«شیشه، بازی زیادی با نور دارد، با عناصر محیط همخوانی خوبی پیدا می‌کند، کاربردهای زیادی دارد، حتی از سایه‌اش می‌شود در محیط، در یک اثر هنری، در یک چیدمان استفاده کرد؛ ظرفیتی که اصلاً در فلز و دیگر رشته‌ها ندیده‌ام».

مراقبه در قرابت شیشه و آتش

در خانه تاریخی جواهری واقع در محله دردشت اصفهان (خیابان ابن‌سینا) میزبانمان شد؛ خانه‌ای با معماری قاجاری، در دل بافت تاریخی یکی از قدیمی‌ترین محله‌های اصفهان، همجوار با مسجدجامع عتیق، مقبره سلطان بخت آغا و دو منار تیموری دردشت؛ جایی که «جواد دیواندری» هنرمند خوش‌قریحه و صاحب‌سبک رشته شیشه‌گری، جهان‌ ایده‌ها و طرح‌های خلاقانه‌اش را در یکی از 17 کارگاه و غرفه فعال صنایع دستی مستقر در این خانه تاریخی جا داده و از عصیان شیشه و آتش «بته‌جقه‌های نجیب»، «جای خالی تو»، «نزاع بر سر هیچ»، «آب تنی نور در حجم درخت»، «سروستان» و... آفریده است؛ عناصر را در خدمت‌ایده‌ها در آورده و به گفته خودش «رسوبات دریافتی ذهن و لایه‌های ناخودآگاه» را عینیت بخشیده است؛ چیزی شبیه یک مراقبه ذهنی با عناصر، با شیشه، اکسیژن، آتش و نور، گرما و حرارت.

حدود 30 سال است که فعالیت هنری خود را آغاز کرده و از تجربه رشته‌هایی چون طراحی، نقاشی، خوشنویسی و...  به شیشه‌گری رو آورده و حالا 20 سالی است که‌ ایده‌هایش را به هنر شیشه‌گری پیوند ‌زده است. متولد ۱۳۴۷ در سبزوار و بزرگ شده شاهرود است و معتقد است مسیری که در دیگر رشته‌ها تجربه کرده، موجب شده شیشه‌گری را از یک تکنیک، فراتر دیده و بیشتر به ابعاد هنری آن فکر کند.

می‌گوید: «رشته‌های متفاوتی را تجربه کرده‌ام که معتقدم همه مکمل هم بوده است. این تجربه‌ها به کمکم آمده تا به قابلیت‌های عناصر مختلف نزدیک‌تر شوم و بتوانم در راستای نزدیک‌تر شدن اثر به هنر، در شیشه‌گری به دنبال فنون و خروجی‌های جدید باشم».

هنر جان دادن به شیشه

شیشه‌گری هنری با قدمت چندهزار ساله، هنر جان دادن و حجم دادن به شیشه با استفاده از آتش و حرارت است. هنرمند شیشه‌گر در جدال‌ایده و ماده، ابتدا عنصر شیشه را حرارت داده تا نرم و نیمه مایع شود، سپس با ابزار مخصوص و حرکات و تکنیک‌های دست و دمیدن، به آن حجم و فرم می‌بخشد.

دیواندری لذت‌بخش‌ترین مرحله خلق اثر در این فرایند را ‌ایده‌پردازی می‌داند و می‌گوید: «گاهی در ذهنم چیزی را خلق می‌کنم و وقتی به کارگاه می‌آیم آن تجربه ساخت ذهنی را به اثر واقعی تبدیل می‌کنم. جذاب‌ترین مرحله کار، ‌ایده‌پردازی است؛ شبیه کشف و شهود است؛ حتی گاهی در ذهنم اثری را یک بار می‌سازم و همان‌جا در ذهنم خرابش می‌کنم و دوباره مسیر جدیدی را مرور می‌کنم تا به خلق نهایی اثر برسم. این لذت درونی و این کاوش ذهنی، آدم را از درون می‌سازد و بار می‌آورد، این‌ایده‌ها تراوش‌های ذهنی است که از داده‌های اطرافم می‌گیرم، مثل شاعری که به وجوه مختلف یک کلمه فکر می‌کند و از آن شعری خلق می‌نماید».

