یک مفسر قرآن درباره حلول قرآن در شخصیت امام حسین(ع) گفت: حقیقت، وجود، تفسیر، فهم و خط قرآن را وامدار سیدالشهدا(ع) هستیم. در واقع وجود مبارک ایشان احیاگر اسلام، قرآن و مکتب پیامبر(ص) است.

سیدالشهدا(ع) احیاگر قرآن است
نهضت پر شور و شعور عاشورای حسینی برای جرعه‌ای فهم بشری در کنار مطالعه و تدقیق فصول پر فراز و نشیب تاریخ اسلام به گفت و شنودهای فراوان نیازمند است. خواندن، نوشتن، گفتن و شنیدنِ فصل سراسر نور، معرفت و زیبایی «عاشورا» در تاریخ به تکرار هر ساله تکراری نمی‌شود؛ آری برای اندک درک قیام امام حسین(ع) و اصحاب وفادارش، باید ساعت‌ها، روزها و سال‌ها پای منبر اهل اندیشه و تاریخ با تأمل و صبوری نشست، شنید و سپس درس‌های انسانی فراگرفت.
طی قرن‌های رفته از وقوع نهضت عاشورا تاکنون، تاریخ‌نگاران، تاریخ‌پژوهان، اهالی قرآن و حدیث، عالمان سیاست و اجتماع و... هریک به نوع و روشی به تحلیل و تفسیر واقعه سترگ عاشورا پرداخته‌اند. تحلیل‌هایی که با همه نقاط قوت و ضعفشان چراغ راهی برای معرفت‌اندوزی انسان امروز با اندیشه عاشورا گشته‌اند با این همه ما - همچنان در پی نوایی از نینوای سیدالشهدا(ع) در سوگ و سوز نشسته‌ایم. 
به انگیزه آشنایی بیشتر با شخصیت امام حسین(ع) در قرآن و حلول قرآن در شخصیت امام حسین(ع) پای سخنان استاد محمدعلی انصاری، مفسر تفسیر مشکاه، شارح نوپرداز نهج‌البلاغه، مدرس شهیر قرآن و استاد دانشگاه فردوسی مشهد نشستیم. سخنانی که با محور اصلی «قرآن و امام حسین(ع)» به مخاطبان خبرگزاری قرآن هدیه شد. مشروح این گفتار را با هم می‌خوانیم.
سلام بر حسین(ع) و بر نهضت جاودانه‌اش، سلام بر حسین(ع) و بر چهره ارغوانی‌اش...
موضوع جذابی که به مناسبت ایام شهادت حضرت سیدالشهدا(ع) بناست در مورد آن با مخاطبان محترم سخن بگوییم، تأملی به شخصیت امام حسین(ع) در قرآن و قرآن در امام حسین(ع) است. برای ورود به این بحث، ابتدا باید بدانیم جایگاه حضرت اباعبدالله الحسین(ع) _ این بزرگ مرد الهی در کجای قرآن قرار دارد. خوب می‌دانیم که به شکل مشخص و منصوص پاره‌ای از آیات شریفه قرآن، جایگاه امام(ع) را در کلام الهی مشخص می‌کند. آیات روشنی که به لحاظ تفسیری، تردیدی در انطباق آن با شخصیت سیدالشهدا(ع) نیست؛ مانند آیه‌ تطهیر؛ «وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَی وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِینَ الزَّکَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا﴿۳۳﴾ و در خانه‌‏هایتان قرار گیرید و مانند روزگار جاهلیت قدیم زینت‌های خود را آشکار مکنید و نماز برپا دارید و زکات بدهید و خدا و فرستاده‏ اش را فرمان برید خدا فقط می‏‌خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند» که به اتفاق عموم مفسران شیعی و بسیاری از مفسران اهل سنت، قطعا شامل خمسه طیبه خواهد شد و در میان آنان حسین ابن علی(ع) قطعا فرد شاخص این پنج‌گانه خواهد بود. یا به طور مثال در آیه مباهله که می‌فرماید: «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکَاذِبِینَ ﴿۶۱﴾»:‌ «پس هر که در این [باره] پس از دانشی که تو را [حاصل] آمده با تو محاجه کند بگو بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم سپس مباهله کنیم و لعنت‏ خدا را بر دروغگویان قرار دهیم».

