تحولات منطقه

من یک کمال‌گرا هستم. همه فکر می‌کنند این ویژگی باعث می‌شود من موفق‌تر از دیگران باشم اما کمتر کسی به سختی‌ها و مصائب این شرایط توجه می‌کند.

خودمانی با کمال‌گراها/ ما با خودمان مهربان نیستیم
زمان مطالعه: ۲ دقیقه

کمتر کسی روزهایی را می‌بیند که به خاطر یک خط خوردگی ساده میان نوشته‌هایم چقدر آشفته می‌شوم و خود را سرزنش می‌کنم. شاید دیگران فکر کنند موفقیت‌های من وابسته به کمال‌گرایی من است اما من و تمام کمال‌گراهای جهان، موقعیت‌های بسیاری را برای همین ویژگی از دست داده‌ایم. روزهایی که می‌خواستیم ورزش را شروع کنیم و به خاطر اینکه به جای یک ساعت، ۵۰ دقیقه دویده بودیم، دیگر ادامه ندادیم و سال‌هاست که منتظر روزی هستیم تا توان یک ساعت دویدن را داشته باشیم. در ذهن همه ما کمال‌گراها رادیویی غرغروست که بعد از نرسیدن به ایده‌آل‌ترین حالت ممکن، ۲ راه پیش رو ما می‌گذارد: "یا تسلیم شو یا آنقدر به جان خودت نق بزن تا جانت درآید!"

شاید بپرسید خب مگر این چیزها چه ارزشی دارد؟ باید بگویم ما هم دقیقا این را می‌دانیم که خط خوردن کاغذ و کمی جا ماندن از برنامه مدنظرمان اهمیت چندانی ندارد و تلاش زیادی هم برای مدیریت آن می‌کنیم اما درست همان لحظه‌ای که فکر می‌کنیم از شر کمال‌گرایی خلاص شدیم و بدون سرزنش روانی می‌توانیم به کارهایمان برسیم، سر و کله‌اش پیدا می‌شود و با شیطنت برایمان ابرو بالا می‌اندازد. همه ما کمال‌گراها علیرغم تلاش‌هایی که برای "معمولی زیستن" می‌کنیم، باز هم معتقدیم اگر اول نشویم، باخته‌ایم. اساسا در نظر ما موفقیت طیف ندارد؛ یا اول می‌شویم یا بازنده‌ترین هستیم.

در کل ترین‌ها در زندگی ما کمال‌گراها جایگاه ویژه و پررنگی دارد. انگار کل خواسته‌مان از زندگی "ترین شدن" است؛ موفق‌ترین، زیباترین، امن‌ترین، صمیمی‌ترین، خاص‌ترین و تمام ترین‌هایی که قابل تصور هستند. اگر هم به این ترین‌های مثبت دست پیدا نکنیم، از آن طرف بام میوفتیم و فکر می‌کنیم در هر موضوعی "بدترین" شده‌ایم.

البته فکر نکنید که ما نمی‌دانیم بهترین بودن در اولین تجربه کمی مضحک به نظر می‌رسد! اتفاقا ما کمال‌گراها کاملا می‌دانیم که تلاش می‌تواند ما را به موفقیت و بهترین بودن برساند و تمرین و تکرار لازم است تا نتیجه خوبی حاصل شود. ما همه این‌ها را می‌دانیم اما نمی‌توانیم ذهنمان را قانع کنیم و در بیشتر مواقع در برابر سرزنش‌های آن تسلیم می‌شویم.

ما کمال‌گراها خودمان کم دردسر داشتیم که حالا درگیر فضای مجازی هم شده‌ایم. فضایی که همه به قصد نمایش‌ بهترین‌هایشان وارد می‌شوند. از نشان دادن بهترین لباس‌ها گرفته تا بهترین موقعیت‌های شغلی و بهترین توانایی‌ها. از آن زمان محفل کمال‌گراها پرجمعیت‌تر شد و مردم روز به روز بیش از پیش سراغ ترین شدن سوق پیدا کردند. از آن زمان مردم بیش از پیش با خود نامهربان شدند و به خاطر معمولی بودن، خود را مورد سرزنش قرار دادند. حالا هم کار به جایی رسیده که دیگر کسی خستگی پس از کار را عادی نمی‌داند و فکر می‌کند نقصی دارد که در طول روز به تمام کارهایش نمی‌رسد.

ما کمال‌گراها معمولا خودمان را دلیل تمام نقص‌ها می‌دانیم و گاهی هم در این موضوع زیاده‌روی می‌کنیم؛ مثلا اگر ارتباط دوستانه‌مان به هر دلیلی به مشکل بخورد، حتی اگر مسبب مشکل طرف مقابل باشد، خود را مسئول می‌دانیم و مدام فکر می‌کنیم که ما باید ناجی جهان باشیم! عموما تحمل دیدن هیچ عیبی را در اطرافمان نداریم و یک بخشی از ذهنمان مدام در حال تکرار این جمله است: "تو می‌تواستی بهتر باشی."

خوشآیند نیست اما باید صادق باشیم؛ ما کمالگراها اصلا با خودمان مهربان نیستیم. همیشه خود را در رقابتی می‌بینیم که از نظر دیگران هیچ جایی در آن نداریم. ناخودآگاهمان گاهی حتی در نوع راه رفتن و شکل لباس پوشیدن با دیگران مقایسه‌مان می‌کند و برای "خود عادی بودن" محاکمه‌ می‌شویم.

گاهی دلم برای آن بخشی از من که نمی‌خواهد مصائب کمال‌گرا بودن گریبانش را بگیرد، می‌سوزد؛ ما کمالگراها با خودمان خیلی بی‌رحمیم.

تکتم شریفی نژاد خبرنگار تحریریه جوان قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha