با اینحال بر اساس گزارش سازمان بهداشت جهانی، سالانه حداقل ۶۰۰ میلیون نفر به دلیل مسمومیت های غذایی بیمار می شوند که از این تعداد ۴۲۹ هزار نفر جان خود را از دست می دهند.
در کشور ما نیز نتیجه مطالعه پژوهشگران در بازه زمانی ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۷ نشان می دهد، سالانه ۸۵۰ نفر در ایران به واسطه مسمومیت غذایی جان شان را از دست می دهند.
در چنین شرایطی پرسش این است که چرا با وجود مجریان صیانت از ایمنی غذایی مثل سازمان غذا و دارو، سازمان ملی استاندارد، وزارت جهاد کشاورزی و... وضعیت پرچالشی در این حوزه داریم؟
سیستم مدیریت ایمنی غذایی منسجم و یکپارچه نیست
ناصر کلانتری، رئیس سابق انستیتوی تحقیقات تغذیه و صنایع غذایی کشور در پاسخ به قدس از نبود انسجام و یکپارچگی سیستم مدیریت ایمنی غذایی در کشور خبر می دهد و می گوید: یکی از مهمترین دلایل این مشکل چند تکه بودن و جزیره ای عمل کردن این سیستم است. به طوری که در بررسی دو سه دهه پیش انستیتوی تحقیقات تغذیه مشخص شد که ۲۷ دستگاه و سازمان به گونه ای در موضوع غذا اعم از تولید، حمل، نگهداری و توزیع آن در کشور دخالت دارند؛ که این تعداد واقعاً خیلی زیاد است؛ ضمن آنکه معمولاً هم با یکدیگر ارتباط و هماهنگی ندارند. یعنی تابع قوانین خاص خود هستند و جزیره ای عمل می کنند؛ در نتیجه هیچ ضمانتی وجود ندارد تا آنچه به عنوان غذا به دست مردم می رسد و مصرف می شود عاری از هر آلودگی میکروبی، شیمیایی و باکتریایی و ... باشد. به عبارت دیگر در حیطه مصرف غذا ما جایی را نداریم که مثلاً در انتها بگوید من به عنوان یک سازمان نظارتی به شما اطمینان می دهم که مثلاً گوشت مرغ یا ماهی و سبزیجاتی که استفاده می کنید سالم هستند یا آلوده به فلزات سنگین و... نیستند.
کلانتری، در همین زمینه می افزاید: اگرچه روی کاغذ سازمان غذا و دارو و همچنین سازمان ملی استاندارد مسئولیت نظارت بر ایمنی غذا را برعهده دارند اما این سازمان ها نه تنها با یکدیگر هماهنگی ندارند؛ بلکه در برخی موارد تداخل وظایف و حتی اختلاف هم دارند به طوری که گاهی هر کدام تلاش می کنند نظارت یک جایی را به عهده بگیرند. یا برعکس گاهی هیچ یک از آن ها تولیت نظارت جایی را به عهده نمی گیرد. در واقع تعدد مراکز دخیل، موجب شده برخی از مراحل تولید غذا ناظران متعددی داشته باشد و در بعضی مراحل هم هیچ ناظری نداشته باشیم. برای مثال خیار یکی از مهمترین محصولات جالیزی است که به دلیل مصرف زیاد سموم در تولید آن نگرانی های زیادی در سلامت آن وجود دارد. خب اگر سازمان غذا و دارو به عنوان ناظر سلامت غذا در آزمایش هایش روی تعدادی از خیارها به این نتیجه برسد که یکی از آن ها باقی مانده سموم دفع آفات نباتی اش از حد مجاز بیشتر است، در این شرایط نمی داند یقه چه کسی را باید بگیرد. چون در کشور ما مشخص نیست که این محصول توسط چه کسی تولید شده است؟ توسط چه کامیونی حمل شده یا در کجا و چه فروشگاه هایی توزیع شده است چون در حوزه تولیدات کشاورزی هیچ کدام از تولیدکنندگان ما شناسنامه تولید ندارند. این درحالی است که حدود ۲۵ سال پیش در شورای غذا و تغذیه وزارت بهداشت – این شورا بعدها به شورای عالی سلامت و امنیت غذایی تبدیل شده است- توصیه شده بود تا هر کسی که در حوزه تولیدات عذایی فعالیت می کند باید شناسنامه تولید داشته باشد، تا اگر محصولش دارای عارضه ای بود مسئولیتش را بپذیرد. اما این که چه می شود که پس از دو سه دهه این همه محصول زراعی، باغی، دامی و آبزی بدون هیچ شناسنامه ای در کشور تولید می شود واقعاً جای سوال دارد. بنابراین نگرانی ما در زمینه ایمنی غذایی، کاملاً به جاست.