مراقبه در قرابت شیشه و آتش

بازی با نور

در پاسخ به اینکه چرا در ‌گذار از رشته‌های دیگر، سرانجام در این رشته اتراق کرده و این هنر را ادامه داده، می‌گوید: «شیشه، بازی زیادی با نور دارد، با عناصر محیط همخوانی خوبی پیدا می‌کند، کاربردهای زیادی دارد، حتی از سایه‌اش می‌شود در محیط، در یک اثر هنری، در یک چیدمان استفاده کرد؛ ظرفیتی که اصلاً در فلز و دیگر رشته‌ها ندیده‌ام».

این‌ها را می‌گوید و من به یاد جمله‌ای می‌افتم که پیش از مصاحبه در گوشه‌ای از صفحه مجازی‌اش خواندم. جایی زیر عکس یکی از آثارش نوشته است: «دقت کردید انگار شیشه ظاهر نداره؟ همه‌اش باطنه».

در میانه مرور این جمله، ادامه می‌دهد: «هر ماده و هر عنصر طبیعی، بی‌نهایت قابلیت متفاوت دارد، ما ممکن است این قابلیت‌ها را ندانیم، مثلاً چه کسی فکر می‌کرد با آب بشود آهن یا فولاد برش داد، آب این قابلیت را داشته، ما به این شناخت نرسیده بودیم. به همین دلیل قابلیت ذهن هنرمند باید برای شناخت ظرفیت عناصر، پرورش داده شود و این ممارست می‌خواهد. گاهی عناصر خودشان مسیر را به شما نشان می‌دهند آن هم فقط با نزدیک شدن به آن عنصر و با حفظ، مشاهده و مطالعه ذهنی آزمون خطاهایی که بر آن عناصر داشته‌ایم. اگر قابلیت ذهن شما همپای عناصر زیاد شود، آن خلق نهایی اتفاق می‌افتد. در ساخت یک اثر این‌ایده پردازی است که زمان می‌برد، زمانی به وسعت سال‌های عمرتان؛ به‌خصوص در رشته شیشه‌گری، اجرای‌ایده زمان چندان زیادی نمی‌برد، این پرورش‌ایده است که زمان زیادی لازم دارد و اصل هم این بخش از کار است. ‌ایده‌ها در واقع حاصل مشاهده‌ها و تجربه‌هایی است که آرام آرام در ذهن رسوب می‌کند و در ناخودآگاه به طرح تبدیل می‌شود و خود را نشان می‌دهد».

ارتباط حسی فراتر از خود اثر

او در خصوص تکنیک و ویژگی برجسته آثارش می‌گوید: «در ساخت و طراحی این آثار به سمت مجسمه‌سازی و هنرهای تجسمی رفته‌ام و این بازخورد در سخنان اساتید و هنرمندانی بوده که آثارم را دیده‌اند. سعی‌ام این بوده ساخته‌ها را هنرمحور خلق کنم، برایم مهم است تکرار در کار نباشد، در هنرهای تجسمی ابعادی که در یک اثر به مخاطب ارائه می‌شود، زیاد است و این تفاوت هنرهای تجسمی با صنایع دستی است؛ در هنرهای تجسمی مثلاً در ساخت یک تندیس، شما ممکن است صدای اثر را بشنوید به این معنا که با دیدن آن اثر در ذهن شما صدایی تداعی می‌شود. به اذعان مخاطبان، این موضوع در مورد برخی آثار من اتفاق افتاد و مخاطب، این را اذعان کرد که گویی شلوغی صدای پرنده‌ها یا صدای شیهه اسب‌ها را حین مشاهده اثر می‌شنود، بدون اینکه صدایی در کار باشد؛ تجربه‌ای که در دیدن آثار صنایع دستی ندارید مگر به‌ندرت؛ در هنرهای تجسمی اگر طراحی هنرمند قوی باشد، حسی که انتقال می‌دهد و مفهومی که پشت اثر است، ارتباط حسی را فراتر از خود اثر برقرار می‌کند».

