توجه به ساختار اشعار مجموعه «بیدارخوابی» نشان میدهد که محسن بیدوازی ساختار شعر آزاد را خوب میشناسد و با وجود بسیار جوان بودن، مطالعه و تمرین و ممارست زیادی در این زمینه دارد. البته در چند شعر از این مجموعه هم پایانبندیهای شتابزدهای دیده میشود و علاوه بر آن، چند شعر هم اساساً نیازی به پایانی که شاعر برای آن رقم زده، ندارد و بهنظر میرسد بهتر بود در بند ماقبل آخر، تمام میشدند.
امّا مسأله مهم و تأملبرانگیز در مجموعه ، تصویرسازیهای آن است، نه از این جهت که شاعر توانسته تصاویر سورئالیستی زیبایی بسازد، و نه از این جهت که اغلب تصاویر، بهتنهایی یک شعر کامل و یا دستکم یک کاریکلماتور خوب محسوب میشوند، بلکه از این جهت که «بیدارخوابی» سرشار از این تصاویر زیباست؛ مسألهای که متأسفانه درنهایت به ضرر مجموعه تمام شده است.باید پذیرفت که «بیدارخوابی» از معضلی به نام «تزاحم تصاویر» رنج میبرد. در هر صفحه از این مجموعه، گاهی بیش از پنج تصویر قابلتأمل به چشم میخورد؛ تصاویری که هریک به تنهایی میتوانند ذهن مخاطب را درگیر کنند، تاجاییکه مخاطب، کلیّت اثر را فراموش کند.
بهنظر میرسد محسن بیدوازی که پیداست ذهنی بسیار توانمند و تصویرساز دارد، هنوز نمیتواند از برخی تصاویر به نفع کلیّت شعرش چشم بپوشد و برخی از تصاویر را به نفع تصاویر بهتر و مهمتر حذف کند. به همین دلیل اغلب قطعات سپید کتاب «بیدارخوابی»، عملاً مجموعهای از تصاویر رنگیناند. همین مسأله باعث شده مخاطبی که این کتاب را میخواند، از خواندن شعرها بهشدت لذت ببرد، امّا بهندرت بتواند شعری از این مجموعه را بهطور کامل به خاطر بسپارد.
نامت آنقدر گرم/ که دندانهایم در زمستان/ روی خودشان میکشند// تنهاییات/ جهان را تحریک میکند// نمیدانم/ از چشمهایم به عمق فاجعه پیبردهای یا نه/ اما من/ پسر نزاییده توأم/ سهراب روزهای غمگین/ شلوغم،/ آنقدر که خودم را در شلوغی گم کردهام// تنها تو میتوانی نجاتم دهی/ تنها تو/ تنها تو میتوانی در شلوغی پیدایم کنی/ دستم را بگیری/ و از خودم بیرون بکشی.
نظر شما