«بر شاخههای بلوط
شکوفههای برفی
تمامیکوهستان
باغ بزرگ زمستان» *
هیچ اثر هنری به هیچ اثر هنری دیگر قابل تبدیل و تقلیل نیست چرا که علیرغم ذات مشترک، رمزگان هنرها با یک دیگر متفاوت است. آن ذات مشترک همان تخیل و خلق جهانی تازه با منطقی تازه است که در آن حواس انسانی تجربهای بکر و ناروزمره و صرفا انسانی را به دست میآورد. اما یک شکوفه را نمیتوان در یک قطعه موسیقی به نمایش درآورد و یا حس ناب شنیداری «دریاچه قو» اثر «چایکوفسکی» هرگز قابل تبدیل و ارائه با آهنگین ترین اشعار تاریخ بشری نیست. درست همانطور که باله «دریاچه قو» به عنوان یک تجربه دیداری ـ شنیداری حاوی دقایقی است که سمفونی به تنهایی قادر به انتقال آن نیست. آیا «هملت» از فیلمساز مشهور روسی «کوزینتسف» همان «هملت از «شکسپیر» است؟
«هوشنگ رئوف» یک شعر نوشته است. او نه نقاشی کشیده است و نه عکس انداخته است. رمزگان او زبان است و در زبان است که شکوفه معنا میدهد اما در عکس برف هرگز به صورت شکوفه دیده نمیشود و در نقاشی نمیتوان باغی از برف کشید که بیننده نام «باغ بزرگ زمستان» بر آن بگذارد.
شعر «رئوف» نه تنها به دلیل غیرایدئولوژیک بودن و به علت فقدان ارجاع به نقطه ای مشخص در تاریخ، ناب است بلکه چون هر شعر دیگر ناب است چون قابل تقلیل و تبدیل به هیچ اثر هنری دیگری چون نقاشی یا عکس نیست.
*نازگلو خوانده ای ـ هوشنگ رئوف ـ نصیرا ـ 1392 ـ صفحه 69
نظر شما