سیدالشهدا(ع) احیاگر قرآن است

هنگامی‌ که در بیست و چهارم ذی‌الحجه در خانه پیامبر اکرم اسلام(ص) گشوده شد، همگان در انتظار آن بودند که ببینید: «نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ» چه کسانی هستند؟ پیامبر(ص) چه کسی را به عنوان فرزند و پسر خود به صحنه می‌آورد؛ به ظاهر که پیامبر(ص) پسری ندارد، چه کسی را به عنوان نساء و زنان خودشان به صحنه می‌آورند یا جان پیامبر(ص) کیست که در این صحنه به میدان خواهد آمد؟
آفتاب در بیست و چهارم ماه ذی‌الحجه تابید و در خانه پیامبر(ص) گشوده شد و ساکنان مدینه مشاهده کردند که آیه سوره مبارکه آل عمران، آیه مباهله تفسیر عملی شد. پیامبر(ص) از خانه بیرون آمدند و در آغوش پیامبر،‌ سیدالشهدا(ع) است، دست پیامبر(ص) در دست امام حسن مجتبی(ع) است و در پس سرشان فاطمه صدیقه(س) حرکت می‌کند و در پشت سر همه آنان علی مرتضی(ع) است؛ تمام بخش بخش آیه شریفه تفسیر شد که براساس تفسیر عملی پیامبر(ص) که مسلم تاریخی است، کار به جایی کشید که سیدالشهدا(ع) به عنوان «أَبْنَاءَنَا» پیامبر(ص) مشخص شد و در تاریخ بازگو شده است.
نکته دوم،‌ آیه دوم یا آیات دیگری مانند آیه مودت؛ «ذَلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی وَمَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ ﴿۲۳﴾»: «این همان [پاداشی] است که خدا بندگان خود را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‏‌اند [بدان] مژده داده است بگو به ازای آن [رسالت] پاداشی از شما خواستار نیستم مگر دوستی درباره خویشاوندان و هر کس نیکی به جا آورد [و طاعتی اندوزد] برای او در ثواب آن خواهیم افزود قطعا خدا آمرزنده و قدرشناس است».
مودت در قرآن
گاهی سؤال می‌شود که چرا در قرآن واژه «عشق» به کار نرفته است؟ واژه عشق عربی است از ماده «عَشَقَه» گرفته شده است که در پارسی به معنای «پیچک» است، زیرا عشق دامن را می‌گیرد، می‌پیچد و بالا می‌رود و رها نمی‌کند. در قرآن یک بار هم این مفهوم؛ «هرچه گویم عشق را شرح و بیان/ چون به عشق آیم خجل باشم از آن» به کار برده نشده است واین خود جای سؤال است.
پاسخ این است که در زمان نزول قرآن، عشق برای مفهوم سخیفی به کار برده می‌شد. به قول شاعران عرب که شواهد ادبی آن‌ها موجود است عشق در خصوص ارتباط بدنی به کاربرد داشت. به همین دلیل قرآن این واژه مصادره‌ شده ناب را به کار نمی‌برد، اما ابتکار قرآن این است که واژه جدیدی جای آن را می‌گیرد که تمام امتیازات عشق را با اضافه دارد و آن واژه‌ای نیست مگر «مودت». کلمه مودت اشتدادالمحبت و اوج محبت است، محبتی که همراه با معرفت و مسئولیت است. «ذَلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی وَمَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ ﴿۲۳﴾»؛ «این همان [پاداشی] است که خدا بندگان خود را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‏‌اند [بدان] مژده داده است بگو به ازای آن [رسالت] پاداشی از شما خواستار نیستم مگر دوستی درباره خویشاوندان و هر کس نیکی به جا آورد [و طاعتی اندوزد] برای او در ثواب آن خواهیم افزود قطعاً خدا آمرزنده و قدرشناس است».
«هر نبی می‌گفت با قوم از صفا/ دستمزدی ما نخواهیم از شما.» پیامبران الهی هیچ مزدی بر رسالت خودشان طلب نکردند. اینجا فرمود: «إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی». مگر مروت در قربای من، عشق‌ورزی با قربا، مسئولیت‌پذیری در قبال قربای من به عنوان مزد رسالت مطرح می‌شود که بار سنگین و بهای گزافی است و خداوند بیان می‌کند.
