شاید برای انسان امروز جذاب باشد تا بداند شاعری عارف مانند عطار در سدههای گذشته چگونه زندگی میکرده است. «از خاک تا افلاک» کتاب جیبی کوچکی است که بر اساس زندگی محمد فریدالدین عطار نیشابوری نوشته شده است.
این زندگینامه داستانی با آن حجم کوچک و لاغرش در یک نشست خوانده میشود و با ادبیاتی که نویسندهاش در نوشتن آن استفاده کرده، حال مخاطب را خوب و آرام میکند. راضیه تجار، داستاننویس باسابقه کشورمان، زندگی عطار را به شیوه داستانی بازنویسی کرده است. انتشارات سوره مهر این اثر را بهتازگی چاپ نموده و به بازار کتاب فرستاده است.به انگیزه انتشار این اثر، با راضیه تجار به گفتوگو نشستیم. تجار از روند نوشتن این کتاب و مشکلاتی گفت که گریبان نویسندههایی را گرفته که برای نوشتن داستان زندگی مشاهیر و انسانهای تأثیرگذار دست به قلم میشوند. این گفتوگو را بخوانید.
شاعران و عارفان بسیاری هستند که مورد توجه مردم قرار دارند و جزو مفاخر و قلههای ادبی به شمار میروند. چه شد که عطار بستر روایت داستانی شما قرار گرفت؟
از تعدادی نویسنده برای نوشتن روایت داستانی مشاهیر ادبی دعوت شد. وقتی من این فهرست را دیدم، دلم به سمت و سوی نوشتن زندگی عطار کشیده شد. عطار را دوست داشتم چون هم عارف بود و هم شاعر.
در مورد زندگی و شخصیت عطار منابع مطالعاتی کمی وجود دارد. چطور تخیل و واقعیت را برای نوشتن این اثر با هم آمیختید؟
همیشه عقربه دل به سمتی میرود که در اختیار آدم نیست. حسی درونی به من گفت که باید زندگی عطار را بنویسم. در لحظه انتخاب به نبود منابع فکر نمیکردم. وقتی در موقعیت نوشتن قرار گرفتم، سعی کردم خطوط اصلی زندگی او را در جریان نوشتن داستان تحریف نکنم. در نوشتن زندگینامههای داستانی اینچنینی، تخیل مانند عطر و گلابی است که به گل زده میشود. گلاب فقط گل را معطر میکند اما ماهیت آن را تغییر نمیدهد. چگونگی کاربرد تخیل در این اثر با همین مصداق برابری میکند.
علیرغم آنکه عطار شاعری عارف بوده است اما شما در نوشتن این داستان به دام مسایل عرفانی و فلسفی نیفتادید. چطور توانستید نگاه داستانی را حفظ کنید؟
عطار اقیانوسی از عرفان و فلسفه است و اگر میخواستم وارد این وادیها شوم باید به همه اینها نقب میزدم که در این مجال نمیگنجید. هدف من این بود که سیر زندگی این شاعر عارف را، بدون نقب به عمق وجودیاش، بنویسم.
تلاش من این بود که نگاهی بیرونی و خطی به سیر زندگی او داشته باشم تا دایره مخاطبان بیشتر باشد. این کتاب تلنگری است تا اگر مخاطبی راغب شد، آثار عطار را با دقت بیشتری بخواند و شخصیت واقعی او را کشف کند.
با وجود داشتن قلههای ادبی، چرا در کشور ما زندگینامههای داستانی اندکی بر اساس این شخصیتها نوشته میشود؟
در جامعه ادبی قانون نانوشتهای وجود دارد که داستان و تخیل صِرف دارای ارزش ادبی بیشتری است و حتی در داوریهای جشنوارههای ادبی هم، کتابهای زندگینامه زیاد مورد توجه داوران نیست. همین مسأله نویسندگان را برای نوشتن این ژانر بیانگیزه میکند. زندگینامهنویسی بعد انقلاب در ایران مورد توجه قرار گرفت و اتفاقاً مخاطب هم استقبال خوبی از آن کرده است.
