خبر متاثرکننده ای که با خود، یک برگشت به عقب بزرگ داشت. بازگشتِ ذهن به سال های جنگ و سال هزار و سیصد و نود. وقتی سریال شوق پرواز از تلویزیون پخش می شد. وقتی یدالله صمدیِ کارگردان، زندگینامه شهید بابایی را به تصویر کشید و الهام حمیدی تمام سعی اش را کرد صدیقه حکمت را، نقش آفرینی کند.
دیگر سالها بود که با نمایش آن مجموعه، بانو صدیقه حکمت - همسر آرام و عاشق خلبانِ جنگ- آدم غریبه ای نبود. انسان صبور و دلتنگی بود که قریب به 29سال لباس و کلاه همسر شهیدش را روی چوب لباسی خانه نگاه می داشت. گویی که ایشان هستند و به اداره می روند.
واقعا پرداختن به زندگانی پرفرازونشیب مدافعان میهن و نوشتن از همسران مظلوم و بزرگوار و فداکارشان، کار دشواریست. نوشتن از مادر " محمد و حسین و سلما " ها که هرروز غبار از روی خاطرات عاشقانه شان برمی داشتند و با لباس فرم و ماموریت های جنگی و دلواپسی سر می کردند. با چشم انتظاری فراوان.
گفتن از بانوانی که هرروز بی شک با مردان خلبان رزمنده شان، سوار برهواپیماهای اف-14 و امثالهم می شدند و برقلب دشمن می تاختند.
شاید کمتر رفتنی باشد که مثل درگذشت همسر خلبان بابایی اینگونه ، دلشکسته و گریان و آرام مان کند. مثل این بانو که قرار است بعد این همه سال دوری، به دیدار یارش برود. به دیدارِ شهیدش که مردادماه سال شصت و شش در آسمان خطوط مرزی سردشت، دنیا را پشت سر گذاشت و برای همیشه پرواز کرد.
به قول علی دایی که در اینستاگرامش نوشت: دور جدایی ها خط بکشید. این قصه، قصه ی وصلت است.
نظر شما