بر خلاف چند ماه پایانی سال 94 که نام «شیخ زکزاکی» تمام فضای رسانه ای و سایت های خبری را پر کرده بود، امسال ،انگار خبرگزاری ها و رسانه ها داشتند کم کم «زکزاکی» را فراموش می کردند.تا اینکه شنبه گذشته ، پسرش ،محمد ابراهیم، در بیانیه ای از رئیس جمهور و مردم نیجریه خواست کمک کنند تا «زکراکی» بینایی اش را به طور کامل از دست ندهد. دست بر قضا روز یکشنبه نیز وزیر خارجه کشورمان سفرهای آفریقایی اش را به «نیجریه» آغاز کرد تا شخصیت های سیاسی و فرهنگی اعلام کنند که «ظریف» باید در سفر به نیجریه پیگیر سرنوشت دردناک و مبهم رهبر شیعیان این کشور شود. حساسیت به سرنوشت این روحانی مبارز از آنجا حائز اهمیت است که فرزند وی در بیانیه خود نوشته بود: « به پدرش اجازه دیدار با پزشک شخصی و وکیلش داده نمیشود و همه هزینههای نگهداریاش در زندان را نیز باید خودش پرداخت کند... پدر من به پزشک نیاز دارد تا باقیمانده بیناییاش حفظ و همچنین از فلج شدن تدریجی او جلوگیری شود... من از همه کسانیکه به عدالت و کرامت انسانی برای همه انسانها باور دارند، میخواهم که به من برای نجات پدرم کمک کنند».
* دانشجوی رشته اقتصاد
تا 9 ماه پیش خیلی از ما نام «شیخ یعقوب زکزاکی» را نشنیده یا کمتر شنیده بودیم. حتی آنهایی که به پیگیری خبرهای حوزه مقاومت و بیداری اسلامی علاقمندند در کوران خبرهای مربوط به سوریه، لبنان، یمن ، بحرین و ...کمتر به این فکر کرده بودند که هزاران کیلومتر دور تر و در غرب قاره سیاه، کسی هست که فراتر از بیداری اسلامی، از ایده ها و اندیشه های انقلاب اسلامی می گوید و پیروان بی شماری نیز دارد.
دانشجوی پیشین رشته اقتصاد ، سال 1953 در شهر «زاریا» به دنیا آمد. آموزش های مقدماتی را در علوم دینی و در مدارس مختلف دینی گذراند. 2 سال در مدرسه استانی«عربی» و 4 سال هم در مدرسه معروف مطالعات عربی در »کانو» درس خواند. پیرو مذهب «مالکی» بود و دروس دینی را هم بر اساس آموزه های همین مذهب خوانده بود. با این همه سال 1975 در رشته اقتصاد وارد دانشگاه «احمدو بلو» شد. جد «زکزاکی» از علمای سرشناس نیجریه بود که از مبارزان بزرگ با استعمار در آفریقا به شما می رفت. «زکزاکی» جوان هم انگار ژن مبارزه را از جدش به ارث برده بود چون با ورود به دانشگاه پایش به مبارزه سیاسی باز شد و تا دبیر کلی انجمن دانشجویان مسلمان نیجریه نیز پیش رفت.
*گرایش به تشیع
از سالهل پیش به تشکیل حکومت اسلامی در کشورش فکر کرده بود. هرچند کمی بلند پروازانه به نظر می رسید اما «زکزاکی» امیدوار بود در کشوری که 50 درصد جمعیت آن مسلمان اما حکومتش کمونیستی است ، بتواند زمینه هایی را برای تحقق آرزوهایش فراهم کند. در کنار فعالیت سیاسی و دینی در انجمن دانشجویان مسلمان ، به دنبال الگویی برای پیاده کردن ایده هایش نیز بود تا اینکه در سفری به پاریس با امام خمینی«ره» و اندیشه هایش آشنا شد. این آشنایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی او را به ایران کشاند تا بهتر و بیشتر امام «ره» را بشناسد. ماجرا دیگر یک رابطه سیاسی نبود بلکه «زکزاکی» با مطالعه در باره امام«ره» به یکی از شیفتگان او تبدیل شده بود. وقتی به عنوان معاون دبیر کل انجمن دانشجویان مسلمان قاره آفریقا در تهران موفق به دیدار دوباره امام«ره» شد، ایشان قرآنی را به او هدیه دادند و گفتند: « به نیجریه برو و با قرآن مردم کشورت را هدایت کن» . این هدیه ، سفارش امام«ره» و علاقه ای که از چند سال پیش ایجاد شده و او را به تحقیق و مطالعه بیشتر واداشته بود «زکزاکی» را به دامان مذهب تشیع هدایت کرد.
