تحولات منطقه

نمی‌گویم طلبه نباید در فضای مجازی باشد، اما باید مدیریت کند.اگر دیدی توجهت به فضای مجازی بیشتر از توجهت به قرآن است، بدان که این آب آلوده فضای مجازی دارد تو را با خودش می‌برد.اگر توجهت به حدیث کمتر از توجهت به فضای مجازی بود، دقت کن...

هشدار؛ توجه ما به فضای مجازی بیشتر است یا قرآن؟! / از صحیفه سجادیه چه خبر؟
زمان مطالعه: ۱۸ دقیقه

حجت‌الاسلام والمسلمین عباسی ولدی در جمع خانواده طلاب با نگاهی دقیق و انتقادی به «اهمیت زندگی دینی و راه‌های تقویت آن» پرداخت و در این جلسه، تأثیرات فضای مجازی، نقش انس با قرآن و حدیث، دغدغه ابدیت و چالش‌های سبک زندگی دینی در دنیای امروز بررسی شد و راهکارهایی برای بازگشت به عالَم دین ارائه شد.

متن سخنان این مشاور و کارشناس خانواده بدین شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم؛ برای اجرای بسیاری از دستورالعمل‌های سبک زندگی دینی ـ آن هم به معنای خالص دینی ـ لازم است درک کنیم که برخی افراد این مفاهیم را با روش‌ها و سبک‌های زندگی غربی ترکیب کرده و با اضافه کردن دو آیه یا روایت، آن را به نام سبک زندگی دینی به ما عرضه می‌کنند.

باید توجه داشت که برای اجرای واقعی سبک زندگی خالص دینی، باید وارد «عالَم دین» شد. این عالم را باید تغییر داد.

* چه کار باید بکنیم تا عالم‌مان تغییر کند؟

برای اینکه بفهمیم عالم ما چه ویژگی‌هایی دارد، عرض کردم لازم است ابتدا به دغدغه‌های اصلی‌مان دقت کنیم؛ مسائلی که ما را خوشحال یا ناراحت می‌کنند، موجب رضایت یا ناامیدی ما می‌شوند و به عبارتی، مدیریت احساسات و حالات ما را بر عهده دارند.

باید ببینیم این مسائل از چه مولفه‌هایی تشکیل شده‌اند و آیا واقعاً با ارزش‌ها و مولفه‌های دینی تناسب دارند یا نه.

برای درک بهتر این موضوع بهتر است از خودمان سؤال کنیم که چه کار باید بکنیم تا عالم‌مان تغییر کند؟

ما باید عالم خود را تغییر دهیم، هوایی که در آن نفس می‌کشیم را متفاوت کنیم و آن را وارد فضای دین نماییم.

صرفاً مناسک دینی کافی نیست؛ حال و هوای دل، سبک زندگی، خوشحالی‌ها، ناراحتی‌ها، دغدغه‌ها و مسائلی که موجب رضایت از زندگی می‌شوند نیز باید در «عالم دین» قرار گیرند.

یکی از نکات بسیار مهم و شاید هم واضح ـ که با وجود وضوحش، متأسفانه مورد غفلت قرار گرفته ـ این است که هیچ‌کس نمی‌تواند بدون انس با قرآن به معنای واقعی کلمه وارد «عالَم دین» شود.

انس با قرآن یعنی چه؟

خداوند متعال در آیه ۳۰ سوره فرقان از قول پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله)، بیانی بسیار کوبنده مطرح می‌کند؛ کوبنده به این معنا که مثل پتکی بر سر انسان فرود می‌آید.

در این آیه، پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند: «وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا؛ در آن روز رسول (به شکوه از امت در پیشگاه رب العزّه) عرض کند: بارالها (تو آگاهی که) امّت من این قرآن را به کلّی متروک و رها کردند».

* انس با قرآن یعنی چه؟

انس با قرآن یعنی چه؟ یعنی اینکه بتوانم با خودم در پیشگاه خداوند و ولی‌الله بگویم: قرآن در زندگی من مهجور نبوده است.