سوره فجر؛ سوره الحسین
زمخشری، مفسر معتزله اهل سنت، در جلد سوم تفسیر کشاف در ذیل آیه شریفه روایت و نقل می‌کند از پیامبر(ص) سؤال شد: یا رسول الله من القربا؟ قربا چه کسانی هستند؟ پیامبر(ص) فرمودند: علی و فاطمه و أَبْنَاءَنَا؛ مراد از قربایی که اینجا مودت و آن اجر و مزد رسالت من است، علی(ع)‌، فاطمه(س)، حسن(ع) و حسین(ع) است. این قاف سوم است. سیدالشهدا(ع) در این قاف قرآن می‌نشیند و چهره نورانی او بر آیات شریفه قرآن می‌درخشد. مشابه این آیات بسیار است. پاره‌ای از آیات شریفه قرآن با روایات تفسیری ما اختصاص به سیدالشهدا(ع) دارد. به قصار یک نمونه بیان می‌کنم: سوره فجر را معصومین(ع) «سوره  الحسین» نامیده‌اند. سؤال شد که کدام قسمت این سوره موجب شد که نام نامی سیدالشهدا(ع) بر این سوره گذاشته شود؟ فرمودند: «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً، فَادْخُلِی فِی عِبَادِی، وَادْخُلِی جَنَّتِی» کدام نفس مطمئن‌تر از نفس وجود مبارک سیدالشهدا(ع) که نفس مطمئنه کامل الهی است که خداوند آن را خطاب می‌کند: «ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ» دیگر زمان بازگشت به آغوش رحمت و جوار الهی از دشت کربلاست. این آیه شریفه به وجود مبارک سیدالشهدا(ع) اختصاص دارد و این نامگذاری نیز از ناحیه معصومین(ع) است.
در بسیاری از آیات شریفه قرآن می‌بینیم که در وصف سیدالهشدا(ع)‌ تعبیر و تفسیر درستی می‌شود. قرآن می‌فرماید: «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَی نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا ﴿۲۳﴾ از میان مؤمنان مردانی‏‌اند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند برخی از آنان به شهادت رسیدند و برخی از آنها در [همین] انتظارند و [هرگز عقیده خود را] تبدیل نکردند».
مصداق بارز و شاخص این آیه شریفه جز حسین ابن علی(ع) چه کسی می‌تواند باشد؟ به همین دلیل مفسران به این مورد اشاره می‌کنند. باید بگوییم هرکجا که در قرآن اوصاف و ویژگی‌های مؤمنین، متقین و عبادالرحمان را می‌بینیم، بدیهی است که فرد ممتاز و شاخص آن سیدالشهدا(ع) است که آیات شریفه قرآن جایگاه والای این انسان بزرگوار الهی را بیان می‌کند.
جایگاه قرآن در وجود امام حسین(ع)
از طرفی دیگر جایگاه قرآن در وجود امام حسین(ع) است. یعنی بدون تردید ناب‌ترین جلوه برتر حقایق و توحید قرآن است. جایی است که؛ «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ». مقام اولیت،‌ آخریت، ظاهریت و باطنیت خداوند آنگونه که نه فقط ظاهر لفظ می‌رساند، بلکه با تفسیر و بیان و شرحی، که در خطبه‌های نورانی نهج‌البلاغه امیرالمؤمنین(ع) _ در خطبه‌های ۱۶۳ و اشباح ۹۱ و بقیه موارد از زبان امیرالمؤمنین(ع) می‌بینیم، تجلی کامل توحید الهی در سیره رفتار و حرکت سیدالشهدا(ع) است.
حسین(ع) جز خدا چیز دیگری در هستی نمی‌بیند، زمزمه دلنشین او از وادی خون شنیده می‌شود: «یا رب لا تترکنی وحیدا»؛ خدایا من می‌دانم هیچ‌گاه با تو تنها نیستم. نبودن دیگران با حسین ابن علی(ع) هیچ معنای تفسیری و نگاهی به تنهایی برای او ندارد، بلکه او هنگامی‌ که همراه ذات احدیت است؛ «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» می‌بیند و موحدانه زیست می‌کند و حیات او تفسیر می‌شود.
