گزیده ای از سخنرانی امام موسی صدر به مناسبت ایام ولادت امیرالمومنین(ع) که در شهر صورِ لبنان ایراد شده و در کتاب «انسان آسمان» منتشر شده است، از نظر می گذرد.

 تلاش برای تحریف واقعه شکافتن کعبه

به گزارش قدس آنلاین به نقل از تسنیم، متن پیش رو گزیده ای از سخنرانی امام موسی صدر در شهر صورِ لبنان است که به مناسبت ایام ولادت امیرالمومنین(ع) ایراد شده است. متن کامل این سخنرانی در کتاب «انسان آسمان» منتشر شده است؛

تلاش دشمنان برای تحریف واقعه شکافتن کعبه

دشمنـان امیر مؤمنان (ع)، کـه در طول تـاریخ دستشان در تحریف احادیث مربوط به آن حضرت باز بوده و حکام جهان اسلام که همواره در پیِ به خدمت گرفتن اشخاص و استخدام راویان حدیث به منظور جعل حدیث و تحریف آن بودند، سعی کردند تا تفاسیر و جزئیات نادرستی از واقعۀ ولادت حضرت به دست دهند و مشابه فضایل و مناقبی را که برای آن حضرت آمده، برای دیگران ذکر کنند. از این رو، داستان دیگری از پیش خود ساختند و گفتند: شخص دیگری نیز در کعبه به دنیا آمده، به نام حکیم بن حزام، نه فقط امام علی (ع). این حدیث جعلی و دروغ است، زیرا تنها متأخران که در انکار و کتمان فضیلت امام سعی داشتند، آن را نقل کرده‌اند. حکیم بن حزام انسان سست ایمان و پستی بود و به عنوان «مؤلفـة قلوبهم» زکات می‌گرفت.

امامی که زندگی اش از خانه خدا آغاز شد و در خانه خدا به پایان رسید

خداونـد، فضیلت ولادت و شهادت در خـانۀ خود را بـه امیـرمؤمنان (ع) اختصاص داده است. همان‌طور که می‌دانید، حضرت به دست ابن ملجم در محراب به‌ شدت مجروح شد و در اثر آن به شهادت رسید. پس زندگی امام از خانۀ خدا شروع شد و در خانۀ خدا به پایان رسید. حیات امام، از این آغاز تا آن پایان، سراسر سجده و عبادت و خدمت به خدا بود. در عظمتش همین بس که بدانیم بت‌ها و خدایان دروغین کعبه به دست او و به فرمان رسول خدا (ص) سرنگون شدند و سران مشرکان در جنگ‌ها و... به دست او به هلاکت رسیدند.

امیر مؤمنان (ع) این‌گونه خلق شد و این‌گونه رسالت خود را ادا کرد. میلادش در کعبه و شهادتش در مسجد بود. زندگی او سرشار بود از فعالیت و خیر و تلاش و فضیلت، و ما هرچه بگوییم نمی‌توانیم گوشه‌ای از عظمت او را بیان کنیم. چه بگوییم دربارۀ مردی که به گفتۀ ابن ابی الحدید، دوستانش از ترس، فضایل او را پنهان کردند و دشمنانش از روی حسد و طمع، و با این همه ـ ‌عین عبارت در خاطرم نیست ‌ـ آوازۀ او به سراسر دنیا رسید.

امیر مؤمنان (ع) در هر بابی مناقب و فضایلی دارد که وصف‌ناشدنی است. در مورد علم حضرت، حدیث پیامبر (ص) را شنیده‌ایم: «أنا مَدینةُ العِلمِ وَعَلِیٌّ بابُ‌ها» (من شهر علمم و علی دروازۀ آن است.) در باب عدالت و پایداری و قضاوت عادلانه‌اش، پیامبر (ص) می‌فرماید دانا‌ترین شما در قضاوت علی است. و فرموده است که من ترازوی اعمالم و علی شاهین آن ترازوست. در زمینۀ حکمت، خطبه‌ها و تعالیم او سرشار است از فضیلت و علم؛ چشمه‌های پرفیض و جوشان حکمت که سراسر زندگی مسلمانان را با خیر و برکت پر کرده است. در باب شجاعت او سخن بسیار است. در باب جود و کرم او، دشمنش می‌گوید اگر او دو خانه داشته باشد، یکی پر از طلا و دیگری پر از کاه، طلا‌ها را پیش از کاه‌ها در راه خدا بذل می‌کند. در دیگر زمینه‌ها هم همین‌طور.