الفبای خارج کردن قرآن از مهجوریت این است که حداقل یک برنامه منظم تلاوت روزانه قرآن داشته باشم.

متأسفانه، این همان چیزی است که گاهی حتی در زندگی افراد متدین نیز می‌لنگد. مثلاً اگر از کسی بپرسید آخرین بار چه زمانی قرآن را ختم کردی؟ ممکن است بگوید: «ماه رمضان بود، به آخرهایش رسیدم ولی دیگر نشد؛ ماه رمضان تمام شد و انگیزه‌ام از بین رفت».

در ماه رمضان، به ازای هر آیه ثواب‌های فراوان وعده داده می‌شود، اما بعد از آن دیگر خبری نیست. گاهی ختم قرآن افراد محدود به ماه مبارک رمضان می‌شود.

حتی برخی افراد می‌گویند: «من کار دارم، درس دارم». این‌ در حالی است که علما روزانه یک جزء یا حتی نصف جزء قرآن می‌خواندند.

حال باید پرسید، چطور این کار را می‌کردند؟ وقتی قرآن خواندن رقیب درس خواندن می‌شود یا درس خواندن رقیب قرآن خواندن، یک فاجعه رخ می‌دهد.

کسی که می‌گوید: «کار دارم، نمی‌رسم قرآن بخوانم»، یعنی چه؟ یعنی وقتی بیکار بودم قرآن می‌خواندم؟ یعنی قرآن کار من نیست؟محجور بودن قرآن یعنی همین.

اینکه قرآن از زندگی ما کنار گذاشته شود و به وظیفه‌ای جانبی تبدیل گردد. اگر توصیف قرآن را در خود قرآن و روایات بخوانید، متوجه می‌شوید که قرآن یکی از ارکان اصلی ورود به عالَم دین است. قرآن، نور است.

خداوند متعال در قرآن کریم می فرمایند: «یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءَکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیرًا مِمَّا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتَابِ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ ۚ قَدْ جَاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُبِینٌ؛ ای اهل کتاب، تحقیقاً رسول ما به سوی شما آمده که حقایق و احکام بسیاری از آنچه از کتاب آسمانی را پنهان می‌دارید برای شما بیان می‌کند و از سرِ بسیاری (از خطاهای شما) درمی‌گذرد. همانا از جانب خدا برای (هدایت) شما نوری (عظیم) و کتابی آشکار آمد.»

* بدون قرآن، سبک زندگی‌ انسان از نور الهی خالی می‌شود

بدون قرآن، دل انسان در ظلمت فرو می‌رود، خانه او تاریک می‌شود، و سبک زندگی‌اش از نور خالی می‌گردد. ما را فریب داده‌اند، با یاد دادن برخی مهارت‌های سبک زندگی، گمان کرده‌ایم که همه چیز را داریم؛ اما واقعیت چیز دیگری است.

دوستان عزیز، این سخنان را با زبانی ساده و خودمانی عرض می‌کنم؛ بعید نیست برخی از ما، به دلیل کم‌توجهی و نپرداختن به کمترین حق قرآن، مورد نفرین قرآن قرار گرفته باشیم. این امر کاملاً ممکن است.

گاهی اوقات در مشاوره‌ها به این موضوع اشاره می‌کنم که وقتی مشکلی در زندگی‌تان پیش می‌آید، یا گره‌ای در کارتان می‌افتد _مثلاً با همسرتان، فرزندتان یا پدر و مادرتان دچار مشکل می‌شوید، یا در ازدواجتان موانعی ایجاد می‌شود_ فوراً سراغ «دو دو تا چهارتای دنیایی» نروید.

همچنین نباید به سراغ تحلیل‌های سطحی و عوامانه رفت که گاهی مردم به آن‌ها تمایل دارند. منظورم این نیست که دنبال چیزهای ماورایی عجیب و غریب بروید، بلکه باید به سنت‌های معنوی توجه کنید.

اولین قدم این است که بررسی کنید، آیا در زندگی‌تان ناسپاسی یا ناشکری وجود داشته است.

