اپراتور صدای گوشی را تا حد ممکن بالا برد تا چیزی از قم نیفتد او در ابتدا خواست که مرد آن سوی خط خونسردیاش را حفظ کند و ماجرا را آنگونه که رخ داده برایش شرح دهد.
*یک ظهر گرم
مرد با همان صدای لرزان شروع به بیان ماجرا کرد، از جوانی گفت که با او طرح دوستی ریخته چند بار به مغازهاش مراجعه کرده و هر بار دقایقی بیش از یک مشتری در مغازه مانده است جوانی که مدعی بوده میتواند گره از کارهای عقب مانده و مشکلات صاحب مغازه باز کند.
مرد در ادامه گفت که یک روز سرظهر، هنگامی که تقریباً سایر مغازهها بسته بودند و او هم آماده رفتن میشده، جوانک با دو لیوان آبمیوه خنک وارد مغازه شده است و خواسته که پس از نوشیدن آبمیوهها همراه هم راهی شوند و مرد مغازه دار را تا مسیری همراهی کند. صاحب مغازه گفت که بعد از نوشیدن آبمیوه اندکی سرش گیج میرود و بعد از آن دیگر چیزی به خاطر ندارد تا الآن که نزدیک غروب است و از خواب بیدار شده، اما هیچ چیزی در مغازهاش نیست، از موجودی دخل تا وسایل ارزشمند داخل مغازه هم به سرقت رفتهاند و به همان جوان مظنون است.
اپراتور 110 از مرد خواست که در محل کارش بماند تا مأموران را به آنجا اعزام کند. او گزارش این واقعه را که طی روزهای اخیر چند موردش را خود پوشش داده بود اعلام کرد. موضوع با افزایش تعداد شکایات روی میز کار فرمانده انتظامی مشهد رسید و با حاشیه نویسی فوری بررسی و اقدام شود به مراکز پلیس ارسال گردید.
* حضور سر بزنگاه
جوان موبایل فروش پشت میزش نشسته بود و به مشتریها موبایلهای مختلف را نشان میداد. درباره تجهیزات و امکانات آنها حرف میزد و آنها را ترغیب به خرید از آنها با سخن گفتن از تخفیفهای ویژه میکرد.
در این هنگام بود که جوانی خوش برخورد وارد مغازه شد، او مدعی بود که اطلاعات خوبی از بازار موبایل دارد، اطلاعاتی که میتواند باعث شود تا فروشنده که مرتضی نام داشت یک شبه ره صد ساله را بپیماید.
او ماجراهای ریجستری برخی انواع موبایل را وسط کشید و به مرتضی گفت که میتواند اطلاعات جامعی از زمان اجرای طرح بدهد، او میگفت نرم افزاری در اختیار دارد که میتواند حتی موبایلهای فاقد ریجستری را هم بکار بیندازد.
او با این سخنان و زبان چرب و نرمش مرتضی را محو سخنان خودکرده بود، مرتضی هم ازاو خواست که بیاید و کنارش بنشیند تا هنگام خلوتی مغازه بیشتر با هم گپ بزنند.
مرد اما همچنان آن سوی پیشخوان ایستاده بود و از گرمای مغازه مینالید، ساعتی بعد از این گپ و گفتها بود که مرد از مغازه خارج شد تا چیزی برای خنک شدن پیدا کند او دقایقی بعد با دو لیوان آبمیوه وارد مغازه شد، آبمیوه خنکی که در گرمای این روزها حسابی آدم را خنک میکند.
اما مرتضی برخلاف آنچه مرد توقع داشت علاقهای به آبمیوه نداشت، پس تعارف مرد را رد کرد، اما اصرارهای فراوان مرد واینکه با چه زحمتی و با چه قیمتی این آبمیوه را خریده او را در رودربایستی قرار داد تا جرعهای بنوشد که دل مرد چرب زبان نشکند.