علی(ع) در بیان ابوبکر و عمر و معاویه

انسان وقتی در مقابل عظمت امیر مؤمنان (ع) قرار می‌گیرد، از تحیر نمی‌داند چه بگوید. یکی از خلفای معاصر حضرت می‌گوید: اگر آب دریا‌ها مرکب شود و درختان قلم و انسان‌ها نویسنده و جنیان حسابگر، فضایل تو را،‌ای ابوالحسن، نمی‌توانند به شماره آورند. آقای نجم‌الدین عسکری (حفظه الله)، این حدیث را در کتاب علی و خلفا آورده و آن را با بیش از ده طریق از خلیفۀ اول، ابوبکر، نقل کرده است. از خلیفۀ دوم، عمر بن خطاب، هم از‌‌ همان طرق نقل می‌کند که علم ده جزء دارد که نه جزء آن، مختص علی و جزء دهم مشترک است میان او و دیگران و این‌گونه است که هر وقت فضیلت و عظمتش نمایان می‌شود، احترام و شگفتی دوست و دشمن را برمی‌انگیزد. معاویه در نامه‌ای به محمد بن ابی‌بکر دربارۀ امام (ع) می‌نویسد: در زمان رسول خدا(ص) علی در چشم ما چون ستاره یا عیوق بود و در عبارت دیگری چنین آمده: هر وقت علی را با کسی مقایسه می‌کردیم، او در چشم ما چون ستاره و عیوق بود.

امیر مؤمنان سراسر زندگی‌اش را و همۀ تلاش و لحظه به لحظۀ عمرش را در راه خیر و کمال و نزدیکی به خدا سپری کرد. زبان از شمارش نتایج این همه کوشش عاجز است. تنها یک لحظه از زندگی‌اش بر‌تر از عبادت انس و جن است؛ یعنی‌‌ همان ضربه‌ای که در روز خندق بر عمرو بن عبدود عامری وارد کرد. این یک لحظه از بین ۶۳ سال کوشش، از عبادت جن و انس بر‌تر است. باقی لحظات عمرش چگونه بوده است؟

مقام او نزد خداوند بسیار بزرگ است. دائماً در جهاد و عبـادت بود. شنیده‌اید که وقتی برخی از اصحاب امام زین‌العابدین (ع) به او می‌گویند: خداوند، شما اهل بیت را از همۀ گناهان و آلودگی‌ها پاک کرده است، پس این همه نماز و شب‌زنده‌داری و خشوع و عبادت برای چیست؟ حضرت، صحیفۀ حضرت علی (ع) را می‌خواهد و برایش می‌آورند. سپس مقداری از آن می‌خواند و می‌گوید: ‌‌ای ابوالحسن، چه کسی می‌تواند مانند تو باشد؛ شب‌ها در شب‌زنده‌داری و روز‌ها در جهاد و تلاش و شجاعت.... به این معنا که برای شخص خود کاری نمی‌کرده.