مطمئن باشید ناسپاسی و ناشکری، حتماً در زندگی مشکلات ایجاد می‌کنند. بسیاری از مشکلاتی که ما تجربه می‌کنیم، ریشه در ناسپاسی دارند.

این مسئله در قرآن نیز بیان شده است و تأکید شده که ناسپاسی عذاب به دنبال دارد. حال باید از خود بپرسیم: این عذاب کجا خودش را نشان می‌دهد؟

در روایات هم آمده است که ناسپاسی از جمله گناهانی است که خداوند در همین دنیا به سرعت عقوبتش را نازل می‌کند.

این عقوبت چیست؟

آیا خداوند چاله‌ای از آتش در همین دنیا درست می‌کند تا انسان را در آن بیندازد؟

خیر، این برای آخرت و جهنم است؛ اما در همین دنیا، با ایجاد مصیبت‌ها و مشکلات زندگی، انسان را دچار عذاب می‌کند و این عذاب می‌تواند بسیار شدید باشد.

بنابراین، باید به زندگی‌مان نگاهی بیندازیم و ببینیم کدام نعمتی را نادیده گرفته‌ایم یا در برابر آن ناسپاسی کرده‌ایم.

* آیا شکر نعمت هدایت قرآن را به جا آورده‌ایم؟

یکی از بزرگ‌ترین ناسپاسی‌ها، ناسپاسی در برابر نعمت هدایت است. مگر نه اینکه قرآن، کتاب هدایت است؟ مگر قرآن «هدیً للناس» نیست؟ آیا هدایت از بزرگ‌ترین نعمت‌ها نیست؟

حالا باید از خودمان بپرسیم: آیا شکر نعمت هدایت قرآن را به جا آورده‌ایم؟

اگر شکر این نعمت بزرگ را به جا آورده‌ایم، قطعاً شکرهای دیگری هم بدهکار هستیم، چرا که هر نعمت، ما را به سوی مسئولیت بیشتری سوق می‌دهد.

خدایا شکرت که توانستم این نعمت را سپاس بگویم و شکرش را به جا بیاورم؛ اما اگر شکر نعمت هدایت قرآن را به جا نیاورده باشم، باید انتظار عقوبتش را داشته باشم.

آخرین باری که روی آیات قرآن تدبر کردم چه زمانی بود؟ آیا خود قرآن نگفته: «أفلا یتدبرون القرآن» مگر این آیه قرآن نیست؟ آیا خداوند نفرمود که قرآن را نازل کرد تا مردم در آن تدبر کنند؟

فلسفه نزول قرآن، تدبر در آن است. آیا می‌شود من در قرآن تدبر نکنم و ادعا کنم حق قرآن را ادا کرده‌ام؟

اگر من قرآن داشته باشم، اما در آن تدبر نکنم، یعنی در برابر نعمت هدایت قرآن ناسپاسی کرده‌ام و باید منتظر پیامدهای آن باشم. این موضوع اصلاً پیچیده یا عجیب نیست؛ آنچه می‌گویم برداشت شخصی من نیست، بلکه عین آیات قرآن است.

قرآن نوری است که از سوی خدا آمده: «قد جاءکم من الله نور»، اما اگر از این نور استفاده نکنم، تاریکی در دل من باقی خواهد ماند.

آیا قرآن نمی‌گوید: «و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین»؟ قرآن، شفابخش دردهای درونی ماست. اما کدام قرآن؟ همین قرآن که خداوند نازل کرده است، قرآن حقیقی که عالم دیگری است.

* ممکن است کسی مجتهد شود ولی با قرآن مأنوس نباشد

اگر کسی با قرآن انس نگیرد، معنای عالَم دین را درک نخواهد کرد.

انس با قرآن یعنی چه؟ یعنی با قرآن رفیق شویم، برای آن وقت بگذاریم، در آن تدبر کنیم، و قرآن را کار اصلی زندگی خود بدانیم. تنها در این صورت می‌توانیم وارد عالم دین شویم و از نور هدایت قرآن بهره‌مند گردیم.

