تحولات لبنان و فلسطین

از این ستون به آن ستون فرج نیست وقتی گره‌های کور با دست که هیچ با دندان هم باز نمی‌شوند!

معادلات باشگاه پر سروصدا کم بود، حالا باید با یک نامعادله عجیب و غریب دست و پنجه نرم کنند. باور کنید این دیگر آخرش است که یک تیم خیالش از قفس توری‌اش کاملاً تخت باشد و بعد در کمال کج‌سلیقگی برود با جذب یک قفس‌بان گمنام خارجی، مصیبت درست کند.

در شرایطی که استقلال قابل‌ترین سنگربان فصل گذشته را تا این لحظه در اردوگاه خود دارد و روی نیمکت نیز دلواپس آلترناتیوها نیست، عقد قرارداد با ودران کیوسفسکی از آن اتفاقات نادری است که در غالب یک پرونده نه چندان قطور می‌توان به آن ورود کرد و البته به نتایج شگفت‌انگیزی رسید.

طرفه آنکه آشیانه‌بان اهل سارایوو در بدو حضور خویش، مُهر قابل پذیرش نیست! استاد نکونام را روی رزومه خود نظاره می‌کند تا هنوز از ره نرسیده و گشتی در خیابان‌های پایتخت نزده، روی دست مدیرانی بماند که با تماشای این همه گیر و گرفتاری بازهم ماست‌ها را کیسه نمی‌کنند و به عرض پوزشی ساده بابت جذب اشتباه یک بنجل غریبه نمی‌اندیشند.

حالا کیوسفسکیِ شوربخت و از چشم افتاده به عنوان آگهی مزایده جدید باشگاه آبی بدل می‌شود و کُلّهم حاضران و ناظران لیگ بر سر نخواستنش بر تکاپو افتادند و جا خالی می‌دهند!

ماجرا وقتی بهت‌آورتر می‌شود که حضرات با لق کردن حسین حسینی کاپیتان کهنه کار خویش بر گاف‌های بی‌پایان خود افزوده و سنگر ایمن را به چشم اسفندیار بدل کرده‌اند!

در چنین شرایطی وقتی زیر ابرهای باران‌زای شایعه خبر پیوستن مردی با انگشتان چسبناک به پرسپولیس و انفجار بمبی مهیب گوش‌ها را خراش می‌دهد، می‌توان به این برداشت ساده رسید که آنجا در هنگ آبی سُرنا را از سر گشادش می‌نوازند و به اتفاقات پارادوکسیکال تن می‌دهند تا علامت پرسشی به قامت مدیران متبختری که با اقدامات محیرالعقول سوار بر آسانسور لاجوردی به سوی قتلگاه حرکت می‌کنند، قرار گیرد.

اینک همه چیز در هاله‌ای از ابهام وایهام است. از یک سو سنگربان بوسنیایی چوب حراج خورده و از سوی دیگر حسین حسینی دلریش و مکدّر به سمت درهای خروجی رهنمون شده تا در آستانه یک لیگ پر اضطراب‌، سرنوشت شماره یک آبی‌ها با اما و اگر پیوند بخورد و جنابان با رؤیت سگرمه‌های درهم رفته مرد نکونام به آب کردن خرید تازه‌ای بیندیشند که از قضا در بازار مکاره، تا این ساعت مشتری دست به نقدی برای آن پیدا نشده است.

راستی شما خبر دارید آنجا در خانه آبی قصه از چه قرار است!

نویسنده: امید مافی

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.