وی با اشاره به این که در کشورهای توسعه یافته و حتی در برخی از کشورهای در حال توسعه مدیریت ایمنی غذایی متمرکز انجام می شود، می افزاید: در ایران هم در توجیه اولیه ایجاد سازمان غذا و دارو چنین موردی را مطرح می کردند و حتی مجلس نیز وجود سازمانی را که نقش نظارت عالیه در ایمنی غذایی داشته باشد پذیرفت تا این گونه مشخص شود که غذایی که می خواهد بدست مردم برسد سالم باشد؛ اما در عمل با مصوبه شورای عالی اداری، سازمان غذا و دارو با ادغام مرکز توسعه غذا و داروی وزارت بهداشت و شرکت سهامی دارویی و تجهیزات پزشکی ایجاد شد و در ذیل وزارت بهداشت و درمان قرار گرفت و همین اشکال کار است. چون این موضوع موجب شده است تا قدرت لازم را برای ورود به حیطه های کشاورزی، بازرگانی، صنعت، اصناف و کسبه، انبارداری و... نداشته باشد. در نتیجه کمتر به این حوزه ها ورود می کند. به دلیل اینکه در انعقاد یک بخش معین به نام وزارت بهداشت است. از این بدتر اینکه تخصص سازمان غذا و دارو بیشتر در حوزه دارو بوده است و آنقدر که دغدغه دارو در آن جدی بوده در غذای سالم چه در حیطه تولیدات فله ای و چه در حیطه تولیدات صنعتی، نبوده است.
مردم از سلامت غذایی که می خورند اطمینان ندارند
محمدطاهری ریکنده، مشاور تغذیه دانشگاه تهران هم در گفت و گو با قدس با اشاره به این که برخی از غذاهایی که مصرف می کنیم قطعاً به لحاظ ایمنی مشکل دارند، می افزاید: برای نمونه در آزمایش هایی که روی برنج های وارداتی صورت گرفته همواره آلودگی آن ها از نظر فلزات سنگین بالاتر از حد مجاز بوده است. یا برنج های داخلی به ویژه آن هایی که محصول شالیزارهای کنار جاده می باشند دارای سرب هستند. یعنی برنج تولیدی ما نیز دارای آلودگی فلزات سنگین می باشند؛ اما میزان آن ها در حد بالا نیست. یا ممکن است سبزیجات ما آلوده به فلزات سنگین و یا حتی آلودگی های میکروبی باشند که افراد در صورت مصرف آن ها دچار مسمومیت و بیماری ها اسهال و استفراغ می شوند.
وی ادامه می دهد: سیستم مدیریتی ایمنی غذایی ما اگرچه تلاش می کند تا غذاهایی که به دست مردم می رسد در حد استانداردها باشند، اما این سیستم در مجموع کارآمدی لازم را ندارد چون نه تنها تحت تاثیر ارتباطات صنف های تولیدی است بلکه از بُعد علمی و استفاده از متخصصان و کارشناسان باسواد و زبده نیز رنج می برد. برای مثال به دلیل نفوذی که صنف های تولیدی در بخش های برنج، آرد و نان و مواد غذایی بسته بندی شده دارند گاهی این موضوع موجب تغییر رای سیستم در تعیین استانداردهای مواد غذایی می شود.
این متخصص تغذیه، نیز برای انجام بهتر نظارت ها، ارتقای ساختار مدیریت ایمنی غذایی را ضروری می داند و می گوید: ما در زمینه ایمنی غذایی قانون کم نداریم. مثلاً طبق قوانین کشور غذایی که در اختیار مردم قرار می گیرد باید مغذی، سالم، بهداشتی و با ایمنی بالا باشد. خب از این قوانین بالاتر چه می خواهیم؟ بنابراین مشکل اصلی ما در این حوزه به اجرا نشدن صحیح قوانین و همچنین ضعف در نظارت بر اجرای قوانین بر می گردد. پس بهتر است سازمان غذا و دارو به عنوان اصلی ترین متولی ایمنی غذایی، ارتقا پیدا کند و به صورت فرابخشی در بیاید.
طاهری ریکنده، با اشاره به این که سازمان غذا و دارو در تعیین آلودگی مواد غذایی به استاندارد کدکس اروپا عمل می کند، می افزاید: این که این استاندارد بالاتر و بهتر است هیچ تردیدی نیست. اما باید بدانیم که اروپا این استاندارد را براساس میزان غذاهایی که مردمانش مصرف می کنند، تعیین کرده نه برای دیگر کشورها یا ایران که قوت اصلی شان با آن ها متفاوت است. به عبارت دیگر استفاده از این استاندارد برای هنگامی است که دز مصرفی نان، برنج و دیگر محصولات غذایی ما هم به اندازه مردم کشورهای اروپایی باشد نه این که برخلاف آن ها که قوت اصلی شان گوشت، میوه جات و لبنیات است، قوت اصلی ما نان و برنج باشد تا جایی که مصرف نان و برنج توسط مردم ما چندین برابر مردم انگلستان است. چون در این حالت مصرف بالای برنج و گندم موجب می شود دز استانداردی که آن ها برای حد مجاز آرسنیک این مواد غذایی تعیین کرده اند بالا برود که نتیجه چنین اتفاقی افزایش آمار بیماران مبتلا به سرطان خواهد بود. بنابراین در چنین وضعیتی باید به میزان دز مصرفی یک محصول در کشور خود هم توجه داشته باشیم و ببینیم آیا با دز مصرفی این محصول در اروپا مطابقت دارد یا نه. حتی باید به وضعیت حمل و نگهداری و... آن محصول هم توجه کنیم. اگر همه این موارد مطابقت داشت، چه بهتر که از استاندارد کدکس استفاده کنیم و اگر نداشت، نباید این استاندارد ملاک عمل ما قرار گیرد.
نظر شما