زمانی مقام معظم رهبری گلایه‌ای کردند و فرمودند: «می‌شود در حوزه مجتهد شد بدون اینکه حتی یک بار قرآن را کامل خوانده باشد»؛ چون یک مجتهد برای اجتهاد به آیات‌الاحکام نیاز دارد، اما این آیات هم در کتاب‌های فقهی آمده‌اند.

بنابراین، ممکن است کسی مجتهد شود ولی با قرآن مأنوس نباشد. این موضوع جای تأمل دارد.

باید با قرآن رفیق شویم؛ برای قرآن وقت بگذاریم؛ قرآن، کار اصلی ماست؛ نه چیزی که فقط در اوقات بیکاری به آن رجوع کنیم. هر کسی، به‌ویژه طلبه‌ها، باید روزانه وقتی ویژه برای قرآن داشته باشند.

یک طلبه حداقل باید روزی یک حزب یا نصف جزء قرآن بخواند، آیات آن را تدبر کند و قرآن را کتاب اصلی و دائمی زندگی خود بداند.

مهم نیست که رشته تحصیلی فرد چه باشد—کلام، فلسفه، فقه، حقوق، تربیت یا هر چیز دیگری—قرآن مرجع اصلی همه ماست.

* چطور می‌توان در عالَم حدیث نباشیم ولی ادعا کنیم که در عالَم دین هستیم؟

نکته دومی که انسان را وارد عالم دین می‌کند، حدیث است. نباید درباره اهمیت حدیث کوتاهی کنیم. چطور می‌شود کسی به اهل‌بیت (علیهم‌السلام) معتقد باشد، ولایت آن‌ها را عامل اصلی نجات در دنیا و آخرت بداند، اما با حدیث مأنوس نباشد؟

از چه زمانی این اتفاق افتاد که برخی از ما با حدیث غریبه شدیم؟ از چه زمانی کتاب‌های حدیثی به حاشیه رانده شدند؟

آیا قابل قبول است که کلام اهل‌بیت (علیهم‌السلام) جزو اولویت‌های درجه یک زندگی ما نباشد؟

مگر نه اینکه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) قرآن و اهل‌بیت را به‌عنوان دو یادگار گران‌بها در میان ما گذاشتند و سفارش کردند که به این دو تمسک کنیم؟

مگر نفرمودند: «اگر به این دو تمسک کنید، هرگز گمراه نخواهید شد»؟ و مگر تأکید نکردند که این دو از یکدیگر جداشدنی نیستند؟

چطور می‌توان در عالم حدیث نباشیم ولی ادعا کنیم که در عالم دین هستیم؟ دین چیزی جز قرآن و حدیث نیست. یکی از مشکلات اصلی ما در جامعه مذهبی این است که برخی افراد—حتی در میان مذهبی‌ها، هیئتی‌ها و طلبه‌ها—وقتی درباره مسائل دینی صحبت می‌کنند، انگار به‌طور عمیق توجیه نیستند.

این به این دلیل است که در عالم قرآن و حدیث تنفس نکرده‌اند و زندگی‌شان به این دو منبع حیاتی گره نخورده است.

وقتی به کسی می‌گویی در برابر پدر و مادرت تواضع کن و حتی با ذلّت برخورد کن، شاید بگوید: عزت نفس من چه می‌شود؟ اما مگر قرآن نفرموده «و اخفض لهما جناح الذل من الرحمة»؟

مگر آیه «وقل لهما قولاً کریماً» در قرآن نیست؟ مگر دعای بیست و چهارم صحیفه سجادیه درباره پدر و مادر، کلام معصوم نیست؟

رفتار فرزند در برابر حتی پدر و مادر کافر یا مخالف اهل‌بیت (علیهم‌السلام) نیز در روایات ما به‌وضوح آمده است.

شخصی نزد امام صادق (علیه‌السلام) آمد و عرض کرد که پدر و مادری دارم که مخالف شما هستند. حضرت فرمودند: «به آن‌ها همان‌گونه نیکی کن که به مسلمانانی که ولایت ما را پذیرفته‌اند، نیکی می‌کنی.»

