در همین راستا و به منظور کندوکاو بیشتر در مرداب مخدر به چند محله دیگر که از پاتوقهای همیشگی معتادان بیخانمان است رفتیم تا وضعیت آنجا را نیز به تصویر بکشیم، اما لابهلای صحبت با آنان به مسألهای برخوردیم که بیش از پیش مایه حیرتمان شد!
ماجرا این است که هر چند از همان ابتدای ایجاد کمپهای ترک اعتیاد همواره خبرهای عجیب و غریبی از روشهای غیرقابل تصور ترک اعتیاد و رفتارهای نامتعارف و حتی غیرانسانی در برخی از محلها به گوش میرسد که بیشتر هم در کمپهای غیرمجاز اتفاق میافتاد و میافتد اما برای پرداختن بیشتر و البته کمی جدیتر از قبل این بار از تعدادی از کسانی که سابقه رفتن به چنین محلهایی را داشتهاند خواستیم تا راحتتر از همیشه گوشههایی از واقعیات تلخ کمپهای ترک اعتیاد را برایمان بازگو نمایند.
کمپیها ترسناکتر از پلیس!
مرد جوان که نزدیک به 40 سال سن و اندامی عضلانی دارد و به قیافهاش نمیخورد که واژه ترس را بشناسد وقتی صحبت از کمپ را به میان میکشم، میگوید: ما از کمپیها بیشتر از مأموران پلیس میترسیم! بدترین حالت رفتار مأموران با ما در مقایسه رفتار مأموران کمپها که دنبال ما میآیند مهربانی به حساب میآید.
وی میافزاید: از همان لحظهای که مأموران کمپها به دنبال درخواست خانواده فرد معتاد برای بردن او میآیند «خشونت» خمیرمایه کارهایشان است، هر چند قبول دارم که تعداد بسیار کمی از معتادان با رضایت خودشان به کمپ میروند و غالباً حاضر نیستند با زبان خوش همراه آنان بروند اما توسل به زور برای بردن یک معتاد مانند بردن یک مجنون به درمانگاه باید باشد مأموران مراکز درمانی بیماران روانی هم به زور متوسل می شوند، اما نه برای کتک زدن مریض بلکه فقط او را به زور میبرند.
وی ادامه میدهد: متأسفانه بسیاری از مأموران کمپها پس از گیر انداختن فرد موردنظر ابتدا او را مورد ضرب و شتم قرار میدهند و وقتی اعتراض هم میکنی میگویند ما از خانواده شما مجوز داریم به هر شکل ممکن تو را ببریم!
این مرد که به گفته خودش سابقه چندین نوبت ترک اعتیاد در کمپها را در چند شهر دارد، اظهار میدارد: برخی از کمپها آدم را به یاد فیلمهایی میاندازد که از زندانهای آلمانها و روسها دیده است، چون از معتادان بیگاری میکشند مثلاً در یکی از کمپها باید روزانه تعداد معینی دستمال کاغذی بستهبندی میکردیم تا مثلاً بخشی از هزینههای کمپ را جبران نماییم؛ در مقابل آنچه برای خوردن به ما میدادند بسیار کم بود و محیط کمپ هم وضعیت نامناسبی داشت، اما بودند کسانی که چون پول داشتند همه چیز برایشان مهیا بود خلاصه اینکه خیلی از کمپها برای معتادان بیپول جهنم است.
امضای مرگ
یکی دیگر از معتادان وسط گفت و گوی دوست قبلی در حالی که مشغول مصرف کریستال است! میگوید: آقا تو رو خدا بنویسید بعضی از کمپها هیچ ترسی از کشتن معتادان ندارند، چون به محض ورود ورقهای سفید را مقابل فرد میگذارند که باید امضا کند و هر زمان که اعتراضی به وضعیت محل یا رفتار کارکنان کمپ داشته باشد، میگویند تو امضا دادهای و به ما اجازه دادهای هر کاری بکنیم تا تو ترک کنی، در واقع امضا مرگ را از ما میگیرند.
وی میافزاید: اداره کمپها سلیقهای است و حتی در همان کمپهای مجاز به اخلاقیات مسؤول و کارکنان کمپ بستگی دارد و در بیشتر کمپهای غیرمجاز که خیلی اوضاع غم انگیزتر میشود، نظارت بر کمپهای ترک اعتیاد به نظر من که چند بار و در کمپهای مختلف بودهام وجود ندارد، اگر باشد هم خیلی مؤثر نیست، چون اگر مؤثر بود نباید شاهد ادامه بدرفتاریها در کمپها بودیم.