معادباوری سیدالشهدا(ع) در قرآن
باورهای دیگر قرآن در وجود اوست. معادباوری سیدالشهدا(ع) در قرآن بسیار آموزنده است. صبح عاشوراست،‌ یاران نماز صبح را خواندند، حضرت بازمی‌گردد و خطاب به یارانشان می‌فرمایند: «صبرا بنی الکرام، فما الموت إلا قنطرة تعبر بکم عن البؤس والضراء إلی الجنان الواسعة والنعیم الدائمة فأیکم یکره أن ینتقل من سجن إلی قصر وما هو لأعدائکم إلا کمن ینتقل من قصر إلی سجن وعذاب؛ شکیبایی بورزید، ای بزرگ زادگان. مرگ نیست مگر پلی که شما را عبور می‌دهد و سرای فانی و فراق الهی به دنیای عظیم و گسترده وصل و بقای با حضرت احدیت.» تفسیر زیبایی از مرگ و شاید بتوان گفت مرگ شکوهمند قرآن را سیدالشهدا(ع) تفسیر کرد؛ تفسیری سرخ‌فام.
بزرگ‌ترین موضوعی که انسان‌ها همیشه از آن واهمه دارند «مرگ» است. نام مرگ انسان‌ها را مکدر می‌کند. هنگامی که بیماری می‌داند که زمان کوتاهی تا مرگ دارد این زمان برایش کوتاه‌تر می‌شود. انسان‌ها تحمل نام مرگ را ندارند. تصویری که از مرگ در جامعه و ادبیات ما ساخته می‌شود چیست؟ گرگ اجل یکایک ازین گله می‌برد/ وین گله را ببین که چه آسوده می‌چرند!
در کلام عرب می‌گویند: شیری است مرگ که چنگال خودش را در گریبان انسان قرار داده است.

سیدالشهدا(ع) احیاگر قرآن است

استاد جلال‌الدین همایی، بزرگ ادیب دانشگاه تهران می‌گوید: 
پایان شب سخن سرایی
می‌گفت ز سوز دل همایی
فریاد کزین رباط کهگل
جان می‌کنم و نمی‌کنم دل
مرگ آخته تیغ بر گلویم
من مست هوا و آرزویم
این چهره مرگ است، اما تصویری که سیدالشهدا(ع) از مرگ ارائه داد و مکتب حسین ابن علی(ع) و دست‌پروردگان این مکتب نشان دادند،‌ برای همه ما آشناست که وقتی آن ۱۵ساله تربیت‌شده مکتب سیدالشهدا(ع) که ده سال از عمرش را با عموی بزرگوارش طی کرده است،‌ سؤال می‌کند: عمو جان، آیا من هم فردا در میان کشتگان این دشت هستم یا نه؟ شما فرمودید تمام یارانتان طعم مرگ را خواهند چشید.
سیدالشهدا(ع) سؤال را با سؤال پاسخ داد: «کیف الموت عندک» مردن پیش تو چگونه است؟ چه طعم و مزه ای دارد؟ گفت: «یا عماه احلی من العسل». از عسل برای من شیرین‌تر است. فلاسفه و بزرگان در طول تاریخ همواره سعی کردند بشر را از نام مرگ دور کنند که شیرنی از کام او نرود. در این مکتب چه اتفاقی افتاده است که ۱۵ ساله مرگ را «احلی من العسل» می‌داند؟ چه آموزشی در این مکتب داده شده است؟ چقدر نگاه به معاد و جهان واپسین و معاد قرآن و رجوع الی الله از باورهای جاری در جامعه بشری و دیگران و دنیاهای دیگر تغییر یافته است؟ نگاه به معاد این چنین است و در جای جای آن می‌بینیم. امام سجاد(ع) می‌فرماید: هرچه به ظهر عاشورا نزدیک می‌شد، چهره پدرم گلگون‌تر می‌شد و زیبایی بیشتری در صورت پدر دیده می‌شد.