گاهی گفته می‌شود: اگر تواضع کنم، از من سوءاستفاده می‌شود؛ اگر کوتاه بیایم، دیگر حرفم را نمی‌خوانند، اما باید پرسید: «تو در چه عالمی تنفس می‌کنی؟»

اگر در عالم قرآن و حدیث زندگی کنی، می‌فهمی که عزت و عظمت شخصیت تو در دست کیست؛ در دست خداست.

اگر به قرآن تدبر کنی، می‌بینی که خداوند فرموده است: «من کان یرید العزة فلله العزة جمیعاً». عزت کامل فقط نزد خداست. وظیفه تو چیست؟آیا باید خودت مراقب عزتت باشی؟ چرا؟

* در عالَم دین، خداوند فقط یک چیز از تو می‌خواهد: بندگی تمام‌عیار

مراقبت از عزت یعنی بندگی خدا. خداوند گفته است تواضع کن، و همان‌جا هم فرموده است عزت تو نزد من است.

جایی که فرموده درخواست نکن، نیز به تو اعتماد داده که اگر چیزی پیدا کردی، از جانب من است. اگر تو به وظیفه بندگی عمل کنی، او عزت تو را حفظ می‌کند.

اما چرا تو گمان می‌کنی باید از شخصیت خودت به قیمت زیر پا گذاشتن حرف خدا محافظت کنی؟ چرا دستورات الهی را به نفع خودت توجیه می‌کنی؟ این تفکر ناشی از زندگی در عالَمی است که تو را حافظ اصلی شخصیتت می‌داند، نه خدا.

در عالَم دین، خداوند فقط یک چیز از تو می‌خواهد: بندگی تمام‌عیار. عزت، عظمت، و شخصیت تو، همه در دست اوست. بنابراین، اگر در مسیر بندگی قدم بگذاری، عزت تو نیز تضمین شده است.

ممکن است بندگی کنی، اما حتی به جسمت هم احترام نگذارند و تو را زیر سم اسب ببرند، یعنی حتی جنازه‌ات هم حرمت نداشته باشد.

ممکن است بندگی کنی، اما حتی اگر دختر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) باشی و معصوم، برای سخنت شاهد بخواهند و بگویند: «از کجا معلوم راست می‌گویی؟» ممکن است بندگی کنی، اما حتی در جایگاه یک زن، احترامت در برابر شوهرت حفظ نشود و مورد ظلم قرار بگیری، ولی تو باز هم بندگی‌ات را می‌کنی.

ممکن است کسی که پیش‌تر تو را تحسین می‌کرد، اکنون به تو بگوید: ای خوارشده! اما تو باز هم به بندگی‌ات ادامه می‌دهی.

ممکن است به جایی برسند که تو را به وادی بلا ببرند، اما باز هم می‌گویی: «من محافظ شخصیت و جایگاه خودم نیستم، بلکه فقط بنده خدا هستم». این معنا در عالم دین پیدا می‌شود، نه در عالم غیر دین.

اگر بعضی از این کتاب‌های روان‌شناسی غربی را بخوانید، می‌بینید که می‌گویند: «اگر می‌خواهید قدرتمند باشید، هرگز خودتان را در دسترس قرار ندهید». یا مثلاً می‌گویند: «اگر می‌خواهید قوی به نظر برسید، باید اهل ناز کردن باشید». این توصیه‌ها دقیقاً خلاف آن چیزی است که در روایات ما آمده است.

وقتی این مطالب را می‌خوانید و در زندگی به کار می‌بندید، می‌بینید که شاید در ظاهر بیشتر به شما احترام بگذارند، اما چنین رفتاری با عالم دین و معارف آن سازگار نیست.

* می‌گویند: «روایات گفته‌اند که در برابر متکبر، متکبرانه رفتار کن»

خیلی‌ها، چون در عالم غیر دین تنفس می‌کنند، دستورات دینی را درک نمی‌کنند. آن‌ها دین را با همان معادلات عالم غیر دین می‌سنجند و به همین دلیل روایات را توجیه می‌کنند.