یک تابلو و یک دوش آب سرد میشود کمپ
جوان دیگری که تازه مصرف موادش تمام شده به جمع ما اضافه میشود و حرفهایش را اینگونه آغاز میکند: داداش یک خانه قدیمی اجاره میکنی یک تابلو میزنی یک دانه دوش آب سرد وسط حیاط میکاری میشه کمپ.
وی میگوید: چند تا کمپی که من برای ترک رفتهام غیر این چیزهایی که گفتم چیز دیگهای نداشتند؛ غذا که قربونش برم خبری نیست، جای خواب که نگو، چون باید 40 نفر داخل یک اتاق کوچک به صورت کتابی کنار هم میخوابیدیم.
وی میافزاید: اگر واقعاً مدیران و تصمیم گیرندگان درخصوص اعتیاد و موادمخدر باور دارند معتاد بیمار است، باید برخوردها و برنامهریزیها نیز بر همین مبنا باشد و رفتارها مانند رفتار با یک آدم بیمار باشد.
آدم معتاد فقط به روحیه و تشویق نیاز دارد تا روز به روز اشتیاقش برای رهایی از دام اعتیاد بیشتر شود نه آنکه با کتک زدن و فرستادن زیر دوش آب سرد احساس حقارت و کینه او را بیشتر کرد.
روشهای درمانی عجیب تا برنامه غذایی عجیبتر
یکی از آنان میگوید: راحتتان کنم داخل خیلی از کمپها معتادان را شکنجه میدهند، چون فرستادن افراد زیر دوش آب سرد در روزهای برفی آن هم صبح و عصر چیزی جز شکنجه نیست.
حتی در یکی از کمپها به ما میگفتند، وقتی خیلی خمار شدید سرتان را به دیوار بکوبید تا خماری را فراموش کنید، حتی چند نفر هستند که کارشان فقط کتک زدن کسانی است که از درد خماری ناله میکنند.
جوانی که به قول خودش خیلی از کمپهای محدوده شرق مشهد را تجربه کرده است، میگوید: غذایی که در برخی کمپها به معتادان در حال ترک میدهند برای سیرکردن کودک 2 ساله هم کافی نیست مثلاً برنامه غذایی یکی از کمپها برای صبحانه یک هفته نان و چایی، نان و چایی و برای روز جمعه نان و چای شیرین بود.
یا مثلاً در کمپ دیگری 2 هزار تومان پنیر میخریدند برای 18 نفر حالا شما حساب کنید به هر نفر یک لقمه میرسد یا نه؟
وی که دل پری از کمپیها دارد، میگوید: در یکی از کمپها وقتی از درد خماری و درد کتکهایی که میخوردم فریاد میزدم خدایا کمکم کن، صاحب کمپ میگفت اینجا من خدایم.
نتیجه روشهای غلط
وقتی از آنان میپرسم که چرا باز هم به نقطه اول یعنی مصرف مواد برگشتهاید، یکی از آنان میگوید: باور کنید وقتی زیر دوش آب سرد یا در حال کتک خوردن بودم به فکر این بودم که به محض خروج به سراغ مصرف مواد بروم و پس از چند ماه در کمپ بودن وقتی از آنجا خارج شدم تنها 4 ساعت پاک بودم تا مواد تهیه و مصرف کردم.
یکی دیگر میگوید: ترک اعتیاد برخلاف تصور تصمیم گیران این حوزه که تصور میکنند مشکل معتاد تمام شده، در واقع آغاز مشکلات اساسی است، چرا که آدم معتاد مدام در حال جنگیدن با خودش است تا به سراغ مواد نرود، ولی چون اکثر معتادان کاری ندارند و کسی آنها را پس از ترک نیز قبول ندارد، مجبور میشوند به سراغ پاتوقهای قدیمی خود بروند و اگر چند روز هم مقاومت نمایند، در نهایت دوباره آلوده میشوند، لذا ای کاش طوری برنامه ریزی شود که در کمپها اولاً شیوه رفتاری و درمانی خوبی به کار گرفته شود و ثانیاً کارهای سبکی به معتادان در زمان ترک آموزش دهند تا پس از خروج بتوانند خودشان را مشغول کنند و منبع درآمدی هر چند اندک داشته باشند.
۵ اسفند ۱۳۹۱ - ۰۱:۳۱
کد خبر: 106049
علی محمدزاده: قدس ویژه خراسان - اشاره: طی ماههای اخیر گزارشهایی از وضعیت اسفبار معتادان بیخانمان و ولگرد شهر مشهد در برخی از مناطق مشهد را چاپ کردیم که گوشههایی از واقعیات تلخ معضل اعتیاد را نشان میداد.<BR>
نظر شما