جهاد و تلاش و فداکاری علی(ع) در راه دفاع از اسلام

در جنگ جمل وقتی امیر مؤمنان (ع)، پسرش، محمد بن حنفیه را به جنگ می‌فرستد، سفارش‌هایی به او می‌کند که بیانگر طرز فکر و نوع عمل حضرت است. از جملۀ آن سفارش‌ها این است که می‌فرماید: دندا‌‌نهایت را به هم بفشار، پا‌هایت را استوار نگه دار، نگاه خود را به انتهای لشکر دشمن بینداز... جمجمه‌ات را به خدا عاریه ده. علی (ع) این‌گونه در جنگ قدم برمی‌داشت. جمجمه‌اش را امانتی از طرف خدا می‌دانست که باید به او بازگرداند. می‌فرماید: «باکی ندارم از آنکه به کام مرگ درافتم یا مرگ مرا در کام خود کشد.» او در جنگ احد هم، طبق نقل برخی از کتب، این‌گونه بود: امام در مورد جنگ احد می‌فرماید به اطراف خود نگریستم و رسول خدا را نیافتم. با خود گفتم: سبحان‌الله، پیامبر کجاست؟ آیا فرار کرده؟ پیامبر که اهل فرار کردن نیست. آیا به آسمان عروج کرده؟ از او چنین انتظار نمی‌رود. آیا کشته شده؟ اینجا بود که اضطراب وجودم را گرفت و با تمام وجودم جنگیدم. در پی لشکر دشمن گشتم و آنان را که در جایی جمع شده بودند، دیدم. گفتم: مرگ آنجاست (زیرا او آرزوی مرگ کرده بود) و به سویشان حمله‌ور شدم و آنان را مانند مور و ملخ پراکنده ساختم. ناگهان چشمم به رسول خدا افتاد که بیهوش بر زمین افتاده بود؛ جنگ و جهاد علی این‌گونه بود.

وقتـی از جنگ احـد برگشت، بـدن او ۳۶ زخم کاری بـرداشته بود، به طوری که وقتی پارچۀ زخم‌بندی را در زخمی فرو می‌کردند، از زخم دیگری خارج می‌شد. راوی می‌گوید: به عیادت او و رسول خدا (ص) رفتیم. دیدیم طوری روی قالی چرمین افتاده که گویا پاره‌ای گوشت تکه تکه شده است. نمی‌شد او را بلند کرد و روی بستر گذاشت. به ناچار او را روی‌‌ همان قالی چرمین گذاشتند. سپس راوی ادامه می‌دهد: پیامبر (ص) از حال امام به گریه افتاد و به او گفت:‌ای اباالحسن، چیست پاداش کسی که مثل تو در راه خدا جهاد کند؟ در‌‌ همان مجلس، پیامبر (ص) مسلمانان را برای جبران شکست در جنگ احد و به منظور نشان دادن آمادگی و روحیۀ بالای آنان و تضعیف روحیۀ کفار، دوباره به جهاد دعوت کرد. در این هنگام امیر مؤمنان (ع) گفت:‌ ای رسول خدا، من نیز با شما می‌آیم. پیامبر فرمود: با این وضعیت،‌ای ابوالحسن؟ امام جواب داد: بله، پدر و مادرم به فدایت، حتی اگر مرا روی شانه‌ها حمل کنند، هرگز شما را تنها نمی‌گذارم. این است جهاد و تلاش و فداکاری علی در راه دفاع از اسلام. دربارۀ اخلاصش در عمل بار‌ها شنیده‌اید که در جنگ احزاب، وقتی حضرت بر سینۀ عمرو بن عبدود نشست، او به حضرت جسارت کرد، ولی امام نخواست که غضب و حس انتقام و ناراحتی‌اش از این عمل در کشتن عمرو بن عبدود تأثیری بگذارد.

ایـن‌ها همه گوشه‌ای و پـرتـوی از وجود امام است. هرچـه در فضیلت او بگوییم، باز کم گفته‌ایم. اما می‌خواهم مطلبی عرض کنم. همۀ ما عظمت و مقام حضرت را می‌دانیم. حتی اگر حدیثی که در واقعۀ معراج از پیامبر (ص) نقل شده است که فرموده‌اند کاروانی از شتر دیدم که بر پشت خود کتاب‌های بسیاری حمل می‌کردند. پرسیدم این‌ها چیست؟ گفتند: این کتاب‌ها حاوی فضایل علی (ع) است. حتی اگر این حدیث هم صحیح نباشد، اگر همۀ کتاب‌هایی را که از ولادت حضرت تا به امروز، به زبان‌های مختلف در فضیلت او نوشته شده، جمع‌آوری کنیم، می‌دانید چند کتاب می‌شود؟ آیا کاروانی از شتر نمی‌خواهد که این همه کتاب را حمل کنیم؟ این‌ها چیز عجیبی نیست، عظمت امام خیلی بیشتر از این‌هاست. شهادت پیامبر (ص) بر فضیلت حضرت کافی است: «علی با حق و حق با علی است. هرکجا علی باشد، حق نیز بر محور او می‌گردد.» در عظمت او همین بس که قرآن کریم حضرت را نفْس پیامبر (ص) که سرور کائنات است، می‌داند.