چون وعده وصل چون شود نزدیک/ آتش عشق شعله‌ور گردد
این نگاه به مرگ و تفسیر معاد قرآن در سیره، شخصیت و رفتار سیدالشهدا(ع) و حرکت ایشان قابل تأمل است. به ابتدای وجود و شخصیت امام حسین(ع) برمی‌گردم؛ هنگامی‌ که از همسری از همسران پیامبر(ص) سؤال کردند که اخلاق رسول خدا چگونه بود؟ عایشه گفت: «خلق القرآن»‌ اخلاق پیامبر، قرآن بود. تمام وجود سیدالشهدا(ع) در تمام دوران پنجاه و چند ساله عمرشان تجلی اخلاق قرآن بود. تمام تفسیر «وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا؛ و بندگان خدای رحمان کسانی‏‌اند که روی زمین به نرمی گام برمی‌دارند و چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند به ملایمت پاسخ می‏‌دهند(۶۳)» بر چهره نورانی و زیبای سیدالشهدا(ع) تفسیر می‌شود، تمام جزئیات اخلاق و مکارم اخلاقی که پیامبر(ص)‌ برای آن مبعوث شده است، صفحه به صفحه و سطر سطر زندگی حسین ابن علی(ع) است. بنابراین قرآن در وجود سیدالشهدا(ع) در جای جای آن توحید قرآن، معاد قرآن، اخلاق قرآن،‌ احکام قرآن و... دیده می‌شود و پایبندی آن کامل می‌شود. به طور ظریف تر باید بگوییم در کلام الهی رابطه دو سویه بین انسان‌ها و بندگان خدا تفسیر می‌شود؛ چه خوش بی‌ مهربانی هر دو سر بی/ که یک سر مهربانی دردسر بی. اگر بخواهیم این بیت را با کلام قرآن تفسیر کنیم، باید به آیه؛ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ؛ ای کسانی که ایمان آورده‏‌اید اگر خدا را یاری کنید یاریتان می‌کند و گام‌هایتان را استوار می‌دارد(۷) سوره محمد» اشاره کنیم.
در کجای تاریخ حیات بشر می‌توانیم صحنه‌ای را برای تفسیر عینی، عملی،‌ قطعی و تمام و کمال این آیه شریفه بیابیم؟ نصرت الهی یعنی نصرت دین خدا، چه کسی اینچنین دین خدا را نصرت داده است؟ هنگامی‌ که برایش بیعت گرفتند و معاویه تمام مقدمات را انجام داد، تمام تحریف‌ها و تصرف‌ها و سازوکارهای رندانه سیاسی مزورانه خود را به کار گرفتند تا عرصه را برای یزید ابن معاویه استوار کنند،‌ حتی اقداماتی برای حذف افراد برای اینکه در زمان یزید معارض نباشد،‌ ترور رقبای سیاسی را باب کردند؛‌ مانند ترور عمر سعد و ترور محمد ابن ابی بکر و حتی اقدام به ترور سیدالشهدا(ع) را در دستور کار قرار دادند.
نقش سیدالشهدا(ع) در احیای دین چیست؟
به جانشین «خلیفه» گفته می‌شود، یزید خلیفه مسلمین است. خلیفه از کی؟ یزید جانشنین چه کسی است؟ «خلیفة الرسول‌الله». هنوز ۵۰ سال از رحلت رسول‌الله(ص) نگذشته است، کسی می‌خواهد بر مسند پیامبر تکیه بزند و خلیفه رسول خدا باشد که به لحاظ اعتقادی معتقد است: «فلاخبرٌ جاءَ ولا وحیٌ نزل؛ نه وحی است نه کتاب.» بنی‌هاشم بازیگران عرصه سیاست بودند و این خلیفه پیامبر(ص) می‌شود! به لحاظ اعتقادی تربیت یافته سَرْجون بن مَنْصور رومی! به لحاظ اخلاقی هیچ منکری نیست که به جا نیاورده و مسکری نیست که نخورده باشد. این فرد زن‌باره، سگ‌باز و شراب‌خوار می‌خواهد خلیفه رسول خدا باشد!