قرابت شیشه و آتش

بازی رنگ و نور، چالش عنصر و ماده با ذهن، عجین شدن شیشه با حرارت و آتش و نقش و فرم دادن به آن، قرابت و ترکیب متناقض و جالبی است که در واقع همان مراحل کار در کارگاه شیشه‌گری جواد دیواندری است؛ آنچه او «درونی کردن‌ایده‌ها» می‌نامد و در توصیفش می‌گوید: «هنرمند، انرژی طبیعی عناصر، حس دریافتی از طبیعت، پرنده، درخت، فرم‌ها و... را می‌فهمد و به درون می‌آورد» و تأکید می‌کند: «این‌ها چیزهایی است که باید در حوزه آموزش، هنرجو را با آن آشنا کنیم. نوع نگاه و درک و پذیرش هنرجو از پیرامون و طبیعت، آموزه‌هایی است که موجب می‌شود نگذاریم حاشیه‌ها بر اصل غلبه کند؛ هنرمندی با این نگرش اجازه نمی‌دهد اصالت کارها به بهانه اقتصاد هنر، لطمه ببیند و هنر را با سرمایه‌داری، واسطه‌گری، بازاری‌سازی و تولید انبوه یکی نمی‌کند».

جواد دیواندری که تاکنون چهار بار نشان ملی هنر دریافت کرده، در دانشگاه هنر اصفهان در رشته شیشه‌گری مشغول به تدریس بوده و برگزیده جشنواره ملی فجر صنایع دستی و هنرهای سنتی در سال ۹۹ است، معتقد است: «واژه تولید برازنده هنرمند نیست، تولید برای کالای مصرفی استفاده می‌شود، بماند که تشویق به تولید همان تشویق به مصرف‌گرایی است. تشویق هنرمند صنایع دستی به تولید صرف، این عزیزان را آهسته آهسته به سمت صنعتی شدن می‌کشاند و این می‌شود که کارگاه‌های صنایع دستی برای عقب نیفتادن از بازار، ناچار کارگاه را به ابزارآلات ماشینی تجهیز کرده‌اند».

مراقبه در قرابت شیشه و آتش

ادامه می‌دهد: «هنرمند باید کار یدی و اصیل داشته باشد نه اینکه در ساخت اثر نیمه ماشینی رقابت کند، هنرمند باید به خلق تکنیک جدید تشویق شود، تکنیکی که هنرمند را از ابزار و ماشین آلات فاصله دهد و اصالت یدی بودن کار حفظ شود. هنر و هنرمند ما باید از این درجا زدن فاصله بگیرد. ممارست در هنر، با تکرار فرق دارد. گردشگر و مخاطب جهانی این تفاوت را می‌فهمد و ارزش‌گذاری می‌کند، حال اگر به شناخت هم نرسید و ما اثر بی‌ارزشی به او ارائه دادیم این از بی‌مسئولیتی و تهی بودن ما در برابر جایگاه هنر این سرزمین است. هنوز تفاوت مفهوم‌ایده، خلاقیت و احیا را نفهمیده‌ایم و آثار، بی‌هویت شده‌اند. هویت، بروز رسوبات نشسته در جان و کالبد یک هنرمند در طول سال‌ها زندگی است، هویت ظاهر ندارد، حس واقعی و شفاف اثر هنرمند است، نه کلام و ظاهر سرد و بی‌روح اثر؛ هویت، بروز است و اثر هنرمند است که باید هویت را نشان بدهد، نه کلام او؛ هنرمند باید کار خودش را بکند و مدیریت کار خودش را؛ و هر دو باید در راستای حفظ و ارتقای جایگاه هنر در تلاش باشند نه خلاف آن».

غروب است و در جبهه شرقی خانه تاریخی جواهری می‌توان نمای زیبایی از مسجد جامع عتیق را دید؛ لذت سیر و سلوک در دنیای هنرمندانه شیشه و شیشه‌گری را می‌توان با عیش تماشای مسجد جامع عتیق، این بنای بی‌نظیر، این هنر اصیل تکمیل کرد.


خبرنگار: نفیسه قانیان
عکاس: مهدی قانونی 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.