اما همان جرعه کافی بود تا مرتضی لحظاتی بعد احساس سرگیجه کند و روی صندلیاش ولو گردد.
مرد چرب زبان به محض از هوش رفتن مرتضی دست به کار شد، او کارتنی برداشت و مشغول جمع کردن موبایلهای میلیونی داخل مغازه شد، اما طمع این بار کار دستش داد، او چشمش به چند موبایل گرانقیمت پشت ویترین بود، اما ویترین قفل داشت وباید کلیدها را پیدا میکرد.
مرد سرگرم گشتن جیبهای مرتضی بود که متوجه ورود مردی به مغازه شد، او خیلی طبیعی پشت پیشخوان ایستاد و به مرد گفت: امری دارید.
مرد بلافاصله چشمش روی مرتضی قفل شد که بیهوش روی صندلی افتاده و خطاب به مرد چرب زبان گفت که چه بر سر این جوان آمده، او که اصلاً دست پاچه نشان نمیداد گفت که چیز خاصی نیست گرمازده شده است، حالش خوب میشود.
اما این بار راه را به خطا رفته بود چون کسی که وارد مغازه شد، مشتری نبود، او صاحب مغازه بود و خیلی زود متوجه کارتن موبایلهای جمع شده و مردی شد که تلاش میکرد سایر موبایلها را جمع کند.
او بلافاصله با 110 تماس گرفت و ساعتی بعد مأموران کلانتری طبرسی جنوبی در محل حاضر شده و با دستگیری سارق چرب زبان او را بازداشت و راهی کلانتری کردند.
* رئیس پلیس مشهد
شاکی در کلانتری به تشریح ماجرا میپردازد و میگوید: هنگامی که وارد مغازه شدم دیدم مرتضی فروشندهام روی صندلیاش بیهوش افتاده ومتهم در حال جمع کردن موبایلها و ریختن آنها داخل کارتن است.
او حتی با دیدن من اصلاً جا نخورد و تلاش داشت مانند فروشنده مغازه نقش بازی کند تا من را دست به سر کرده وبه کارش ادامه دهد، حتی وقتی پرسیدم چه بر سر این جوان آمده، باخونسردی گفت که آبمیوه نذری خورده و اینجوری شده نگران نباشید حالش خوب است.
مرتضی هم که بهوش آمده بود در کلانتری ضمن تشریح ماجرا تصریح کرد این مرد برغم اصرار من که آبمیوه میل ندارم آن قدر اصرار کرد که از رو رفتم و جرعهای نوشیدم اما به محض نوشیدن همان یک جرعه دنیا دور سرم چرخید و آخرین چیزی که به خاطر دارم خندههای موذیانه این مرد چرب زبان است.
در همین راستا رئیس پلیس مشهد، سرهنگ محمد بوستانی در گفت وگوی اختصاصی با خبرنگار ما گفت: متهم پس از ثبت شکایت در کلانتری مورد بازجویی اولیه قرار گرفته است. این مرد 35 ساله که محمد نام دارد، بررسیهای مأموران پلیس نشان داد که دارای چندین سابقه دیگر هم هست و البته به مواد مخدر صنعتی از جمله شیشه هم اعتیاد دارد.
سرهنگ بوستانی در ادامه ضمن هشدار به تمام شهروندان مبنی بر اینکه هرگز از افراد ناشناس یا کسانی که مدت کمی از آشنایی با آنها نمیگذرد نوشیدنی یا خوردنی قبول نکنید یادآور شد: بویژه توصیهام به رانندگان مسافربر و کسبه است که کالاهای گرانقیمت در مغازه دارند، این افراد باید خیلی بیشتر از دیگران هوشیار باشند چراکه هر روز با دهها و صدها مشتری سر وکار دارند که ممکن است در میان آنها افراد بزهکار هم باشند و بهترین راه جلوگیری از این قبیل سرقتها دقت و هوشیاری است.
نظر شما