سیدالشهدا(ع) می‌فرماید: «وَ عَلَی الاِسْلامِ ألسَّلامُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الاُمَّةُ بِراع مِثْلَ یَزِیدَ؛ هنگامی که امّت اسلامی به زمامداری مثل یزید گرفتار آید، باید فاتحه اسلام را خواند! من از جدّم رسول خدا شنیدم که می‌فرمود: خلافت بر خاندان ابوسفیان حرام است.» نقش سیدالشهدا(ع) چیست؟ این است که نصرت دین خدا بدهد و از چنین سرنوشت شومی که به معنای تحریف کامل و تمام شدن و بستن پرونده اسلام و پیامبر(ص) و قرآن است، با نصرت دادن دین خدا، اسلام را از چنین شرایطی نجات دهد. در طول تاریخ چنین حالی منحصر به سیدالشهدا(ع) است؛ بسیاری از بزرگان امام حسین(ع) را علت مبقیه اسلام و پیامبر(ص) را علت محدثه می‌دانند. تفسیر کامل آیه شریفه است که حسین ابن علی(ع) چهره پلشت و پلید یزید و دودمان بنی‌امیه را نمایان می‌کند.
روزی که در جام شفق مل کرد خورشید
بر خشک چوب نیزه‌ها گل کرد خورشید
نوباوگان مصطفی را سر بریدند
مرغان بستان خدا را سر بریدند
وقتی ۱۸ سر از آل پیامبر(ص) بر فراز نیزه می‌رود، بعد از آن کسی می‌تواند ادعای خلافت پیامبر(ص) یا اسلام کند؟ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ؛ ای کسانی که ایمان آورده‏ اید اگر خدا را یاری کنید یاریتان می ‏کند و گامهایتان را استوار می‌دارد». نگاه تفسیری به عاشورا و محرم و سیدالشهدا(ع) است. این قبیل از آیات قرآن را عارفانه نگاه کنیم: «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُوا لِی وَلَا تَکْفُرُونِ؛ پس مرا یاد کنید [تا] شما را یاد کنم و شکرانه‌ ام را به جای آرید و با من ناسپاسی نکنید (۱۵۲) سوره بقره». این یاد دوسویه‌ای که خداوند با بندگان خود می‌گوید،‌ چه ذکری فراتر از ذکر حسین ابن علی(ع) نسبت به ذات احدیت است.
چگونه حسین(ع) یاد و حقیقت خدا و وحی را به جامعه خفته‌ یادآوری می‌کند و این‌ها را به حقیقت وحی،‌ قرآن، پیامبر(ص)، اسلام و آموزه‌های دین بازمی‌گرداند و مذکر این جامعه خفته می‌شود؟ حرکت سیدالشهدا(ع) بالاترین مصداق ذکر الهی است: «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ» نتیجه آن می‌شود؛ «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ» نصرت خدا به سیدالشهدا(ع) چه می‌شود؟ نصرت الهی، ذکر الهی به سیدالشهدا(ع) می‌شود.
فرض کنید امام حسین(ع) سپاه کلانی را تدبیر می‌کردند و به لحاظ سیاسی بر یزید غالب می‌شدند و حکمرانی حاکمیت را به دست می‌گرفتند، آیا گمان می‌کردید اسلام نجات پیدا می‌کرد؟ قضاوت جامعه درباره سیدالشهدا(ع) و تاریخ چه می‌شد؟ یک رقابت سیاسی بود که حسین ابن علی(ع)‌ آمده و حاکمیت را در دست گرفت و به اغراض سیاسی خود رسید. آیا چهره یزید و بنی امیه همان‌گونه که بود، برای تاریخ منعکس می‌شد؟ یا شکست‌ خورده‌ای بود که حتی طرفدارانی برای تظلم او مقاله می‌نوشتند و سخنرانی می‌کردند و بسا مکتب فکری باب ‌می‌کردند. حسین ابن علی(ع) با روشی که پیش رفت و با این مکتب فکری که اقامه کرد، نصرت الهی متوجه آن شد که توانست به آن غرض و اهداف پیش‌بینی‌شده این مکتب و روش خود برسد.
