آن‌ها هر سال چندین بار برای زیارت به مشهد می‌آیند. مشهد آمدن‌شان هم مال دیروز و امروز نیست. مثلا همین حکیمه خانم روزگار دوری از حرم را به خاطر دارد که زائران زن و مرد مانند خانه خدا دور ضریح می‌چرخیدند.

زعفران خراسان نذر سلطان خراسان

گوشه شمال غربی نقشه خراسان رضوی جایی است که روستایش جا خوش کرده است. جایی در منطقه جغتایی. همانجا که کیلومترها از مشهد فاصله دارد اما او این فاصله را با بوی خوش زعفران پر کرده است. زعفرانی که ماحصل تلاش خودش و خانواده‌اش است و هرسال مقداری از آن سهم ولی نعمت خراسانیان است.

 حالا خیلی از دشت‌های جغتای بنفش است

حسینعلی نوباغی، ساکن روستایی از توابع جغتای است. روستایی که نام خانوادگی‌اش هم از آن گرفته شده است. جایی در غربی‌ترین نقطه خراسان رضوی.

به اوایل دهه هفتاد که برگردیم، نه تنها در روستای نوباغ، بلکه در کل این منطقه خبری از کشت گل زعفران نبوده است. اولین بار سال ۱۳۷۳ حسینعلی آقا بوده که پیاز زعفران را آورده به روستایش، زحمت کشیده، تلاش کرده تا این گل بنفش بشکفد و به طلای سرخ برسد.

کشت پیاز این گل‌های زیبا به تدریج به روستاهای اطراف، شهرستان‌های نقاب و جوین و ... هم رسید و حالا سال‌هاست که گل گران‌بهاترین، بهترین و خوشبوترین ادویه جهان در این خطه از خراسان هم کشت می‌شود.

شکر خدا نوباغی در این سال‌ها مزد زحماتش را گرفته است. او حالا تنها برای گل زعفران حدود دو هکتار زمین زیر کشت دارد. سال ۱۳۹۸ و سال ۱۴۰۲ هم به عنوان زعفران‌کار نمونه انتخاب شده است.

اما او این سال‌ها تنها نبود و کارها را با کمک همسرش یعنی حکیمه خانم و فرزاندانش یعنی حامد و فاطمه پیش برده است. خانواده‌ای که پا به پای هم تلاش می‌کنند تا در روزهای پاییزی هر سال برسند به چیدن گل‌های بنفش زعفران.

زعفران خراسان نذر سلطان خراسان

خیری که به هم‌ولایتی‌هایش ‌رسانده است

گرگ‌ومیش پیش از طلوع آفتاب روزهای اول پاییز برای نوباغی پر از فرح و شادمانی است. چون او دشت بنفش زَرپَرانش را به تماشا می‌نشیند.

اما کشت زعفران در روستای زادگاهش خوشحالی دیگری هم برایش به ارمغان آورده است. این زعفران‌کار نمونه علاوه بر اینکه پای زعفران را به منطقه جغتای و جوین باز کرده، برای بسیاری از هم‌ولایتی‌هایش اشتغال‌زایی هم کرده است. به گفته نوباغی برای رسیدن به محصول نهایی زعفران، نیروی کار زیادی لازم است.

اومی‌گوید: "در تمامی مراحل مخصوصا موقع برداشت محصول، پاک کردن گل‌ها، خشک کردن و ... کارگران زیادی مشغول کار می‌شوند. به همین بهانه اشتغال‌زاییی خوبی شکل می‌گیرد و من از این بابت خیلی خوشحالم."

اما او شادی و شکر این برکت را جور دیگری به جای آورده است.

