به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، هشتمین دوره جشنواره شعر با حضور سیدعباس صالحی، معاون فرهنگی وزارت ارشاد و شاعران مطرح شعر انقلاب برگزار شود.
این مراسم با تاخیر آغاز شد و تا واپسین دقایق، عبدالجبار کاکایی و همکارانش مشغول تدارک آغاز مراسم بودند. کاکایی که انگار حتی فرصت نکرده بود، لباسی رسمی به تن کند، مدام در حال رفت و آمد بود و وقتی مراسم شروع شد، در ردیفهای عقب سالن، به تنهایی روی یک صندلی نشست تا شاهد خاموش برگزاری مراسم باشد.
مراسم بدون هیچ سخنرانی رسمی، آغاز شد. با هنرنمایی گروهی از هنرمندان موسیقی نواحی و دعوت مجری مراسم از شاعرانی که قرار بود در آیین افتتاحیه شعر بخوانند: «موسوی گرمارودی، خسرو احتشامی، افشین علاء، فاضل نظری، بهزاد زرینپور، حشمت منصوری و راتی ساکسینا از هند.
مجری مراسم هم سعید یوسفنیا، شاعر بود که در آغاز از گرمارودی خواست تا شعر خود را بخواند. گرمارودی پیش از آغاز شعرخوانیاش، گفت که اخیرا شعر کمتر به سراغش آمده است اما از شعری یاد کرد که چهل سال پیش سروده بود، 4 بهمن 1351 در رثای کسی به گفته او با ستم شاه واژگون، به شهادت رسیده بود: «اگرچه نه پیش چشم/ باری/ کنار گوشمان/ آفتاب را سر بریدند»... او خاطرهای هم از این شعر تعریف کرد. خاطرهای که در آن شهر قزوین، زادگاه گرمارودی و شهید رجایی نقش پررنگی داشتند:
«آن زمان شهید رجایی به من گفتند مجلس ختمی برای آن شهید در قزوین ترتیب دادهایم و از میان علاقمندان حدود 80 نفر از کسانی که میشد به آنها اعتماد کرد را دعوت کردهایم تا در مراسم شرکت کنند. مراسمی مخفی که برای رفتن به آن باید از پشتبامها رد میشدیم.»
اما شهید رجایی به گرمارودی گفته بود که اگرچه تخصص تو شعر سپید است، اما از آنجایی که شرکتکنندگان در آن مراسم، با شعر سپید آشنایی ندارند بهتر است در رثای این شهید، شعری با قالب کلاسیک بسرایی.
او ادامه داد: «آن روزها شهید رجایی که فولکس واگن داشت. با همان خوردو لخ لخ راهی قزوین شدیم و واقعا از روی پشتبامها خود را به مراسم رساندیم اما وقتی که من شروع به خواندن شعر خود با عنوان «بهار خون» کردم و خطاب به شاه گفتم: «رسد روز خون ترا ریختن/ رسد روز بر دارت آویختن...» از همان جمعیت مورد اعتماد هم دیدم که 17-18 نفر بلند شدند و مراسم را ترک کردند چون میترسیدند در صورت گرفتار شدن من، چهره و نام آنها را به یاد بیاورم و زیر شکنجه اسمشان را لو دهم.»
او این خاطره را تعریف کرد تا بگوید شعر انقلاب باری از تاریخ را بر دوش خود میکشد.
در ادامه شعرخوانی گرمارودی، اما گفت که میخواهد قصیدهای از خود بخواند. قصیدهای که در پاسخ به چکامه یکی از دوستان شاعرش مرتضی امیری اسفندقه سروده است. به گفته او مرتضی امیری اسفندقه این شعر را وقتی که گرمارودی از سفر چهار ساله تاجیکستان بازگشته بود برایش سروده و با همان شعر به دیدنش رفته بود اگرچه: «این دوست خوب ما در کتاب «چین کلاغ» خود که بررسی شعر شاعران معاصر است هیچ اسمی از من نبرده است.»
بهرحال گرمارودی قصیده بلند اسفندقه و پاسخ خود به قصیده او را خواند. قصیدهای که در آن هم او نسبت به نیاوردن اسمش در آن کتاب واکنش نشان داده و البته گفته بود که باور دارد این کار اسفندقه از روی سهو بوده نه عمد.
خسرو احتشامی، شاعر اصفهانی نیز در ادامه این مراسم دو شعر به یاد شهیدان خواند و آن را به خانواده شهدا تقدیم کرد. سپس نوبت به افشین علاء رسید که با سخنانش آیین افتتاحیه جشنواره شعر فجر را شکلی دیگر بخشید.
وقتی نوبت به افشین علاء رسید، مجری مراسم به نامه اخیر سیمین بهبهانی شاعر و غزلسرای معاصر اشاره کرد که در آن سیمین بهبهانی یکی از شعرهای افشین علاء ــ در سوگ مادرم ــ را با شعر «ای وای مادرم» شهریار مقایسه کرده بود. اما پیش از آن که علاء در اینباره صحبت کند به زحماتی اشاره کرد که سیدعباس صالحی معاونت فرهنگی و عبدالجبار کاکایی دبیر جشنواره متحمل شده بودند: «من از نزدیک شاهد زحمات این دوستان بودم هرچند که جشنواره شعر مظلوم واقع شد و مورد هجمههای مختلف قرار گرفت.»