* خمینیون
حتی تصورش هم سخت است! در کشوری که فقط نیمی از جمعیت آن مسلمان و البته اهل سنت هستند و پیوندهای قبیله ای آنقدر پررنگ است که نظام سیاسی را تحت تأثیر خود قرار داده یک تنه بخواهی از یک تغییر بزرگ سخن بگویی. اگرچه خیلی ها نوشته اند «زکزاکی» تا 15 سال «تقیه» را پیش گرفت و از تغییر مذهبش چیزی نگفت اما برای بسیاری از طرفداران و حتی مخالفانش در جنبش اسلامی نیجریه مشخص بود که چیزی در باره او تغییر کرده است. برای همین هم در زاریا و سپس در سراسر نیجریه او و طرفدارانش به «خمینیون» معروف شدند.
با شدت گرفتن فعالیت ها و بالا گرفتن شهرت «زکزاکی» که حالا امام زکزاکی نیز نامیده می شد، تعداد پیروان مذهب تشیع در این کشور نیز رو به افزایش گذاشت.
تشکیل مؤسسه فرهنگی شهدا، سازمان خیریه الزهرا(س) ، جنبش اسلامی نیجریه و... توسط زکزاکی توجه ، علاقه و گرایش بسیاری از مسلمانان نیجریه به تشیع را سبب شد طوری که برخی آمار ، جمعیت شیعیان این کشور را بین 8 تا 12 میلیون نیز تخمین زده اند. حتی اگر همان رقم 8 میلیون را هم درست بدانیم می شود گفت «زکزاکی» یک غیر ممکن را در نیجریه ،ممکن کرد.
* شاخکهای صهیونیست ها و وهابیت تیز شد
هر چند من و شما اصلاً متوجه نیجریه و تحولات سالهای اخیر آن نبودیم و شاید مردم این کشور را بیشتر از «زکزاکی» با فوتبالش می شناختیم ، وهابیت و صهیونیست ها اما حواسشان جمع بود. اگرچه دیر متوجه شده بودند و سفرهای «زکزاکی» به ایران و توصیه های امام«ره» کار خودش را کرده بود و «زکزاکی» و یارانش مبارزه آرام اما حساب شده ای را آغاز کرده بودند. با این همه دشمنان نمی خواستند پس از بیداری اسلامی در بسیاری از کشورها ، موجی نو از نیجریه بلند شود. دردسر تراشی برای رهبر شیعیان نیجریه از همین زمان آغاز شد و زکزاکی بارها و بارها به زندان رفت تا شاید جرقه ای که زده شده بود به شعله تبدیل نشود. موج بیداری اما از مرحله جرقه و شعله گذشته بود و برای همین سناریوی «افراطی گری» با خلق کردن «بوکو حرام» برای مبارزه با شیعیان نیجریه آغاز شد. موج ربودن ،دستگیری و شکنجه شیعیان و فشارهای مختلفی که از جانب رژیم حاکم اعمال می شد نتوانست از تبدیل شدن زکزاکی به «نصرالله نیجریه» جلوگیری کند.
* نیجریه، ایران نشود
حدود سه ماه پیش از آخرین یورش نظامیان نیجریه و کشتار شیعیان این کشور، شیخ زکزاکی برای شرکت سیزدهمین جشنواره بین المللی امام رضا(ع) به مشهد آمد و به عنوان خادم نمونه فرهنگ رضوی از او تجلیل شد.
پدر 3 شهید که فرزندانش در حمله سال گذشته به راهپیمایان روز قدس به شهادت رسیده بودند، می دانست وقتی به کشورش برگردد از خطر در امان نیست. از وقتی بی بی سی در باره اش گفت: او همانند ایران مخالف آمریکاست... اکنون صدها هزار نفر هوادار دارد. او عکس رهبر انقلاب ایران آیت الله خامنه ای را در اتاقش گذاشته و به همراه هوادارانش همیشه با جدیت حوادث جاری در ایران را پیگیری می کند... می شد حدس زد قرار است چه اتفاقی بیفتد! این بار بیش از هزار نفر از شیعیان این کشور به شهادت رسیدند ، خانه زکزاکی و حسینیه شیعیان تخریب شد ، فرزند چهارم و همسرش نیز به شهادت رسیدند و خود وی مجروح و دستگیر شد تا به تصور عربستان و هم پیمانانش ، نیجریه به ایران دیگری تبدیل نشود.
نظر شما