 محصول خانوادگی، نذر خانوادگی

روستایشان تا مشهد حدود ۳۰۰ کیلومتر فاصله دارد اما این فاصله هیچ از ارادت این مردم به ثامن‌الحجج کم نکرده است. هر کدام‌شان عشق‌شان به علی بن موسی الرضا(ع) را به شکلی نشان می‌دهند. یکی با پای پیاده به زیارت می‌آید. یکی روز شهادت آقا روضه می‌گیرد و یکی هم روز میلادش شربت و شیرینی پخش می‌کند. اما جنس ارادت خانواده نوباغی با بقیه فرق می‌کند. آن‌ها محصول دست‌رنج‌شان را نذر حضرت(ع) کرده‌اند. پنج، شش سال است که هر سال مقدار مشخصی از محصول زعفران‌شان سهم امام رضا(ع) است. حالا محصول هرچقدر می‌خواهد باشد. کم یا زیاد. ۲۰ کیلو یا ۱۰ کیلو فرقی نمی‌کند، ۱۰۰ گرمش مال آقاست.

حسینعلی آقا می‌گوید: "ولی نعمت ما امام رضا(ع)ست دیگه. ما یعنی من و خانواده‌ام نذر کردیم به نیت سلامتی و محصول بیشتر، هر سال ۱۰۰ گرم را به حرم آقا تقدیم کنیم."

خانم نوباغی هم در ادامه صحبت همسرش اضافه می‌کند: "زعفران را به امام رضا(ع) هدیه می‌دهیم تا از طریق غذای حضرت صدها یا هزاران نفر از آن استفاده کنند."

آن‌ها هر سال چندین بار برای زیارت به مشهد می‌آیند. مشهد آمدن‌شان هم مال دیروز و امروز نیست. مثلا همین حکیمه خانم روزگار دوری از حرم را به خاطر دارد که زائران زن و مرد مانند خانه خدا دور ضریح می‌چرخیدند.

اما یک سفر مشهد در سال برای آن‌ها با بقیه سفرها فرق دارد. سفری خانوادگی برای ادای نذر. خانواده نوباغی این سفر را فقط برای زیارت حضرت(ع) نمی‌آیند. آن‌ها هرسال بعد از برداشت زعفران باهم به حرم مشرف می‌شوند تا نذر سرخ‌شان را ادا کنند.

 او همه گل‌های روستا را پرورش‌ داده است

نوباغی بیش از ۶۰ سال از خدا عمر گرفته است. عمر بابرکتی که ۳۳ سالش را در کسوت ارزشمند معلمی گذرانده است. انگار او ذاتش پرورش‌دهنده است. حسینعلی آقا غیر از پرورش گل زعفران بچه‌های روستا را هم پروانده است. برای آن‌ها در هر سه مقطع معلمی کرده و حالا چند سالی است که بازنشسته شده است. او علاوه بر درس و مشق‌های معمولی درس دیگری هم به دانش‌آموزانش داده است. نوباغی همانند گل‌های زعفرانی که در دل زمین کاشته، عشق به ائمه(ع) را نیر در دل‌ دانش‌آموزانش کاشته است.

او می‌گوید: "خدای بالاسر می‌داند که یکی از مسائلی که خارج از درس به بچه آموزش می‌دادم مسائل دینی بود. در هر فرصتی که پیش می‌آمد درباره نماز و امامان به آن‌ها نکاتی می‌آموختم. عشق به ائمه هم جز آن‌ها بود."

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • احمدرضانوباغی ۲۳:۵۶ - ۱۴۰۳/۰۳/۱۲
    1 1
    من آرزمانی که خانواده آقای نوباغی پیاز زعفران را به روستا آورد بیاد می‌آورم تقریبا اکثر روستاییان بلکه کل منطقه جوین تا آن زمان اصلا گل زعفران ندیده بودند اما بلطف این همت آقای نوباغی تقریبا همه اهالی روستا روستاهای مجاور اقدام بکشت زعفران میکنند
  • حامد ۰۵:۳۶ - ۱۴۰۳/۰۳/۱۳
    2 0
    سپاس خانم زنگنه. خوشحالمون کردید
  • حسین نوباغی ۲۱:۲۱ - ۱۴۰۳/۰۳/۱۳
    1 0
    عرض خداقوت وخسته نباشید خدمت آقای نوباغی واقعا زحمت بسیاری کشیدن دردوران معلمی وهمچنین درزعفران کاری