تحولات منطقه

اسماعیل آذر نویسنده و پژوهشگر ادبی گفت:پشتوانه شاعری و ترانه‌سرایی علم است،شاعر باید هزار سال ادبیات ایران را با ذوق و اشتیاق مطالعه کرده باشد و هیچکدام از این مصادیق در کسانی که امروز ترانه می‌سازند دیده نمی‌شود.

اسماعیل آذر:پشتوانه ترانه‌سرایی، خواندن هزار سال ادبیات ایران است
زمان مطالعه: ۶ دقیقه

در پرونده بررسی ترانه‌های امروزی، به سراغ اسماعیل آذر، نویسنده و پژوهشگر ادبی رفتیم و نظرات وی را در خصوص ترانه‎‌های امروزی که توسط خوانندگان اجرا می‌شود و به صورت گسترده انتشار می‌یابد، جویا شدیم. آذر در این گفت‌وگو مشکل موسیقی معاصر را ناشی از فقدان نگاه تخصصی آهنگسازان به مقوله متن دانست. متن کامل این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید:

امروزه نقش محوری ترانه و شعر در ساخت آلبوم‌های موسیقی به شدت احساس می‌شود، مردم با شنیدن قطعه‌ای آهنگ، سعی می‌کنند با تصویرسازی‌هایی که در متن شعر است فضایی متفاوت را تجربه کنند، اما این تجربه عمدتاً حاصل نمی‌شود، تحلیل شما از این وضعیت چیست؟

بیشترین ترانه‌هایی امروزی که توسط خوانندگان پاپ و آنها که جدیداً وارد این حوزه شده‌اند، خوانده می‌شود؛ علاوه بر اینکه در آن، خواننده از نظر موسیقیایی صدای صحیحی ندارد، محتوای متنی‌شان هم بسیار سخیف است و به دور از فرهنگ ایرانی است؛ فرهنگی که در حوزه شعر و ادبیات پرافتخار است. هر کاری نیاز به تخصص و پشتوانه دارد و ترانه‌سرایی و شعر هم چیزی غیر از این نیست.

برای مثال برای ساختن یک سازه، اگر به دانش و علم ساختمان‌سازی و پی‌ریزی مجهز نباشیم، حتی یک دیوار هم بالا نمی‌رود. امروزه بعضی حس می‌کنند شعر و ترانه‌سرایی نیاز به فراگیری دانش تخصصی ندارد و خروجی این طرز فکر متن‌هایی است مملو از غلط‌های فاحش و به دور از اسلوب که متاسفانه توسط بعضی از خوانندگان هم خوانده می‌شود و در نهایت هم هیچ مفهوم خاصی را تولید نمی‌کند. همه ترانه‌ها پر شده از جملات عاشقانه تکراری که هیچ بار معنای جدیدی ندارند. تکرار جملاتی مانند «وقتی نیستی پیشم / می‌میرم و زنده میشم و …» هیچ دردی را از جامعه درمان نمی‌کند و همه می‌دانند که اینها فقط پاره‌ای کلمه است که روی یک آهنگ سوار می‌شود. رودکی اولین قصیده سرای تاریخ ایران است و به آن قصیده ماندگارش «بوی جوی مولیان آمد همی» شهره است.

ترانه‌سرایی در ایران با این عقبۀ عمیق می‌آید و در دوران مشروطه با اشخاصی مانند بیژن طرقی و معینی کرمانشاهی و … به اوج می‌رسد. محور تمام این ترانه که تاریخ را شکافته و در روزگار امروز به ما رسیده، دانش تخصصی و پشتوانه‌ای عمیق است. نه تنها ترانه که هر کاری بدون پشتوانه، محکوم به فنا و نشکست است. به همین صورت اگر آهنگی وایرال شود که از شعر کم‌مایه‌ای برخوردار است، نهایت در یک بازه زمانی کوتاه شنیده می‌شود و بعد مانند حبابی به سرعت می‌ترکد و محو می‌شود.

آیا اینکه در روزگاری شاعران بنام، ترانه‌سرایان را به لحاظ مقامی هجو و از جایگاه شاعری دور می‌خواندند سبب نشده است که ترانه‌سرایی امروز جدی گرفته نشود؟

خیر، تاثیر این مسئله تا این اندازه نیست و این دلیل نمی‌شود که کسی کاری را به عهده بگیرد که در آن تخصص و سررشته ندارد. پشتوانه شاعری و ترانه‌سرایی علم است، شاعر باید هزار سال ادبیات ایران را با ذوق و اشتیاق مطالعه کرده باشد و هیچکدام از این مصادیق در کسانی که امروز ترانه می‌سازند دیده نمی‌شود. خواننده‌های امروزی عمدتاً خودشان شعر می‌گویند. یعنی یک آهنگ می‌سازند و بعد روی آن کلمه سوار می‌کنند. مثلاً اگر به این جمله دقت کنید «اگر بری با یکی دیگه دوست بشی خیالی نیست» این نه شعر است و نه ترانه! در واقع هیچ صنعتی از شعر و تخیل در آن نیست.