علی(ع) معیار سنجش راستی و انحراف ماست

اما ما چه سنخیتی با امیر مؤمنان داریم؟ بعد از این همه فضایلی که در مدح حضرت گفتیم، جای این سؤال باقی است که ما را چه به حضرت. همین که او را دوست داریم، کافی است؟ محبت، تبعیت و پیروی را آسان‌تر می‌کند، ولی کافی نیست، بلکه به عکس، مسئولیت ما را بیشتر می‌کند، زیرا مسئولیت کسی که محبت امام در دل اوست، بیشتر از کسی است که امام را دوست ندارد و یا نمی‌شناسد. کاری که ما می‌کنیم، این است که امام را باعظمت جلوه می‌دهیم، سپس او را مانند کالاهای لوکس و دکوری به نمایش می‌گذاریم و به وجودش افتخار می‌کنیم، اما ما چه می‌کنیم؟ وقتی می‌گوییم علی امام من است، امام یعنی چه؟ امام جماعت چه کسی است؟ کسی است که وقتی تکبیر می‌گوید، باید تکبیر بگوییم؛ وقتی به رکوع می‌رود، باید به رکوع برویم؛ وقتی به سجده می‌رود، باید به سجده برویم. این یعنی امام، یعنی کسی که باید از او تبعیت کنیم. این‌گونه نیست؟

امیر مؤمنان (ع) از این راه می‌رود و ما از راه دیگر، آن‌گاه او را امام خود می‌خوانیم. این دروغ و افترایی بیش نیست. امام در لغت یعنی تراز جیوه‌ای، یعنی ابزاری که راستی و کجی دیوار را نشان می‌دهد. امیر مؤمنان هم طبق تفسیر قرآن «القِسطاس المُستَقیم» است، یعنی وسیلۀ سنجش راستی و انحراف ماست. «قسطاس» یعنی چه؟ وقتی می‌خواهیم شکر و برنج را وزن کنیم با ترازو وزن می‌کنیم؛ وقتی می‌خواهیم دمای هوا را اندازه بگیریم با دماسنج اندازه می‌گیریم؛ اما وقتی می‌خواهیم انسانی را بسنجیم، او را با امیر مؤمنان می‌سنجیم [این یعنی القسطاس المستقیم.] ما شیعه و پیرو علی بن ابی‌طالبیم و مردم اعمال ما را به حساب او می‌گذارند. اگر کسی وارد لبنان شود و بخواهد علی بن ابی‌طالب (ع) را از طریق پیروان او، نه از راه مطالعۀ کتب، بشناسد، به ما نگاه می‌کند. شما را به خدا، آیا وضعیت ما امام را آن‌گونه که هست به مردم معرفی می‌کند؟

برادران، ما در لبنان که نمایشگاه مذاهب و ادیان گوناگون است، نمایندۀ علی بن ابی‌طالب (ع) هستیم و مردم اعمال ما را به حساب حضرت می‌گذارند، حال اگر اعمال و کردار ما مناسب پیروان آن حضرت نباشد، وجودمان نه تنها موجب بزرگداشت آن حضرت نخواهد بود، بلکه بر عکس، موجب بدنامی او خواهد شد. امام یعنی الگو و اسوه. آیا زندگی ما به زندگی امام علی (ع) شباهتی دارد؟ هر سال روز ولادت امیر مؤمنان (ع) می‌آید و ما با نگاهی نو و سرشار از امید، چهرۀ درخشان او را می‌نگریم، در حالی که هزاران مشکل در زندگی خود داریم. اگر حضرت امروز در میان ما بود، (البته شکی نیست که حضرت، با روح و رسالت و دعوت و جهاد و تعالیم و دستور‌هایش، در میان ما حضور دارد.) آیا از وضع اجتماعی ما رضایت داشت؟ آیا این وضعیتی که ما در برابر اسرائیل داریم و این ذلتی که از خود نشان می‌دهیم، مورد رضایت او بود؟