برای مثال، می‌گویند: «روایات گفته‌اند که در برابر متکبر، متکبرانه رفتار کن»، اما وقتی می‌پرسی که این روایت را از کجا آورده‌اند، می‌روند در اینترنت جستجو می‌کنند و یک روایت اشتباه پیدا می‌کنند! انگار اینترنت شده جلد صدویکم بحارالانوار!

نه، این‌طور نیست. عالَم دین تفاوت دارد. کسی که در عالَم دین تنفس می‌کند، می‌داند که روایت صحیح چیست و چگونه باید آن را فهمید.

گاهی که به برخی متدینین نگاه می‌کنید، می‌بینید که اگر سلمان و ابوذر زنده بودند و برخی از مدعیان ولایت را می‌دیدند، می‌گفتند: «چه دروغگوها و مدعیان بی‌اساسی!» و اگر آن مدعیان، سلمان و ابوذر را می‌دیدند، می‌گفتند: «این‌ها دیوانه‌اند!»

این‌قدر تفاوت میان فهم دین حقیقی و ظاهرگرایی وجود دارد.

باید با حدیث انس گرفت. یک کتاب حدیثی کنار دستتان داشته باشید. گفتم باید روضه مکشوف خواند. چرا امروز طلبه ما با کتاب کافی مأنوس نیست؟

چرا با کتاب‌های حدیثی اعتقادی، مثل توحید شیخ صدوق، مانوس نیست؟ چرا با بحارالانوار و تحف‌العقول انس ندارد؟

ما کتاب‌های مهم‌تری هم داریم. چرا صحیفه سجادیه منش زندگی نیست؟ مگر می‌شود شیعه باشیم و صحیفه را درست و حسابی نشناسیم و با آن انس نداشته باشیم؟

آیا می‌شود در عالَم صحیفه سجادیه نبود و در عالَم دین بود؟ باور کنید، نمی‌شود.

عالَم دین همین جاست که گفتم؛ جایی دیگر نیست. اگر من در عالم قرآن و حدیث نباشم، هر کجا که باشم، در عالم غیر دین هستم، مگر اینکه دین جدیدی تعریف کنیم که در آن عالم، قرآن و حدیث رکن نباشند.

* چطور در عالم دین قرار بگیریم؟

قبل از اینکه نکته سوم را بگویم، می‌توانم از شما التماس کنم؟ خواهش کنم؟

این حرف‌ها را فقط پنج دقیقه بعد از جلسه، قبل از خواب، به آن فکر کنید. اگر هر جایش ایراد داشت یا احساس کردید اشتباه گفته شده، همان‌جا کنار بگذارید؛ حتی اگر کوچک‌ترین احتمالی به اشتباه بودنش دادید، بدون معطلی، کنار بگذارید.

اگر یقین دارید که این‌ها درست است، بر اساس آن‌ها از همین امشب و فردا برنامه‌ریزی کنید. چه کسانی که حضوری هستند، چه کسانی که به صورت مجازی این صحبت‌ها را می‌شنوند.

از همین امشب یا فردا، اگر احساس می‌کنید که برای قرآن به اندازه کافی وقت نگذاشته‌اید، قرآن را بردارید.

آقا، روایت است که قرآن زنده است، درست است؟

امام باقر(ع) صراحتاً گفته‌اند قرآن زنده است. قرآن را بردارید و از آن عذرخواهی کنید: «ببخش، ای کتاب خدا، که من به تو بی‌محلی کردم؛ گفتم کار دارم و نتواستم قرآن بخوانم؛ ببخش، من وقتی بیکار بودم سراغ تو نیامدم، تازه اگر فضای مجازی نبود، صد صفحه هم در آن می‌خواندم، اما از تو کمتر استفاده کردم.»

از همین امشب برای حدیث برنامه‌ریزی کنید. یک کتاب حدیث کنار دستتان بگذارید. پیشنهاد من صحیفه سجادیه است.