به نظر شما برای رفع این فقدان چه باید کرد؟

بیتی هست از حکیم حافظ شیرازی که می‌گوید:

نوای بلبلت ای گل، کجا پسند افتد / که گوش و هوش به مرغان هرزه‌گو داری

یعنی وقتی یک صدای ناکوک مانند صدای کلاغ به کرات شنیده شود، بعد از مدتی استاندارد گوش، صدای کلاغ می‌شود. وقتی اشعار بد، پر اشتباه و غیر متعارف رواج می‌گیرد به مرور زمان معیارها و استانداردها جابه‌جا می‌شود و همان شعر بد معیار می‌گردد. برای گذر از این فقدان ضرورت این است که یک کار تدریجی و مداوم صورت گیرد یعنی خوانندگان فرهیخته که در این حوزه تخصص دارند، مانند، محمد اصفهانی، سالار عقیلی، حمیدرضانوربخش، علیرضا افتخاری، علیرضا قربانی و … به صورت مداوم و پرکار اثر خوب تولید کنند، به این صورت به تدریج ذائقه مخاطب هم تغییر پیدا خواهد کرد.

از ویژگی‌های ساختاری ترانه خوب بگویید؟

یک شعر، یک غزل، یک ترانه، در ابتدا یک متن است. در غزل حافظ به صورت ساختاری همه اجزا به یکدیگر مرتبط هستند. ترانه هم ساختار خودش را دارد و باید یک موضوع را با آب و رنگ‌های مختلف ارائه دهد. یعنی ترانه تشکیل شده از آب و رنگ‌های ملون و متنوعی که سراینده به یک موضوع می‌دهد و ما هر بار باید با دنیای متفاوتی از این نقش پردازی مواجه می‌کند. ترانه‌سرا جمله‌های شیرین و اثر بخش را به ترانه تبدیل می‌کند.

ترانه سرایان چگونه ترانه می‌گویند، اول ملودی را می‌شنوند و بر اساس آهنگ، می‌سرایند و یا ابتدا ترانه است و بعد آهنگساز بر روی آن اهنگ تنظیم می‌کند؟

این مسئله کاملاً نمود لازم و ملزوم است و عمدتاً هر دو تجربه وجود دارد. مثلاً در روزگار گذشته مرحوم تجویدی ابتدا آهنگی را می‌ساخت و سپس معینی کرمانشاهی و یا دیگرانی می‌آمدند و بر اساس آهنگ و اتمسفر فضای شنیداری، شعری متناسب با همان فضا می‌گفتند. این ساختار از گذشته تا به امروز هم وجود دارد. البته بعضی اوقات هم عکس آن اتفاق می‌افتد، یعنی خواننده و یا آهنگساز در مواجه با یک شعر پرمحتوا و خوش‌ریتم به دنبال ساخت ملودی متناسب با آن می‌روند. مثلاً روش‌شناسی حسام‌الدین سراج که در حال حاضر دارای یک سبک مولف در این حوزه است، به همین شکل است.

سراج خودش هم موسیقیدان است، هم صدای خوبی دارد و هم در انتخاب و به کارگیری اشعار خوب و غنی متخصص است و با جمع همه اینها سبکی را بوجود آورده که مختص خود اوست. برخی خوانندگان دیگر مانند افتخاری، نوربخش و… نیز در مقوله انتخاب متن و شعر وسواس به خرج می‌دهند و خروجی کارشان هم کاملاً مشهود است. این نوع آثار تاریخ مصرف ندارند و از شکاف‌های صعب‌العبور تاریخ عبور می‌کنند و در دوره‌های بعد شاهدیم که یا دوباره شنیده می‌شوند و یا توسط خوانندگان جدید دوباره خوانده می‌شوند، چرا که در تجربه اول خود قادر بودند در قالب یک تجربه در ذهن و ضمیر مخاطب ته‌نشین شوند.

اینها آهنگ‌های هستند که مخاطب با شنیدن آن به دوره‌ای خاص از زندگی شخصی‌اش متصل می‌شود و گویا بخشی از تجربه زیسته شخصی‌اش است. این مسئله در ابتدا کاملاً در گرو انتخاب شعر، ترانه و متن است که البته در ادامه موسیقی و صدای خوانند نیز بر آن تاثیرگذار است.

پیشنهاد شما به گروه‌ها و بندهای موسیقی که بسیار پرطرفدار و پرکار هستند، چیست؟

متاسفانه آهنگسازان امروز با اینکه ممکن است در آهنگسازی و … هنر خود را تثبیت کرده و دانش آن را فرا گرفته باشند اما نسبت به مقوله متن، همچنان نگاه تخصصی ندارند و اینگونه همه زحمات خود را به باد می‌دهند و فکر می‌کنند به راحتی می‌شود از آن گذشت. در حالی که متن نه تنها در حوزه موسیقی که در همه هنرها از جمله سینما اساس کار است و متن ناکوک و ناجور به مرور زمان تاثیر و ماندگاری یک آهنگ را نیز از بین می‌برد. اتفاقی که این روزها در حال شکل‌گیری است هم نامبارک و هم مبارک؛ مبارک است از این حیث که هنرمندان امروز ما متوجه هنر اصیل و ماندگاری که از گذشته به ما رسیده شده‌اند و در ساخت آثار خود به آثار هنرمندان قدیمی چون همایون خرم و علی تجویدی رجوع می‌کنند، نامبارک از این حیث که خروجی این رجعت به جلب رضایت مردم و مخاطب نمی‌انجامد به این دلیل که قادر نیستند در این بازآفرینی ارزش افزوده‌ای به آن ببخشند.

منبع: خبرگزاری کتاب ایران

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha