سرهنگ بیدمشکی میگوید: «با حکم دادستان، ما به منزل سارق چاق وارد شدیم. او هیچ باور نمیکرد ما تعقیبش کردهایم. در حال جمع آوری و انتقال آلات جرم بود. کلت غیراستانداری داشت که حدس زده بودیم فقط برای ترساندن کارمندان و مشتریان بانک به کار برده است، زیرا در آخرین سرقت در حالی که یکی از کارمندان بانک و یک عابر به تعقیب او پرداخته بودند اسلحه را به سوی آنان گرفت، اما حتی تیرهوایی شلیک نکرده بود.
از این حیث او یک فرد خونسرد مسلط به شمار میرفت. وقتی وارد خانه او شدیم یکه خورد، اما قادر به انکار نبود. همه وسایل مورد بهرهبرداری در جرم به چشم دیده میشد. دوستانه به صحبت با او پرداختم. حدود سه ساعت صحبت کردم سرانجام سیگاری خواست. جا سیگاریاش را به او دادیم. آتش زد. به قول قدیمیها سیگاری گیر اندو شروع به صحبت کرد.
علت اینکه سابقه نداشت این بود که دزد نبود. دلال اتومبیل بود و چون وضعیت معاملات اتومبیل این روزها افت کرده و هر کسی ماشین نمیخرد او ورشکسته شده بود. گفت: بازار خودرو راکد است. او ورشکست شده و به بسیاری از مراجع و سازمانها عریضه نوشته و مراجعه کرده و جوابی نشنیده، 200 میلیون تومان بدهی داشته که امیدی برای پرداخت بدهیهای خود نداشته است.
پس از سه ساعت صحبت، خودش نشانی محل پنهان کردن اسلحهاش را که در دودکش آبگرمکن مخفی کرده بود نشان داد. به او گفتیم که اقدامش موجب ارعاب و اخاف مشتریهای بانک و کارکنان آنجا شده و یکی از مشتریها دچار تشنج شده است.
[دادستان به وی اتهام محاربه وارد کرده است که مجازات آن بسیار سنگین است.]
سرانجام سارق دهان باز کرد و همه چیز را گفت. او صاحب همسر و دو دختر کوچک است. وقتی اعترافاتش به پایان رسید من نفس آسودهای کشیدم. الحمدلله در پیشگاه آقا امام زمان(عج)، آقا امام رضا(ع) و هموطنان و همشهریان سرافکنده نبودیم. آن اولین شب پس از چندین هفته بود که من خواب آرامی کردم. من از مردم مشهد تشکر میکنم که همه همکاری کردند. این مردم شایسته احترام و محبت و قدردانی هستند.
در صفهای نانوایی مناطق جنوب شرقی مشهد، کبابیها، طباخیها، چلوپزیها، جلوی پمپ بنزینها و بانکها کارآگاهان میلیونی، یعنی مردم شهر مستقر بودند. ما از نقطه صفر شروع کردیم، از یک عکس مبهم مردی چاق، با شکم بزرگ. صورت پوشیده ولی با همکاری مردم به یک سارق دویست میلیون تومانی رسیدیم که خود فردی شکست خورده و ورشکسته بود و با اینکه هیچ سابقه جرمی نداشت به فکر افتاد از راه حرام و خطا پولدار شود. خودش هم اعتراف میکند اشتباه و عجله کرده و آبروی خود را برده است.
من به مردم خراسان اطمینان میدهم پلیس آگاهی خراسان، روز به روز بر آمادگی خود میافزاید. به یاد میآورید آقای معتضد! چند سال پیش چند سارق، مسلسل و کلت به دست با پتک به مغازههای طلا و جواهر فروشی مشهد حمله میکردند. با پتک شیشه سنگین طلافروشیها را میشکستند و ضمن ربودن طلا و جواهر برای ایجاد رعب سر جوان جواهر فروش تازه داماد را هدف قرار داده محض خودنمایی و ضرب شست با گلوله میپاشاندند. آن جنایتکاران دستگیر شدند و به اشد مجازات رسیدند.
الحمدلله کادر خوبی در آگاهی داریم که تحصیلات عالیه دارند. حتی چند تن در حال گذراندن دکترای خود در رشتههای حقوقی و جرم شناسی هستند. از امکاناتی برای کارهای آزمایشگاهی برخورداریم. سعی میکنیم یک پلیس علمی- جنایی باشیم.
مشهد شهر بسیار بزرگی است با چندین میلیون جمعیت با سالانه میلیونها مسافر و زائر ورودی و یک قطب معنوی و جاذبه مذهبی درخشان نمیتوان انتظار داشت در چنین جامعهای جنایت و سرقت روی ندهد و جرایم دیده نشود، اما ما تا آنجا که در توانمان هست میکوشیم نظم و امنیت و آرامش در سراسر خراسان رضوي و سایر استانهای خراسان برقرار باشد. ما هر لحظه آماده هستیم خبری بشنویم، اما تبهکاران قادر به فرار از دست ما نیستند. ما حمایت مردم را پشت سر داریم. من فرزندان مردم را مانند فرزندان خود میانگارم.
باور میکنید وقتی بچهای گم میشود. تصویر او روی میز کار من قرار میگیرد و تا از سرنوشت او آگاهی نیابم آرام نمیگیرم. عکس بچههای گمشده روی میز من جلوی چشم آنقدر میماند که بدانم چه به روزشان آمد. آنان مانند فرزندان خودم هستند. وقتی سالم و زنده به خانوادهشان تحویلشان میدهیم خوشحال و خندان میشوم. وقتی خدای ناکرده خبر بدی میرسد اندوهگین و افسرده میشوم و چند روز گرفتهام. از همکاری مردم خراسان با پلیس و پلیس آگاهی سپاسگزارم.
در مورد سارق چاق پرسیدم. سرهنگ گفت، در زندان است. توجه جناب سرهنگ را به این نکته جلب کردم که زندان نباید دانشگاه آموختن روشها و فنون جنایت و تبهکاری باشد. چه بهتر که در طول مدت حبس به زندانیان، حرفههایی آموخته شود. ناصحان و مبلغان اجتماعی مورد قبول و احترام، با زندانیان صحبت کنند. نصیحت کنند و آنان دوباره در اولین روز آزادی به دنبال جرم و سرقت و تبهکاری نباشند و البته سرهنگ سخنانم را تأیید کرد. با سپاس از جناب سرهنگ بیدمشکی و جناب سرهنگ غلامی ثانی و همکاران سختکوش ایشان.
نظر شما