از همین امشب صحیفه سجادیه را از کتابخانه بیاورید و کنار دستتان بگذارید. بعد از یکی از نمازهایتان، نماز شب، نماز صبح یا نماز ظهر و عصر، در یکی از این نمازها، قرار بدهید که یک دعا از صحیفه سجادیه بخوانید؛ اما نه برای اینکه ثواب ببرید یا گره‌ای از کارتان باز شود، نه. از همان اول شروع کنید به خواندن برای اینکه بفهمید.

* نقطه تمایز و تفاوت میان عالم دین و عالم غیر دین

نکته سوم: نمی‌شود در عالم دین قرار گرفت، بدون اینکه موعود انسان دغدغه آخرت و ابدیت باشد.

یکی از دلایلی که خیلی از مسائل دینی را نمی‌فهمیم یا درک نمی‌کنیم، این است که از دغدغه ابدیت و آخرت فاصله گرفته‌ایم.

این جمله معروف از علامه طباطبایی که شاگردانش نقل می‌کنند، به این صورت است: گاهی وقت‌ها یک عمر سکوت می‌کردند، سپس می‌گفتند: «ابدیت در پیش داریم، ابدیت در پیش داریم».

شما تغییرات سلمان و ابوذر را در ذهنتان نگه دارید، سپس این کلام امام سجاد(ع) را بشنوید. حدیثی در کافی شریف (جلد دو، صفحه ۱۳۱) وجود دارد که حتماً باید آن را بخوانید.

حدیث بسیار زیبایی است، کمی طولانی است، ولی قطعاً ارزش دارد. در این حدیث گفته می‌شود که دنیا و آخرت فرزندانی دارند و شما باید از بچه‌های آخرت باشید، نه بچه‌های دنیا.

در ادامه، درباره زهد در دنیا صحبت می‌شود، یعنی بی‌میلی به دنیا و کم‌رغبت بودن به آن. این افراد چگونه زندگی می‌کنند؟ چگونه فکر می‌کنند؟؛ به گونه‌ای که گویی بهشتی‌ها را در بهشت و اهل جهنم را که در عذاب خواهند بود، می بینند.

این حدیث در نهایت به این نکته می‌رسد که این افراد، به گونه‌ای به قیامت و آخرت فکر می‌کنند که گویی در همین لحظه آن را تجربه می‌کنند، مثل اهل جهنم که در عذاب خواهند بود.

حضرت می‌فرمایند: «فقط یک امر عظیم باعث این تغییر در دیدگاه آن‌ها شده است». آن امر عظیم، همان ذکر قیامت، آتش و عذاب است.

وقتی کسی این دغدغه را در درون خود نداشته باشد، نمی‌تواند در عالَم دین نفس بکشد. واقعاً این نقطه تمایز و تفاوت میان عالم دین و عالم غیر دین است.

قیامت! من هر کاری که می‌کنم باید حواسم به این باشد که تأثیر این کار بر قیامت من چیست؟ تأثیر این کار بر ابدیت من چیست؟ این هم نکته سوم: قرآن، حدیث، قیامت.

* نمی‌گویم طلبه نباید در فضای مجازی باشد، اما باید مدیریت کند!

نکته چهارم: یکی از عوامل اصلی فاصله گرفتن ما از عالم دین، پرداختن بیش‌ازحد به فضای مجازی است.

بگذارید راحت‌تر بگویم: این فضای مجازی واقعاً کمر ما را شکسته است! به بهانه‌های مختلف و توجیهات گوناگون، در شبکه‌ها و صفحات متعدد، وقت و انرژی‌مان را صرف می‌کنیم، بی‌آنکه متوجه شویم این فضا چگونه دارد عالم ما را تغییر می‌دهد.

شما را به وجدانتان قسم، یک مدیریت داشته باشیم! اگر می‌گویید «فضای مجازی روی من اثر نمی‌گذارد»، بگذارید این حرف‌ها را کنار بگذاریم.

این فکرها وسوسه شیطان است. یکی از دلایلی که عالم ما فاصله زیادی از عالم دین پیدا کرده، این است که طرف، سرجمع، خوبش دو سه ساعت در فضای مجازی می‌چرخد، ولی نمی‌فهمد که این وقت‌کشی چه بلایی سر او آورده است.