او گفت امیدوار است که جشنواره شعر فجر افق گستردهتری را شامل شود و همه طیف ها و صداهایی که در ادبیات روزگار ما صاحب سخن و نفس و تاثیرگذاری هستند پوشش دهد.
علاء اضافه کرد: «وقتی آقای گرمارودی از خاطرات پیش از انقلاب خود گفتند، با خود فکر کردم که ایشان و کسانی چون طاهره صفارزاده و مهرداد اوستا، در کنار شاعران صاحبنام آن روزگار دهه 40 و 50 به فعالیت مشغول بودند. در این میان این دوستان که به سرودن اشعار آیینی و اعتقادی مشغول بودند در اقلیت بودند و کسانی که گفتمان دینی نداشتند در اکثریت، اما دیدیم که جامعه تفکرات مذهبی امام (ره) را پسندید و بعد از انقلاب آن اقلیت تبدیل به اکثریت شد.»
این شاعر در ادامه گفت: «حالا اگر ما صداهایی که با ما نیستند را برنتابیم دچار اشتباه همان پیشینیان شدهایم. چون وقتی کسانی که مثل ما نمیاندیشند مجال ظهور نداشته باشند رفته رفته تبدیل به دشمن میشوند.»
او همچنین گفت که نامه سیمین بهبهانی باعث افتخار اوست: «زمانی که قیصر چهره در نقاب خاک کشید هیچ وقت آن متن کوتاه سیمین بهبهانی را فراموش نمیکنم که در آن نوشته بود بعضی به من میگویند قیصر مذهبی بود چرا اینقدر به او پر و بال میدهی و من در جواب آنها گفتم اگر اینگونه است که چه بهتر. چرا که در نظرم به فضائل او اضافه شده است.»
علاء تاکید کرد که ما باید برای صاحب این صداها حرمت قائل شویم و درباره سیمین بهبهانی گفت: «این بانو کسی است که غزلش «دوباره میسازمت وطن» به سرود ملی ما پهلو میزند.» این سخن علاء با تشویق حاضران روبرو شد و او ادامه داد: «بر فرض که ایشان همراه انقلاب نبودند ولی به قول آقای کاکایی شعر انقلاب حالا دیگر همآورد میطلبد و نیازی به نشنیدن و حذف کردن ندارد.»
این شاعر اظهار امیدواری کرد که دیگر شاهد تنگنظریها نباشد و خطاب به آنهایی که با صدق نگران شعار این دوره از جشنواره یعنی حمایت چندصدایی بودن هستند گفت نگران نباشید.
عضو علیالبدل شورای شهر تهران همچنین گفت که سیمین بهبهانی قرار است نظراتش را درباره شعر او منتشر کند و گفت: «ایشان میدانند که من شاعر انقلاب و اهل بیتم و ابایی ندارم که به صدای بلند به این خصوصیاتم اشاره کنم چرا که به آن افتخار میکنم. همین صفات اتفاقا اقتضاء میکند که ما به تکریم بزرگان بپردازیم.»
برای این شاعر به گفته خودش جالب بود که در میان مجموعه اشعارش شعرهایی سیمین بهبهانی را سر ذوق آورده که تم مذهبی داشتهاند: «غزلهایی که ایشان را فوقالعاده تحت تاثیر قرار میداد یکی غزلی در رثای حضرت فاطمه (س) و دیگری حضرت ام البنین بود که ایشان را به وجد آورد و گفتند که هیچ شخصیتی به اندازه حسینبنعلی (ع) روی زندگی من تاثیر نگذاشته است در حدی که اسم فرزندانم را حسین و علی گذاشتهام و روزم را با بسمالله آغاز میکنم.»
او در سخنان پایانیاش، به سخنان حسن روحانی در جمع هنرمندان هم اشاره کرد آنجا که گفته بود حافظ نماد هنر ایرانی است و گفت: «من به این حرف رییسجمهور افتخار میکنم چون حافظ سمبل مبارزه با عناد و تزویر و ریاورزیست. ما هرگز از اصول خود کوتاه نخواهیم آمد و آرمانهای انقلاب را فراموش نخواهیم کرد اما باید صداهای مختلف را بشنویم.»
افشین علاء همان شعر «در سوگ مادرم»را بعد از گفتن این حرفها، خواند.
اما بهزاد زرینپور، شاعر خرمشهری، شعری را خواند که به یاد برادرش بهروز سروده بود. برادری که دو سال از او بزرگتر بوده و در سالهای سربازی اواخر جنگ در رود کارون به شهادت رسیده بود. شعرخوانی او با استقبال حاضران در سالن مواجه شد.
بعد از زرینپور هم نوبت فاضل نظری رسید که با خواندن چند غزل شنوندگانش را به تحسین وا داشت.
در ادامه این مراسم هم حشمت منصوری، شاعر کرد زبان شعر کردی «پرتو جمال» و راتی ساکسنا، شاعر مترجم، ویراستار هند دو شعر «چشمان پیر» و «ملافه» را خواندند.
در این مراسم چهرههای دیگری چون مشفق کاشانی، محمدعلی بهمنی، موسی بیدج، شاهرخ تندرو صالح، علی آبان و .... حضور داشتند.
نظر شما