هر اثری که بتواند کودک را به خلاقیت وادارد و تخیل او را گسترش دهد، بی‌شک برای مخاطب لذت‌بخش خواهد بود. البته خلاقیت و لذت‌بخشی می‌تواند به شکل‌های گوناگون در آثار ایجاد شود. حتی آثار اقتباسی که تنها ساده‌نویسی از اثر اصلی است نیز نوعی لذت در مخاطب ایجاد می‌کنند.

قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب

شاید بتوان گفت نخستین تجربه‌ها در ادبیات کودک و نوجوان ایران در قالب اقتباس، در دوران قاجار صورت گرفته است. از جزوه‌های ساده و خلاصه شده بچه‌خوانی که در مکتبخانه‌ها به دانش‌آموزان تدریس می‌شد گرفته تا اقتباس‌هایی که در قالب کتاب برای این گروه سنی تألیف شدند (در این دوران کتاب‌های کهن مکتبخانه مثل قابوس‌نامه، بوستان، گلستان و... ساده‌نویسی و خلاصه‌نویسی شدند و گاه نیز جای خود را به بچه‌خوانی‌های موش و گربه، خاله سوسکه و بز زنگوله پا دادند که خود اقتباس‌هایی از داستان‌های عامیانه بودند).


در همین دوران اقتباسی از متون کهن برای کودکان با عنوان «عیار دانش» از کلیله و دمنه به دست ابوالفضل مبارک علامی در هند منتشر شد. در ایران نیز محمود مفتاح‌الملک «مثنوی الاطفال» و «خلاصه التواریخ» را برای کودکان نوشت و رستم‌نامه‌ها که اقتباس‌هایی متفاوت از شاهنامه فردوسی بودند به بازار آمدند. 
پس از رسمیت ‌یافتن فرمان مشروطه در سال ۱۲۸۵ش و بنیان‌گذاری و ترویج مدارس نوین، در زمینه‌ تهیه‌ کتاب‌های مناسب برای کودکان و نوجوانان توجه خاصی اعمال شد و بازنویسی‌های زیادی از متون کهن برای کودکان و نوجوانان صورت گرفت. این روند رفته رفته با رشد متون اقتباسی از جنبه کمی و تا حدودی کیفی ادامه یافت. 

مهدی آذریزدی؛ پیشگام اقتباس نو
در دوران معاصر نیز این حوزه مورد توجه نویسندگان ادبیات کودک و نوجوان قرار گرفته است. مهدی آذریزدی با مجموعه داستان‌های «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب» به نوعی پیشگام اقتباس‌های نو و متفاوت برای کودکان و نوجوانان بود. اقتباس‌هایی با زبانی ساده‌تر، محتوایی خلاصه ‌شده‌تر و موضوعاتی گزینش شده که نسبت به آثار پیشین با حال و مقام مخاطب کودک و نوجوان هماهنگی بیشتری داشتند، داستان‌هایی از کتاب‌های کهنی چون مثنوی، بوستان و گلستان، مرزبان نامه، کلیله و دمنه و... . آذریزدی در سال ۱۳۳۵ در سن ۳۵سالگی پس از آنکه قصه‌ای از انوار سهیلی را در چاپخانه محل کارش خواند، به این فکر افتاد که می‌توان با ساده‌نویسی قصه‌های کهن آثاری خوب و متناسب برای کودکان تولید کرد. این ایده، زمینه‌ساز خلق جلد اول کتاب قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب شد. اهمیت چنین آثاری از این رو است که ضمن لذت‌بخشی به کودکان و سرگرم کردن مخاطب، او را با گذشته و هویت ملی‌اش آشنا و انس و الفتی میان مخاطب و متن کهن ایجاد می‌کنند. «ضرورت بازنویسی روایت‌های کهن در آن است که در جهان پرآشوب و پرتلاطم، نویسندگان بدین وسیله قسمتی از کار شناساندن و تثبیت هویت ملی ایران را به کودکان و نوجوانان به عهده می‌گیرند» (پایور، ۱۳۸۸: ۱۱۴). 
آذریزدی در این مسیر تا حدود زیادی موفق عمل کرد و این را از استقبالی که مخاطبان پس از گذشت چندین دهه نسبت به آثار او دارند، می‌توان به خوبی دریافت. پس از آذریزدی، نویسندگان زیادی در این زمینه قلم زدند و آثار فراوانی تولید کردند. اگر نگاهی اجمالی به اقتباس‌های تولید شده در ادبیات کودک و نوجوان بیندازیم، با حجم عظیمی از کتاب‌های اقتباسی روبه‌رو می‌شویم که از متون مختلف چون شاهنامه، مثنوی، قابوس‌نامه، کلیله و دمنه، مرزبان‌نامه و آثار سعدی، نظامی، عطار و... اقتباس شدند. بیشتر این اقتباس‌ها سطحی و ضعیف و تنها خلاصه‌نویسی و ساده‌نویسی از متن اصلی‌ بدون خلاقیت و نوآوری و توجه به ویژگی‌های مخاطب‌اند. (باید توجه داشت که نمی‌توان یک اثر را به صرف ساده‌نویسی، مناسب مخاطب کودک دانست. علاوه بر سادگی زبان، معنا و پیام نیز باید ساده و برای مخاطب قابل ‌درک باشد. بیان مفاهیم دشوار حتی با کلمات ساده نیز پذیرفته نیست. از همین رو گزینش آثار در اقتباسی که برای مخاطبان خاص صورت می‌گیرد حائز اهمیت است).
با این همه گاه اقتباس‌هایی یافت می‌شوند که می‌توان تغییرات چشمگیری در آن‌ها مشاهده کرد. چنین اقتباس‌هایی هر روز به سمت خلق آثاری بدیع و نوآورانه پیش می‌روند. آن ‌گونه که آثار اقتباسی گاه آنچنان از اثر اصلی فاصله می‌گیرند که تنها هاله‌ای از اثر اصلی در آن‌ها مشهود است. بعضی از طرفداران اقتباس سنتی که به اصل وفاداری به پیش‌متن پایبند هستند، چنین اقتباس‌هایی را رد و خالقان آن‌ها را متهم به بی‌اخلاقی، تقلید و سرقت ادبی می‌کنند. در مقابل نظریه‌پردازانی چون جولی‌سندرز و لیندا هاچن به طرفداری از اقتباس‌های نو و سرشار از خلاقیت می‌پردازند. 
لیندا هاچن با ستایش اقتباس‌هایی این چنین، نظریات جدیدی درباره‌ اقتباس و جایگاه آن در هنر و ادبیات مطرح کرده، نظریاتی که تغییرات شگرفی در این حیطه‌ ایجاد کرده است. او معتقد است اثر اقتباسی اثر درجه دو و نازل‌تر از متن اولیه محسوب نمی‌شود، بلکه اثری نو است؛ اثری که در آن رگه‌هایی از متن اصلی وجود دارد اما سرشار از نوآوری و تغییر است. او تکرار و تغییر را در کنار هم شرط اقتباس خوب می‌داند اما بر اصالت اقتباس به عنوان متنی مستقل و به دور از تقلید تأکید دارد. جولی سندرز نیز با او هم‌عقیده است: «بیشـتر اقتبـاس‌هـا و تصرف‌های خلاقانه درست با وفادار نماندن به متن اصلی است که پدید می‌آیند» (سندرز، ۱۳۹۸: ۱۱۲). 