در حالی که به نظر من، نوشتن زندگینامه داستانی نسبت به سایر ژانرهای ادبی کار سختتری است چون نویسنده باید هم به واقعیتها وفادار بماند و هم اثر را به ادبیات نزدیک کند. این سختی و ریزبینی برای نویسندهای که بخواهد زندگینامه شهیدی را بنویسد، چند برابر میشود چون گاهی خانواده شهید نسبت به اثر، مدعی میشود. به همین دلیل نویسنده باید بسیار هوشمندانه و دقیق عمل کند تا مورد اتهام قرار نگیرد.
به خاطر همین حساسیتها، اهمیت این ژانر ادبی کمتر از داستاننویسی نیست و اتفاقاً توصیه من این است که برای شناساندن مفاخر، مشاهیر ادبی و شهدا باید نویسندگان بیشتری وارد این مقوله شوند. مثلاً برای فیلم «ایستاده در غبار» کف زده میشود در حالی که ادبیات در زمینه روایت ادبی از زندگی شهدا و مفاخر ادبی، پیشروتر از سینما بوده است اما ما نسبت به خودمان کم لطفی میکنیم.
بهطور کلی در کشور ما، داستاننویسی بر اساس یک شخصیت تاریخی و واقعی، نویسنده را با چه مسایلی روبهرو میکند؟
ببینید علاوه بر مسایل گفتهشده مسأله مهمِ دیگر، نبود منابع اطلاعاتی برای نویسنده است. همانطور که گفتم، در مورد عطار منابع بسیار کمی موجود بود. مثلاً کسی که بخواهد زندگی حافظ را بنویسد، با مشکلات بسیاری مواجه خواهد شد. همه اینها نشان میدهد که باید زندگینامه مفاخر در زمان خودشان و حتی در قرنهای بعدی برای تاریخ نوشته میشد که این اتفاق رخ نداده است. به همین دلیل در قرن حاضر این همه بر نوشتن زندگینامه افراد شاخص و تأثیرگذار تأکید میشود؛ مخصوصاً نوشتن زندگینامههایی که صبغه ادبی و داستانی آنها نسبت به مستندات بیشتر باشد تا مخاطب را به خواندن ترغیب کند.
به عنوان سؤال آخر، نظرتان را در مورد افزایش تعداد نویسندگان و از طرفی، بیمیلی مخاطب نسبت به خواندن آثار نویسندگان بگویید.
فعلاً نگاه جدیتری از طرف زنان نویسنده نسبت به مقوله نویسندگی شده است. در حال حاضر، بسیاری از نویسندگان، زنانی هستند که به سمت نوشتن گرایش پیدا کردهاند. اما باید ساختار و محتوای همه این آثار بررسی شود که چقدر از آنها میتوانند یک داستان واقعی اطلاق شوند. بسیاری از کتابهایی که در بازار وجود دارد، کارهای سطحی و عامهپسندی هستند که نهتنها مخاطب حتی ناشر هم آن را نمیپسندد. همه ما میدانیم که ناشر برای انتشار بسیاری از آثار پول میگیرد تا آنها را چاپ کند. شرایط فعلی نشر بهگونهای است که حتی سیاهمشقها هم چاپ میشوند؛ در حالی که نویسندگان تازهکار و جوان باید به خود فرصت دهند، مطالعه و تجربه نوشتن خویش را بالا ببرند و بعد، اقدام به چاپ اثر کنند. در حال حاضر، تعداد نشریات ادبی نسبت به گذشته بسیار کمتر شده است.
در سالهای قبل نویسندگان داستانهایشان را در نشریات ادبی منتشر و در آنجا تجربه کسب میکردند و بعد که آثارشان در معرض نقد قرار میگرفت و ریزش خطاهای نوشتاری کمتر میشد، اقدام به چاپ اثر مینمودند. اما اکنون داستانها در فضای مجازی منتشر میشود. در این فضا داستانها مورد بحث و تحلیل و کارشناسی قرار نمیگیرد و فقط توسط عدهای تشویق میشود. همه این مسایل دست به دست هم داده و آسیبهایی جدی به ادبیات ما زده است. با این حال، آثاری نیز هستند که هم ساختار و هم محتوای خوبی دارند. این آثار در گذر زمان خودشان را نشان میدهند و نویسندهشان را جاودانه میسازند.
نظر شما