بنویسیم در میان فیلمنامهنویسان ایرانی خیلی جستوجو کردیم که چه کسی میتواند آن را بنویسد اما ما اصلاً فیلمنامهنویس ژانر اکشن نداریم و متاسفانه فرد مناسب پیدا نشد. نکته دیگر اینکه ما قصه درست و محکمی نوشته بودیم اما یک ارگان که نمیخواهم نام آن را ببرم اجازه نداد آن قصه را بسازیم. من ضعفهای فیلم را بهتر از همه میدانم و اتفاقاً یکی از دلایلی که نمیخواستم فیلم در جشنواره باشد همین بود.
نسخهای که در جشنواره اکران شد ۹۳ دقیقه بوده اما فیلمی که امروز در سینماها اکران عمومی شده حدود ۸۷ دقیقه است و دو سکانس هم اضافه شده و ریتم فیلم بهتر از قبل است و تدوین تغییر کرده و اصلاح رنگ و موسیقی داشته است.
در گفتوگویی که با کارگردان فیلم داشتم تعبیر جالبی از بودجه فیلم داشت که هزینه ۲۵ ثانیه از «جان ویک» کل بودجه «تاوان» است. طبیعتاً ساختن صحنههای اکشن سرمایه زیادی میطلبد. بودجه فیلم شما چقدر بود و چطور آن را مدیریت کردید؟
یکی از نکاتی که وجود داشت همین بود که باز هم به مقوله بازیگر برمیگردد. یک عده فکر میکنند من در تجربه اول تهیهکنندگیام ممکن است این شناخت را نسبت به اهمیت بازیگر چهره و ویترین فیلم نداشته باشم اما ما سراغ بازیگرانی رفتیم که تا میفهمیدند فیلم تولید مشترک است درخواستهای نامعقول مالی داشتند و یا خودشان را خیلی فراتر از آنچه که باید، نشان میدادند در حالی که اصلاً ویژگیهای لازم برای ایفای این نقشها را هم نداشتد و بنابراین من از آنها صرف نظر کردم و هزینههای فیلم را با بودجهای که داشتیم تنظیم کردم که بتوانیم آن را تمام کنیم.
۷۰ درصد از بودجه فیلم را رامین سهراب به واسطه شرکای فیلم تامین کرد و علیرغم اینکه فیلم ما را منتسب به فارابی میدانند اما متعلق به فارابی نیست! من در این باره ملاحظاتی داشتم و اگر لوگوی فارابی در ابتدای فیلم دیده میشود بابت احترام بود وگرنه فیلم محصول فارابی نیست و متعلق به کمپانی Sonram Productions است. فارابی مجموعاً یک میلیارد تومان با اقساط متعدد به ما داد که هنوز هم آن پول را کامل دریافت نکردم چون باید یک وعده ای از قرارداد انجام شود. فیلم در دو فاز ایران و فنلاند فیلمبرداری شد و بودجهاش در سال ۱۴۰۰ بالغ بر ۱۲ میلیارد تومان بود.
همان افرادی که دچار آشفتگی ذهنی هستند میگفتند فارابی یک میلیارد تومان در این فیلم پول گذاشته! فارابی یک میلیارد تومان گذاشت اما ۲۰ درصد فیلم را برداشت و فیلم را با من ۵ میلیارد تومان حساب کرد. ضمن اینکه فارابی از سه منظر وارد این فیلم شده که شامل فیلم اول کارگردان، تولید مشترک و فیلم ژانر بوده است. اما وقتی به من یک میلیارد تومان میدهند و فیلم ۱۲ میلیاردی را با من ۵ میلیارد حساب میکنند برای من سخت است که به ما میگویند فیلم محصول فارابی است و به همین دلیل فیلم را میزنند و یا حتی فارابی را میزنند، در حالی که فارابی اصلاً در فیلم دخل و تصرفی نداشته و تا همین الان هم محترمانه کنار نشستهاند و ذرهای به فیلم کمک نمیکنند. در حالی که همان سال فارابی در فیلمهایی پول گذاشته بود که برآوردشان خیلی کمتر از چیزی بود که باید اتفاق میافتاد. اتفاقاً همان فیلم هم اکران شد و سعی کرد خودش را بالا بکشد اما نتوانست.
در طول جشنواره نقدها و البته حملههایی به این فیلم شد. به نظرتان با این جنس نقد و بعضاً تنگنظریها، این ژانر فرصت پیدا میکند در سینمای ایران پا بگیرد؟
ما بیش از اینکه در حیطه منتقدان تنگنظری داشته باشیم در خودِ سینما و عوامل فیلمها شاهد این تنگ نظریها هستیم. البته عدهای این مسائل را بازگو نمیکنند اما من میگویم. در میان افرادی که به عنوان عوامل فیلم کار میکنند یا معدودی از همکاران تهیهکننده من که در انجام آن چیزی که من ساختم ناتوانند، کارشکنی و تنگنظری وجود دارد که اتفاقاً همین چیزها هم هست که به سینما آسیب میزند. ما پولپاشی فراوانی در بخش بازیگری داریم، در حال حاضر که درگیر ساخت فیلم جدیدم هستم میبینم همه عوامل ناراضیاند که چرا اینقدر با بازیگران اختلاف دستمزد دارند و این مسائل ناشی از همین اتفاقات است. دو دهه پیش نسبت به این فاصلهها هشدار میدادند که دچار شکاف طبقاتی در حوزه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی میشویم اما به آن توجهی نمیشد و امروز در سینما هم به آن دچاریم. اگر در سینما تنگنظری، ناراحتی و خشم دارند و به نوعی آن را بروز میدهند از این موارد هم نشأت میگیرد و همانطور که گفتم در بخشی از همکاران من تنگنظری خیلی بیشتر از منتقدان و نویسندگان سینمایی گریبان ما را گرفته است.
با توجه به این اتفاقات، باز هم در این ژانر فیلم میسازید؟
من علاقمندم این ژانر را دنبال کنم. گاهی رامین پیامهایی که دریافت میکند را برای من میفرستد و خواندن آنها شوق مضاعفی در ما ایجاد میکند. این که جوانها به او میگویند که فیلم را دوست داشتند و چطور میتوانند همکاری کنند. این بچهها فیلم خودشان را میخواهند. در حالی که از سویی دیگر مدام میشنویم که میگویند مردم فقط فیلم کمدی میببیند! مگر شما به ما سانس میدهید که به مردم بگوییم ما هم هستیم؟ به نظرم اکران فیلمهای ژانر یک شوخی است و آنقدر دربارهاش صحبت کردیم که به ابتذال رسیده است. زمان آغاز اکران فیلم به ما گفتند ۳۵ سالن دارید اما در روز تنها ۱۳ سانس مفید داریم که مردم میتوانند فیلم را ببینند، سانسهای صبح و ظهر هم کسی سینما نمی رود و حالا هم که به پایان هفته دوم نزدیک میشویم و عملاً این فیلم را نابود کردند. گاهی برخی فیلمها باید قربانی و صدقه سر بقیه فیلمها شوند اما ما به هیچ فیلمی صدقه نخواهیم داد و محکمتر برمیگردیم و حتماً این بار با توجه به تجربه رامین و درک بهتری که از جامعه و تماشاگران پیدا کرده فیلمی خواهیم ساخت که در قصه و درام موفق باشد و تلاش میکنیم با نویسندگان ژانر ارتباط بگیریم و یک فیلم درجه یک به تماشاگران سینما هدیه کنیم.
نظر شما