نخستین بار در مشهد بود که رؤیای قهرمانی به سراغش آمد. اصلاً نقطه شروع موفقیتهای محسن از جوار امام رضا(ع) کلید خورد. وقتی فقط ۱۵ سال داشت، راهی مشهد شد تا در مسابقات استعدادیابی شرکت کند.
در همان سفر بود که نوجوان گیلانی رو به گنبد طلای امام رضا(ع) کرد و گفت: «یا امام رضا(ع)، همه ایرانیها تو را به مهربانی میشناسند، خانواده من هم از مهربانیات زیاد برایم گفتهاند، کم ما و کرم تو. دوست دارم قهرمان جهان شوم و مدال بگیرم اگر برایم دعا کنی ممنونت میشوم». سالهای زیادی نگذشت که «محسن بختیار» خودش را روی سکوی المپیک پاریس، در حالی که مدال برنز را به گردن آویخته بود دید و حالا نذر کرده اگر در مسابقات جهانی قاهره که سال آینده برگزار میشود، طلا بگیرد، آن را به موزه حرم مطهر امام رضا(ع) اهدا کند. همچنین مدالهای المپیکهای بعدی را هم اگر روزیاش شد، برای حرم مطهر رضوی کنار بگذارد. گفتوگوی ما با قهرمان وزنهبرداری پارالمپیک پاریس پیش روی شماست.
گفتی ورزش قهرمانی و اصلاً شروع موفقیتهایت در ورزش از جوار امام رضا(ع) کلید خورد، دوست داریم درباره آن سفر خاطرهانگیز بیشتر بدانیم.
من ۱۵ سالم بود که خیلی اتفاقی وارد ورزش شدم، واقعاً خیلی اتفاقی. به من زنگ زدند که مسابقات استعدادیابی است، میآیی؟ من هم از خدا خواسته قبول کردم. مسابقات در مشهد برگزار میشد. من در آن مسابقه شرکت کردم. خیلی خوب کار کردم و انتخاب شدم و ورود من به دنیای ورزش از همان جا و از مشهد امام رضا(ع) شروع شد. به خاطر همین هر وقت اسم امام رضا(ع) میآید یاد آن سفر خاطرهانگیز میافتم که آغاز زندگی ورزشی من بود و پس از آن من به دنیای قهرمانی پرتاب شدم.
یادت مانده در آن سفر چه گفتوگویی با امام رضا(ع) داشتی؟
۱۲ سال پیش و اواخر تابستان بود؛ شهریور ماه که هوای مشهد رو به خنکی میرفت. سفر خیلی شیرینی بود. در آن سفر امید در دل من جوانه زد و با وجود اینکه آغاز زندگی ورزشی من بود ولی همان جا در مشهد به دلم افتاد که حتماً موفق میشوم. سفرم به مشهد و زیارت امام رضا(ع) آغاز تحقق رؤیاهای من بود. انرژیای که دیدار حرم مطهر امام رضا(ع) به من داد، من را مطمئن کرد که شروع کنم و حتماً موفق میشوم. این سفر یک جورهایی آغاز ارتباط روحی من با حضرت رضا(ع) بود. بالاخره همه ما ایرانیها با امام رضا(ع) ارتباط دلی داریم و ایشان عشق ما ایرانیهاست اما برای من آن سفر یک دعوت ویژه بود که بعدها در مسابقات مختلف، در میادین مختلف آسیایی و جهانی و المپیک، بارها و بارها یاد حضرت افتادم و آن سفر در ذهنم مرور میشد و به ایشان متوسل میشدم.
انگار آقا در آن سن و در آن شرایط من را به پابوسی خودش دعوت کرد تا محکم و باانرژی قدم بردارم و این مسیر را آغاز کنم.
اصلاً قهرمان شدن آن هم با وجود مشکلات جسمی چه طعمی دارد؟
موفق شدن خیلی شیرین است. من دو ماه پیش از سفر به مشهد، وزنهبرداری را شروع و پس از مسابقات استعدادیابی در مشهد ورزش قهرمانی را آغاز کردم، آن هم با تلاش زیاد. به جرئت میتوانم بگویم در همان سن ۱۵ سالگی و از همان مشهد مطمئن بودم موفق میشوم و مدال جهانی میگیرم.
علاوه بر آن زیارت حرم مطهر امام رضا(ع) در آغاز راه انرژی عجیبی به من داد؛ من به شدت به خودم و برنامههایی که برای خودم داشتم متعهد بودم و به قولی که به خودم داده بودم که موفق شوم، همیشه و در این سالها وفادار بودهام. من تا همین الان که با شما حرف میزنم هیچ وقت دست از رؤیاهای خودم در ورزش برنداشتهام، همیشه موفق شدن برایم مهم بوده و با وجود مشکلات در این مسیر کوتاه نیامدهام، حتی وقتی در اردوی تیم ملی نیستم باز هم شرایط اردو را در زندگی شخصی خودم رعایت میکنم.
در پاریس به امام رضا(ع) هم متوسل شدی؟
در وزنهبرداری خیلی بین بچههای ما مرسوم است که به مولا علی(ع) متوسل میشویم و وزنه را با ذکر «یاعلی» بالا میبریم، من هم این عادت را دارم و همیشه ذکر مولا امیرالمؤمنین(ع) را هنگام بالا بردن وزنه جاری میکنم اما عادت دارم به ائمه(ع) متوسل شوم، به خصوص امام رضا(ع) که جای خود دارند.
ما در جهان به عنوان کشور امام رضا(ع) شناخته میشویم و توسل و مدد گرفتن از حضرت، در میان ما ورزشکاران به یک سنت نیکو تبدیل شده است. همه ما ایشان را به رئوف بودن و مهربانیشان میشناسیم و به خاطر همین مهربانی، دعای ایشان همیشه در میادین ورزشی بدرقه راه ماست.
وقتی که پس از کسب این مدال، به مشهد بیایی به امام رضا(ع) چه میگویی؟
انشاءالله به زودی راهی مشهد میشوم. به امام رضا(ع) که برسم میگویم: «دمت گرم آقا. تو دستم را گرفتی، من سر قولم با تو بودم و تلاش کردم، اما این دعای شما بود که به زندگی من عشق پاشید و موفق شدم. مدال مسابقات جهانی قاهره که چند ماه آینده برگزار میشود و نخستین گام در کسب سهمیه المپیک بعدی است نذر تو است، خیلی وقت است که به آن فکر کردهام و امروز آن را بر زبان میآورم. امیدوارم با دعای شما رنگ این مدال، طلایی باشد و زیباترین مدال را به ساحت شما اهدا کنم.
من آرزو دارم حداقل در دو پارالمپیک بعدی حاضر باشم و وزنه بزنم و آن مدالها هم انشاءالله تقدیم موزه زیبای بارگاه شما خواهد شد تا هر کسی که به حرمت قدم میگذارد جلوهای از عشق من به ساحت شما را ببیند...».
و کلام آخر...
آقا، امام رضا(ع) جان، دلتنگ زیارتتان هستم من را به سوی خودت بطلب.
نظر شما