اگر او در میان ما بـود، رضایت می‌داد که ایـن همه انـرژی و تلاش و قدرت را به ضرر منافع خود به کار بگیریم یا بر ضد برادران و همسایه‌هایمان استفاده کنیم؟ آیا راضی بود که به همسران خود ظلم کنیم یا اینکه در تربیت فرزندانمان کوتاهی کنیم؟ هرگز! او کسی است که تازیانه به دست می‌گرفت و داخل بازار می‌شد و فریاد می‌زد: «اول فقه، سپس تجارت.» سپس در میان بازار می‌گشت و اگر مظلومی را پیدا می‌کرد [حق او را از ظالم می‌گرفت.] می‌گفت: «ضعیف نزد من قوی است تا اینکه حق او را بازپس گیرم و قوی نزد من ضعیف است تا اینکه حق را از او بازستانم.» او این‌گونه در میان مردم حکومت و داوری می‌کرد.

آیـا گمـان می‌کنیـد کـه حضرت بـه خـاطر خودش دشمنان را می‌کشت؟ عمرو بن عبدود به امام ناسزا گفت و آب دهان در صورت او انداخت، ولی امام در آن لحظه از کشتن او صرف‌نظر کرد و بلند شد تا عصبانیتش فروکش کند. سپس آمد و به خاطر خدا او را کشت. اگر دشمنان را می‌کشت، به این سبب بود که دست او دست خدا و چشم او چشم خدا بود. علی بن ابی‌طالب (ع) از ما انتظار ندارد که به دشمنانش ناسزا بگوییم. او دشمن شخصی ندارد و چیزی برای خود نمی‌خواهد. خود حضرت می‌فرماید: از دنیای شما به دو پیراهن کهنه و از خوردنی‌های آن به دو قرص نان بسنده می‌کنم. «طِمر» یعنی لباس کهنه و فرسوده. این بود لباس و دارایی امام. یعنی او دنبال مال و منال دنیا نبود. همچنین می‌فرماید: «دنیا در نظر من از آب بینی بزغاله‌ای پست‌تر است.» و می‌گوید:‌ای دنیا، «غُرّی غَیری» (غیر مرا فریب ده.) آیا این‌گونه نگفته است؟ پس هدف امام از این همه کار و مجاهدت شبانه‌روزی و تحمل سختی‌ها و اذیت‌ها چه بود؟ آیا برای رسیدن به دنیا بود؟ خیر، هدف او تقویت دین اسلام بود، همان‌طور که می‌فرماید: حتی اگر مرا بر شانه‌ها حمل کنند، هرگز شما (پیامبر) را تنها نمی‌گذارم.

اهداف این مرد بزرگ هنوز هم برجاست. ماییم که اسلام را تضعیف کرده‌ایم و از ارزش آن کاسته‌ایم، نماز را ترک کرده‌ایم و به واجبات عمل نمی‌کنیم و در موج فراگیر فسق و فجور مشارکت می‌کنیم و سلاح به دست دشمنان حضرت می‌دهیم تا او را از میان ببرند. علی بن ابی‌طالب (ع) چه رابطه‌ای با ما دارد؟ آیا ما واقعاً پیرو او هستیم؟ اگر مثل او باشیم و‌‌ همان طور که می‌گوید «وَإِنَّکُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِکَ وَلکِن أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَاجْتِهَاد» (شما نمی‌توانید مانند من باشید، اما مرا با ورع و تلاش یاری کنید.) اگر در خط و مسیر او حرکت کنیم، در این صورت پیرو او هستیم وگرنه خیر. شما هم مسلماً به این رضایت نمی‌دهید [که از پیروان راستین او نباشید] زیرا او را دوست دارید. حال اگر در کنار این محبت، مقداری معرفت و آگاهی هم داشته باشیم و در راه خدمت و تقویت اهداف او و تضعیف دشمنانش گامی برداریم، وارد در‌‌ همان راهی شده‌ایم که باید از روز ولادت آن حضرت الهام بگیریم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.