حسین ابن علی(ع) احیای دین خدا و پالایش و پیرایش دین خدا را انجام داد و در این راه یاری الهی برای او شد: «إِنَّ لِقَتْلِ‏ الْحُسَیْنِ حَرَارَةً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً»؛ شهادت امام حسین(ع) داغی بر دل‌های مؤمنان گذاشته که هیچ‌گاه خنک نخواهد شد.» یاد، نام، وجود،‌ تفکر و آیین او جاودان و البته آن به آن بلندتر و مرتفع‌تر شد.
اکنون که در ایام محرم هستیم، خواهیم دید که در پنج قاره فریادها بلند است و نژادها و پیروان ادیان مختلف خواهند گفت: «لبیک یا حسین» و این ندا طنین‌انداز خواهد شد.
به تعبیر اقبال لاهوری: زخمه ما بی اثر افتد اگر / آسمان دارد هزاران زخمه ور
نام و یاد او به نصرت الهی باقی مانده است و این خواسته سیدالشهدا(ع) بود. برای امام حسین(ع)، ملک، سلطنت و قدرت هدف نبود، ‌بلکه هدف، ماندن و بقای دین خدا بود که با نام او دین خدا باقی ماند. کلام الهی باقی می‌ماند. «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ». خداوند یاد سیدالشهدا(ع) را در تاریخ جاودان کرده است.
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق / ثبت است بر جریده عالم دوام ما
امام حسین(ع) و احیای قرآن
در باب احیای قرآن و باقی ماندن حقیقت قرآن، چه تنزیل و چه تأویل قرآن، بدون تردید نقش وجود مبارک سیدالشهدا(ع) کلیدی‌ترین نقش‌هاست؛ یعنی با سیر تاریخی که پیش رفت و با تمام تحریف‌هایی که بنی‌امیه آغاز کردند و با وجود تحریف‌هایی که در قرآن انجام دادند، همانند اینکه کسی در ازای گرفتن ۴۰۰ درهم بگوید: من از رسول خدا شنیدم: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ ﴿۲۰۷﴾ و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا می‏‌فروشد و خدا نسبت به [این] بندگان مهربان است». این مطلب را درباره ابن‌ملجم تفسیر و در شام منتشر کردند. ستیزه تبلیغاتی در شام وجود داشت، تا چهره اسلام را از چهره علوی مخدوش و به چهره اموی تبدیل کند. به جای‌جای قرآن دست‌اندازی می‌کردند تا به این هدف برسند. هنوز مردم و «یَومٌ عَلی صَدرِ المصطفی» فراموش نکرده‌اند که پیامبر(ص) حسین ابن علی(ع) را در آغوش گرفت و لب‌های او را بوسید و گفت: «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْناً»، حسین از من است و من از حسین هستم. خدا دوست دارد کسی را که حسین دوست بدارد یا بگوید: «اَلْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ سَیدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّة؛ حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند.» و او را عدل قرآن قرار دهد، یعنی رسول خدا بگوید: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی ما إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بهما لَنْ تَضلُّوا أبَداً و إنّهما لَنْ یَفْتَرِقا حَتی یَرِدا عَلَیَّ الحَوْضَ؛ همانا من دو چیز گرانبها را در میان شما باقی می‌گذارم، کتاب خدا و اهل بیتم را، تا زمانی که به این دو چیز گرانبها تمسک کنید گمراه نخواهید شد، این دو از یکدیگر جدا نخواهند شد تا اینکه روز قیامت در کنار حوض کوثر نزد من برگردند.»
خدا علامه میرحامد حسین هندی را رحمت کند. ایشان در کتاب «عبقات الأنوار فی إمامة الأئمة الأطهار» قریب دو جلد اسناد حدیث ثقلین و مصادیق آن را بررسی کرده‌اند که سندشناسی محسوب می‌شود.
حسین ابن علی(ع) که عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی، به منزله عترت پیامبر در کنار قرآن قرار می‌گیرد و می‌تواند نقشه معاویه و فرزندش را نقش بر آب و قرآن را احیا کند و از تحریف به دور دارد و تنزیل و تأویل را برای جامعه بشر باقی بگذارد. به جز حسین بن علی(ع) فرد دیگری نمی‌تواند چنین کند. ما حقیقت، وجود، تفسیر، فهم و خط قرآن را وامدار سیدالشهدا(ع) هستیم. این سوای معارف تفصیلی و قرآنی است که در طول عمر ایشان نقل شده استو مفسران و قرآن‌پژوهان درباره آن کار کرده‌اند و بزرگان به صورت مستقل در این باره نوشته‌اند. بنابراین باید گفت وجود مبارک سیدالشهدا(ع) بدون تردید احیاگر اسلام و قرآن و مکتب پیامبر مکرم اسلام بودند و این ارتباط ایشان با قرآن در حیطه‌های مختلف است.