ویژگی‌های اقتباس فاخر
هر اثری که بتواند کودک را به خلاقیت وادارد و تخیل او را گسترش دهد، بی‌شک برای مخاطب لذت‌بخش خواهد بود. البته خلاقیت و لذت‌بخشی می‌تواند به شکل‌های گوناگون در آثار ایجاد شود. حتی آثار اقتباسی که تنها ساده‌نویسی از اثر اصلی است نیز نوعی لذت در مخاطب ایجاد می‌کنند؛ لذت آشنایی با دنیای کهن. اما اقتباس‌های خلاقانه و متفاوت که نوعی بازآفرینی اثر پیشین‌اند، بدون شک ارزش بیشتری دارند؛ چرا که از زاویه نو و به شکلی متفاوت به اثر پرداخته‌اند و تنها بازگوکننده دوباره اثر نیستند، بلکه خود آفریننده و خالق متنی مستقل و تازه‌اند. و چه بسا اثر بازنویسی شده اثری برتر و ارزشمندتر از متن پیشین باشد. «اثر اقتباسی موجود، خون‌آشام نیست: خون را از تن اثر منبع خود نمی‌مکد و او را همچون موجودی در حال جان دادن رها نمی‌کند یا در برابر اثری که از آن اقتباس شده، موجودی رنگ‌باخته نیست. در مقابل، اثر اقتباسی با بخشیدن حیاتی دوباره به اثر پیش از خود که در غیر این صورت نمی‌توانست به آن دست یابد، آن را زنده نگه می‌دارد» (هاچن،۱۴۰۰: ۲۵۴). گذشته از تمام این‌ها، توجه به ادبیت متن و خالی نکردن اثر از زیبایی‌های کلامی و زبانی به صرف ساده‌نویسی در اقتباس بسیار حائز اهمیت است. بدون شک متنی که آراسته به زیبایی‌های لفظی و معنوی است، بسیار ارزشمندتر، دلنشین‌تر و وفادارتر نسبت به متون ادبی و فاخر کهن است. «راز اصلی ابداع و آفرینش اثر ادبی در تکرارها و استفاده از عناصر بدیعی است که تا آنجا که ممکن است باید در نوشته حفظ شود و اثر از ادبیت خالی نشود» (موسوی و سیفی، ۱۳۹۲: ۱۵۰).
متأسفانه با وجود تنوع و فراوانی انواع اقتباس در ادبیات کودک و نوجوان، آثار از لحاظ کیفیت ضعف‌های فراوانی دارند و به جای بالا بردن جایگاه متن کهن، گاه آن را به زیر می‌کشند و مانعی بر سر راه شناخت درست اثر می‌شوند، در چنین شرایطی نویسنده آگاه و توانا باید تلاش کند ضمن مطالعه دقیق اثر کهن و درک درست معنای آن و شناخت درست نسبت به مخاطب، نیازها، توانمندی‌ها و علایق او، اثر خود را به هزاران هنر آراسته کند تا مقبول طبع مخاطب نازک‌اندیش کودک و نوجوان قرار بگیرد. به ویژه امروزه که کودکان و نوجوانان به ‌طور پیوسته در معرض تبلیغات گسترده‌ رسانه‌های غربی‌اند و بیم دور شدن از هویت و ملیت ایرانی در نسل کودک و نوجوان احساس می‌شود. اقتباس‌های درست و خوب می‌توانند این فاصله را کمتر و میان مخاطب کودک و نوجوان و فرهنگ و هویت ملی او آشتی ایجاد کنند. 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.