بگذارید واضح‌تر بگویم: فضاهایی مثل اینستاگرام، توییتر، تلگرام و امثال آن وقت ما را می گیرد؛ حواسمان باشد عمر و حق خودمان را هدر ندهیم.

فقط وقت تلف کردن نیست؛ نه، باید بدانم الان در دنیا چه می‌گذرد. اما باور کنید خیلی از این چیزهایی که برای فهمیدنشان وقت می‌گذارید، مصداق غلامی است که آب را می‌آورد ولی خودش بهره‌ای نمی‌برد.

نمی‌گویم طلبه نباید در فضای مجازی باشد، اما باید مدیریت کند!؛ اگر دیدی توجهت به فضای مجازی بیشتر از توجهت به قرآن است، بدان که این آب آلوده فضای مجازی دارد تو را با خودش می‌برد.

اگر توجهت به حدیث کمتر از توجهت به فضای مجازی بود، بفهم که این آب حال تو را بد کرده است.

چشم باز می‌کنی و می‌بینی یک هفته گذشته و دو صفحه قرآن درست و حسابی نخوانده‌ای، اما صد صفحه فضای مجازی را مرور کرده‌ای. معلوم است که خیلی از مسیر فاصله گرفته‌ای؟

این ملاک‌ها خیلی واضح است! اگر دو یا سه هفته گذشته و تو یک کتاب حدیثی را با فراغت و آرامش باز نکرده‌ای که بخوانی، لذت ببری و روحت را جلا بدهی، اما در همین مدت دویست صفحه از فضای مجازی را رفته‌ای و دنبال کرده‌ای که مثلاً فلان بازیگر چه گفته، فلان بازیکن فوتبال چه کرده، یا فلان سیاست‌مدار چه نظری داده، این نشانه است.

حالا ببین خدا چه گفته؟ ببین امام صادق (ع) چه گفته؟ ببین امام باقر (ع) چه فرموده؟ نه، این‌ها را نمی‌خوانی و خبری نیست!

بسیاری از مهارت‌ها و آموزه‌هایی که در سبک زندگی دینی بیان می‌شود، لازمه‌اش این است که شما در عالم دین باشید. اگر متوجه نمی‌شوید چرا انگیزه‌ای برای اجرای این آموزه‌ها پیدا نمی‌کنید، علتش این است که در عالم دین نیستید.

* برای اینکه در عالَم دین باشید، چهار نکته را باید لازم بدانیم:

۱. در عالَم قرآن بودن: کسی نمی‌تواند در عالم قرآن نباشد ولی در عالم دین باشد. باید برای قرآن وقت گذاشت؛ برای تلاوت، تدبر و انس با قرآن. برای لحظات بیکاری‌مان سراغ قرآن برویم.

۲. در عالَم حدیث بودن: نمی‌شود در عالم حدیث نبود ولی در عالم دین بود. برای حدیث هم باید وقت گذاشت. باید با کتب حدیث مانوس باشیم. پیشنهاد دادیم که حداقل از همین امشب با صحیفه سجادیه رفیق شوید و با آن انس بگیرید. بعد از آن، خدا خودش راه را باز می‌کند.

۳. در عالَم قیامت و ابدیت بودن: نمی‌شود دغدغه ابدیت و قیامت را نداشت ولی در عالم دین بود. دغدغه قیامت و آخرت باید در وجودمان زنده باشد.

۴. مدیریت فضای مجازی: نمی‌شود این‌قدر در فضای مجازی گشت و بدون مدیریت از آسیب‌هایش مصون ماند. یکی از آسیب‌های فضای مجازی این است که ما را از عالم دین دور می‌کند.

ان‌شاءالله همه ما از کسانی باشیم که در عالم دین قرار می‌گیرند، در آن تنفس می‌کنند و دغدغه‌شان، دغدغه ولیّ، بندگی و ترویج معارف ناب قرآن و اهل‌بیت (علیهم‌السلام) است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.