سیدالشهدا(ع) احیاگر قرآن است

در طول تاریخ محرم فرصتی بوده است که بزرگان و شخصیت‌های برجسته اسلام از آن استفاده کرده‌اند و امروز باید در این وادی قدم برداریم و بدانیم محرم فرصت نابی است برای عرضه کردن همین دو یادگار پیامبر(ص)در کنار هم، یعنی بهاری است برای تفسیر و تبیین حدیث ثقلین. آموزه‌های مکتب قرآن و عترت در پناه نام سیدالشهدا(ع) در محافل مطرح شود و محافل حسینی در کنار پاسداشت مکتب، تفکر، یاران و خاندان حسین ابن علی(ع)، از مفاهیم و حقایق قرآن پربار باشد. باید از فرصت طلایی محرم، که مسلمانان و شیعیان رغبت بیشتری برای حضور در محافل دینی دارند، به منظور احیای قرآن آن هم منطبق بر حرکت سیدالشهدا(ع) و نهضت حسینی استفاده کنیم و بکوشیم براساس مکتب سیدالشهدا(ع)، توازن را میان شور و شعور برقرار کنیم. اگر عواطف را از حرکت سیدالشهدا(ع) حذف می‌کردیم، کربلا زنده نمی‌ماند. باید ارتباط عاطفی سیدالشهدا(ع) با جامعه، توصیه‌های اهل بیت(ع) در باب بکاء یا تباکی نسبت به سیدالشهدا(ع) و این شور و عواطف باقی بماند. عموم جامعه در ابتدا با عنصر شور و عاطفه با سیدالشهدا(ع) ارتباط برقرار کردند، اما هنگامی‌که بستر شورانگیزی ایجاد می‌شود، جای شعورافزایی است. باید انجمن‌ها و معارف به سوی بیان وصیت امام حسین(ع) سوق داده شود که می‌فرماید: «وإنّی لم أخرج أشراً ولا بطراً ولا مفسداً ولا ظالماً، وإنّما خرجت لطلب النجاح والصلاح فی اُمّة جدّی محمّد، اُرید أن آمر بالمعروف وأنهی عن المنکر».
امام هدفشان را این‌گونه بیان می‌کنند که سیره جدشان رسول خدا(ص) و پدرشان امیرالمؤمنین (ع)‌ را زنده کنند و سازوکار آن را امر به معروف و نهی از منکر می‌دانند. باید این مبانی شعوری مطرح و نیز مطالبی که مربوط به آگاهی‌افزایی است فزون‌تر و عمیق شود.
در اینکه اهل ذکر می‌خوانند: حسین(ع) جنس غمش فرق می‌کند؛ به نظر می‌آید مکتب سیدالشهدا(ع) آمیخته شگفت‌انگیزی از عقل و عشق است، جایی‌ که اتحاد عقل و عشق به زیباترین شکل آن متصور است در تاریخ اسلام نیست مگر حسین ابن علی(ع) و عاشورای حسین ابن علی(ع) که عقل به تمام معنا به قلعه رسیده است و هیچ برهانی فراتر از برهان سیدالشهدا(ع) نیست و جلوه‌های عشق به تمام معنا و شکوهمندانه دیده می‌شود. از وجود نازنین ایشان به عقل سرخ تعبیر می‌شود که تلفیقی جامع و کامل از عقل و عشق است.
امیدوارم بتوانیم در مسیر شناخت سیدالشهدا(ع) و مکتب ایشان و بیان حقایق قیام عاشورا در جامعه و انتقال آنها به نسل امروزی به رسالتمان عمل کنیم.
محسن مسجدجامعی
منبع: ایکنا (خبرگزاری بین‌المللی قرآن)

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.